یادداشتی دنبالهدار از رضا علیجانی: کندوکاو در رسانههای مرتبط با رسانههای سپاه و سازمان اطلاعاتی آن بیانگر تاثیرگذاری شگفتانگیز فرضیهها و دادههای امنیتی روسها در برخی خط برخوردهای اطلاعات سپاه، سپاه و بعضی سخنان رهبر ایران است.
بعضی از این تشابهات ممکن است اتفاقی و ناشی از ساختار استبدادی و دیکتاتوری فردی این دو حکومت باشد، اما به نظر میرسد در اکثر موارد، این تشابهات ناشی از ارتباطات و تبادلات بسیار نزدیک امنیتی بین سپاه و نهادهای امنیتی روسی است.
این تقارن شدید در حوزه سیاسی نیز به چشم میخورد. حاکمان ایران با محوریت ولایت فقیه چنان مسیر نادرست و ضد ملیای را در سیاست خارجی پیمودهاند که اینک کمترین دوست و متحدی در منطقه و جهان دارند و بهاختیار و بهاجبار، روزبهروز نزدیکی بیشتر و حتی وابستگی به روسیه و چین پیدا کردهاند.
این امر، هم جنبه سیاسی دارد و هم اقتصادی، که خود بحث دیگری است و حکایتگر فاصله غمبار و تأسفباری که حاکمان بعد از انقلاب با آرمانها و وعدههای اولیه انقلاب پیدا کردهاند؛ انقلابی که به دنبال موازنه منفی (الهامگرفته از نهضت ملی و دکتر مصدق) بود و خود حاکمان نیز شعار نه شرقی و نه غربیشان گوش فلک را کر کرده بود.
بخشهای یکم، دوم و سوم این نوشتار قبلاً منتشر شده بود، اینک بخش پایانی آن را میخوانید.
بزرگنمایی درباره دیدار علی خامنهای و ولادیمیر پوتین
و اسطورهسازی از رهبر جمهوری اسلامی
سفر پوتین به ایران به مناسبت اجلاس سران و یکسره رفتن او از فرودگاه برای دیدار با آقای خامنهای، زمینهساز بزرگنماییهای فراوان در رسانههای امنیتی و سپاهی شد. این امر همراه با اغراق درباره نقش منطقهای ایران و گندهگوییهایی درباره رهبر جمهوری اسلامی نیز شد.
به طور مثال، این نوع خبرها و تحلیلها:
«امام خامنهای: همکاری ایران و روسیه در موضوع سوریه یک نمونه برجسته و یک تجربه بسیار خوب از همکاری دوجانبه است که به معنی واقعی کلمه همافزایی است.
رهبر انقلاب اسلامی، با تأکید بر اینکه همکاریهای دوجانبه ایران و روسیه میتواند در مسائل جهانی نیز گسترش یابد، افزودند: یکی از مواردی که دو طرف میتوانند با یکدیگر همکاری داشته باشند، مهار آمریکاست، زیرا آمریکا یک خطر برای بشریت است و امکان مهار آن نیز وجود دارد.
دیدار پوتین بهعنوان یکی از قدرتمندترین رهبران جهان با رهبر انقلاب بلافاصله بعد از ورود به فرودگاه و بدون انجام تشریفات مرسوم در حالی انجام میشود که یک ماه قبل بشار اسد در سفری کوتاه به مسکو با پوتین دیدار کرد. این نوع تعاملات در سطح منطقه نشان میدهد که ائتلاف غیررسمی ۱+۴ بهعنوان مهمترین قطب بازیگری تحولات جاری است و با رسیدن به یک بینش استراتژیک دست برتر را در تحولات دارد.»
و این جمعبندی رضا سراج:
«رهبر روسیه که میراثدار شوروی سابق است، در مذاکرات چندی پیش خود با سردار سلیمانی، از وی خواسته بود که ایران به گسترش آموزههای اسلام شیعی در منطقه قفقاز و آسیای میانه بپردازد و از طرفی برای ابراز ارادت خود به رهبری ایران و مکتب اسلام، قرآن خطی را بهعنوان هدیه برای تقدیم به ایشان انتخاب کرده است.
درنهایت میتوان این رویداد را یکی از آثار انقلاب اسلامی و برکات ولایتفقیه دانست که با تکیه بر حکمت عالیه توانسته است یکی از بزرگترین قدرتهای جهانی را در خدمت اهداف انقلاب اسلامی بهکارگیری نماید... نکتهای که تیتر روزنامه آمریکایی یو.اس.ایتودی را معنادار میکند، آنجا که به نقل از گزارش اندیشکده آمریکن اینترپرایز نوشت: مشکل آمریکا در ایران حضور یک "ابَرحریف" به نام آیتالله خامنهای است که نقشه راه را میداند.»
و یا این نوشته حسین شریعتمداری «درباره اقدام بیسابقه پوتین در دیدار با رهبر انقلاب»:
«پوتین میداند که معادلات و مناسبات منطقه را جبهه گسترده مقاومت اسلامی رقم میزند و هدایت این جبهه گسترده مقاومت، به گونهای مستقیم و غیرمستقیم، از سوی رهبر انقلاب صورت میپذیرد.
پوتین سابقهای از اقدامات عملی در بستر سیاستهای اعلامشده ایران را با خود همراه کرده تا مقدمهای قابلقبول و اطمینانآور برای ادامه همکاری باشد و نه مانند دست چدنی پوشیده در دستکش مخملین اوباما که با حیله به سوی ایران دراز شده بود و با درایت ملکوتی رهبر انقلاب پس زده شد.
امام خمینی(ره) میفرمود: خط این بود که اصلاً آمریکا منسی (فراموش) بشود. یک دسته شوروی را مطرح میکردند تا آمریکا منسی بشود. یک دسته اللهاکبر را کنار میگذاشتند و سوت میزدند و کف میزدند، آن هم در روز عاشورا. خط این بود که قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود.»
و این سخنان طائب رئیس قرارگاه عمار :
«پوتین در دیدار رهبر انقلاب از ایشان خواست تا به صورت خصوصی با رهبر انقلاب گفتوگو کند. حتی رئیسجمهور روسیه مترجم خود را نیز از محل دیدار بیرون کرد و از رهبر انقلاب درخواست کرد تا مترجمی را برای ترجمه کردن بیاورند. هیچکس از محتوای دیدار رهبر انقلاب با پوتین اطلاع ندارد.
پای کار آوردن روسیه کار سادهای نیست. روسیه را همراه کردن و تا مرز تحریم بردن کار سادهای نیست.»
و این خبر شگفتانگیز (!) از کانال مرتبط با طائب:
«چهار شاخصه منحصربهفرد ولایت از زبان رئیسجمهور روسیه
در پی دستور جناب پوتین برای جذب مترجم، اعضای دفتر کاخ کرملین پرسیدند که مترجم را برای چه میخواهید؟ پوتین میگوید که میخواهم صحبتهای رهبر کبیر ایران را در لحظه اول و با ترجمه درست و با لهجه ایرانی برایم تنظیم کند. اعضای دفتر میگویند که میشود این سخنان را از طریق سایتهای خبری و خبرگزاریهای معتبر و رسانههای بینالمللی دریافت کرد. پوتین میگوید من این سخنان را بلادرنگ و لحظهای و دقیق میخواهم. اعضای دفتر میگویند دلیل تأکید شما بر این تنظیم سخنرانیها برای چیست؟! پوتین میگوید که رهبر ایران چهار شاخصه خیلی منحصربهفرد دارد:
۱ـ دروغ نمیگوید
۲. حرف تکراری نمیزند
۳ـ صحبتهای ایشان کاملاً علمی و آیندهنگرانه است و قطعاً به وقوع میپیوندد
۴ـ سخنان ایشان برای سیاستمداران دنیا مهم است و روی معادلات جهانی تأثیر سریع و مستقیم دارد.
من میخواهم اولین سیاستمداری باشم که از تحولات منطقه و پیشبینیهای ایشان از جهان مطلع میشوم.»
دفاع شدید از ائتلاف با روسیه و سیاست منطقهای ولایت فقیه
بعد از استفاده هواپیماهای روسیه از بعضی پایگاههای ایران برای عملیات در سوریه، نقدهایی در فضای سیاسی و رسانهای علیه این کار مطرح شد. اما رسانههای امنیتی سپاه بهشدت به دفاع از آن و پاسخگویی و حمله به منتقدان پرداختند.
به طور مثال این نوشته که بخشهایی از آن نقل میشود:
«اشغال ایران در جنگ جهانی دوم کجا و کمک به ایران در جنگ با داعش کجا!
زمانی میرسد که کشوری را "مجبور" میکنند تا پایگاهی نظامی را در اختیار یک قدرت جهانی قرار بدهد تا آن قدرت جهانی بتواند برای منافعش از پایگاه آن کشور استفاده کند. نمونهاش میشود اینجرلیک در ترکیه یا پایگاه ناوگان پنجم دریایی آمریکا در سواحل بحرین یا پایگاه نظامی امریکا در افغانستان پس از توافق امنیتی یا پایگاه نظامی در ژاپن یا قلب آلمان پس از جنگ جهانی دوم. این کشورها اختیاری ندارند که پایگاه مذکور را داشته باشند یا نداشته باشند؛ "مجبورند" به اینکه پایگاهی را در اختیار قدرتهای جهانی بگذارند.
حالا آن وضعیت را مقایسه کنید با ماجرای کمک روسیه به ایران در سوریه. ماجرای ایران فرق داشت. جمهوری اسلامی به دلایل اعتقادی و همچنین برای حفظ امنیتش ناگزیر به حضور جدی نظامی در سوریه بود.
حالا بیبیسی فارسی که خبرنگار ایرانی بیشرافتش از روی ناو امریکایی در خلیج فارس برای مردم ایران خطونشان میکشید تا آنها را بترساند، پرچم را به دست گرفته تا نگران حضور بیگانه در خاک ایران باشد و فراموش کرده زمانی را که با دو کشور دیگر، رضاخان قلدر را "مجبور" کرد تا راهآهن شمال به جنوب را بسازد تا قشون متفقین راحتتر تردد کنند و کل ایران را و نان و آب و عِرض و ناموس این ملک را به یغما ببرند و آن زمان که همان رضاخان فیلش یاد آلمان نازی کرد، با خفت و خواری برکنارش کنند و به ناکجاآباد تبعید.
حضور قشون متفقین در خاک ایران و اشغال ایران به عنوان دولتی بیاختیار کجا و همکاری امروز یک قدرت جهانی با جمهوری اسلامی ایران قدرتمند امروز و کمک به تحقق اهداف منطقهای ایران کجا؟»
واگذاری اس ۳۰۰ روسی به ایران پس از مدتها تأخیر و کشوقوس نیز با چنین استقبالی از سوی رضا سراج مواجه میشود:
«اس ۳۰۰ و تغییر موازنهی قدرت
سامانه اس ۳۰۰ اساساً ایران را در برابر حمله اسرائیل و هر کشوری که جنگندههای رادارگریز نداشته باشد، مصون خواهد ساخت.
یک فرمانده بلندپایه نیروی هوایی آمریکا در مصاحبه با دیلی بیست گفت: وجود سامانههای اس ۳۰۰ باعث خواهد شد هرگونه اقدام نظامی علیه ایران حتی برای ارتش آمریکا بسیار دشوار و هزینهبر شود.
همچنین پایگاه اینترنتی بیزینس اینسایدر در گزارشی با این عنوان که "چرا فروش سامانههای موشکی پیشرفته اس ۳۰۰ به ایران یک معامله بزرگ و مهم است"، نوشت: این اقدام روسیه به طور بالقوه میتواند باعث تغییر در موازنه قدرت در خاورمیانه شود.»
پس از دیدار ولادیمیر پوتین با رهبر جمهوری اسلامی، نقدهایی نیز به سیاست ائتلاف با روسیه و اینکه روسها قابل اعتماد نیستند و تنها بر اساس منافع ملی خودشان عمل میکنند در فضای رسانهای مطرح شد، اما رسانههای امنیتی در مقابل بهشدت به دفاع از این سیاست پرداختند.
مثلاً این نوشته که آن را خلاصه کردهام:
«پاسخی به نقد محمدعلی آهنگران پیرامون دیدار پوتین بارهبری
اخیراً محمدعلی آهنگران (که در موارد متعدد از فتنهگران حمایت کرده) تلاش کرده است تا بگوید حضور پوتین و حتی هدیهای که به مقام معظم رهبری داده است، تنها یک اقدام در جهت منافع ملی روسیه بوده است و با یادآوری عدم حمایت پوتین در هنگام صدور قطعنامههای شورای امنیت علی ایران و یا در خصوص بدعهدی در موضعاتی مانند اس ۳۰۰ و یا تکمیل نیروگاه بوشهر این حضور و دیدار مسئلهای بوده که بدون دلیل باعث ذوقزدگیِ به قول او دلواپسان ولادیمیر شده است که در پاسخ به او این مطلب تقدیم میگردد:
پاسخ:
ـ پوتین ۸۶ هم به ایران آمد و از آن تاریخ تاکنون نزدیکی ایران و روسیه در برخی مسائل منطقهای مانند مبارزه با داعش، حفظ محور مقاومت و تلاش برای خنثی کردن تحریمها پلهپله بیشتر شده است، ولی ضمن این که ما بدعهدی در برخی موارد مانند قرارداد اس ۳۰۰ یا تکمیل نیروگاه بوشهر را محکوم میکنیم، ولی از رصد روند تغییرات و تلاش برای استفاده از فرصتهای جدید هم غافل نیستیم.
ـ مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با پوتین از برخی اقدامات روسیه مانند تلاش برای پرونده هستهای و فعالیت در منطقه بهخصوص در یک سال و نیم گذشته تقدیر کرد و آنها را مبتکرانه و خوب توصیف کرد و خواستار افزایش همکاریها بهخصوص در مورد مسائل اقتصادی شد که این رویکرد برای کسانی که به شجاعت و دقت رهبری اعتقاد دارند به سادگی قابل گذشت نیست.
ـ با فرض این که روسیه هم مانند هر کشوری به دنبال منافع ملی است، آیا در شرایطی که هر دو کشور منافع مشترکی در مسائل منطقه، تحریم دو کشور و داشتن دشمن مشترک دارند، نباید از این فرصت استفاده نمایند؟! چگونه است که جناب آهنگران برای دوستانشان که عاشق رابطه برقرار کردن با آمریکایی هستند که تا آخرین لحظه هم از تحریم مواد غذایی و دارویی و حمایت از تروریستها و داعشیها دست برنداشته است دلواپس نمیشود ولی برای روابط منطبق با منافع ملی با روسیه اینچنین دلواپس شده است؟! بهراستی این سیاست دوگانه در بزک کردن چهره دشمن رسمی و نگرانی از یک اتحاد سالم منطقهای قابل توجیه است؟!
ـ قضیه چیست که تا هر شخصیت داخلی یا خارجی از هنرمند تا سیاستمدار و دانشمند به مقام معظم رهبری عرض ارادت میکند شما اینطور سراسیمه به او میتازید؟!»
طائب (رئیس قرارگاه عمار) نیز که به گفتن سخنان مضحک و اغراقآمیز شهره است، در دفاع از سیاستهای منطقهای رهبر نظام چنین سخن گفته است:
«روسیه تا حدودی در دنیا منزوی شده بود تا اینکه پوتین، رهبری را شناخت و از بیانات ایشان بهره لازم را برد .
علیرغم بعضی شنیدهها، بشار اسد یک شیعه دوزادهامامی و یک مذهبی ششدانگ است که کاملاً مورد تأیید رهبری است. زمانی که خانهاش به محاصره تکفیریها درآمد، راضی نشد به تهران پناهنده شود و گفت همین جا میمانم، یا کشته میشوم یا پیروز!»
و یا تحلیل دنکیشوتی رضا سراج که بخشهایی از آن نقل میشود:
«پوتین و ابرحریفی که نقشه راه را میداند
دیدار خاص و معنادار پوتین با رهبر معظم انقلاب که شگفتی تحلیلگران را برانگیخت، حاوی نکات مهمی است که برخی از آنها عبارتاند از:
شکلگیری قطب قدرتمند جهانی با محوریت ایران و همراهی روسیه و اعضای محور مقاومت در برابر سیاستهای سلطهطلبانه آمریکا و متحدانش، منطقه و جهان را در آستانه تحولات شگرف استراتژیک و ژئوپولتیک قرار داده است که میتوان آن را شروع پیچ تاریخی دانست که نتیجه آن تضعیف و افول قدرت آمریکا و شکلگیری ترتیبات امنیتی و سیاسی جدید در منطقه و جهان به نفع محور مقاومت و جبهه حق دانست.
رسیدن سطح روابط ایران و روسیه به سطح راهبردی و فراتر رفتن از سطح همکاریهای معمول از دیگر معانی نهفته در این دیدار است. روسها که به لحاظ قدرت سخت در سطح خوبی قرار دارند، پس از افول کمونیست و فروپاشی شوروی، همواره از ناحیه قدرت نرم و فرهنگی دچار ضعف در منطقه و جهان بودهاند. لذا بهنظر میرسد در دوره جدید با فهم درست قدرت نرم و نفوذ فرهنگی مؤثر انقلاب اسلامی در منطقه و جهان و نقش آن در مقاومت در برابر سلطه آمریکا به دنبال همافزایی با این قدرت برای ایجاد سد در برابر آمریکا هستند. از این منظر، انتخاب قرآن کریم بهعنوان هدیه معنادار میشود.»
حال به قول مولانا «عاقلان دانند» که آیا قطب قدرتمندی با حضور ایران و روسیه و... شکل گرفته و یا این حکومت ایران است که روزبهروز به روسیه و چین وابستهتر شدده است. اما آنچه در این میان قابلتأمل است اینکه روسها در بیخ گوش سپاه و اطلاعات سپاه لانه کردهاند و این نفوذ سیاسی و امنیتی روزبهروز بازتاب بیشتری در گفتههای رهبر جمهوری اسلامی (براساس بولتنهایی که در اختیار وی قرار داده میشود) و عملکرد اطلاعات سپاه پیدا کرده است.
تکمله: بعد از اتمام این نوشتار، یک مستند و شاهد جدید نیز پیدا شد. سردار علیرضا افشار، از رزمندگان جانباز سپاه در جنگ که به علت تمایل به میرحسین موسوی از سال ۸۸ مورد بغض و بازداشت (۲۱۴ روز انفرادی) و بازجویی نیروهای امنیتی قرار گرفت، در یکی از توئیتهای اخیرش گفت که دوره «آدمکشی بدون ردپا» را در روسیه گذارنده است. البته این توئیت بعداً پاک شد و فقط برخی گفتوگوهای پای آن باقی ماند.
متن توئیت علیرضا افشار و گفتوگویش با بعضی کاربران:
علیرضا افشار: آقای بازجو یک بار تهدید کرد که با خانوادهات فلان و بهمان میکنیم؛ گفتم یک نگاهی به سوابق من بینداز، من دوره «آدمکشی خاموش» را در روسیه گذراندهام؛ ایل و تبارت را از روی زمین محو میکنم، پفیوز.
یک کاربر: پس دستپرورده «کا گ ب» بودید؟
علیرضا افشار: تقریباً.
یک کاربر: واقعاً دوره دیدی؟
علیرضا افشار: بارها.
یک کاربر: چه دورهای؟
علیرضا افشار: آدمکشی بدون ردپا.