شیرین نشاط، هنرمند ایرانی ساکن نیویورک، با مجموعه عکس «زنان الله» در دهه نود شناخته شد.
او از آن زمان تا به امروز با عکسها، ویدئوها و فیلمهای سینمایی خود حضور پررنگی در عرصه هنرهای تجسمی و سینما در جهان داشته و جوایزی را هم در دو سالانه هنر ونیز و همین طور جشنواره جهانی فیلم ونیز به خانه برده است.
تازهترین نمایشگاه او با عنوان «سرزمین رویاها» که ترکیبی است از عکس و ویدئو، در گالری گودمن لندن برپاست. با او درباره این آثار به گفتوگو نشستهایم.
از عنوان نمایشگاه شروع کنیم: سرزمین رویاها. این لقب آمریکاست اما در این اثر شما عنوانی دو سویه به نظر میرسد، چون شخصیتهای ویدئوی شما واقعاً رویا یا خوابشان را تعریف میکنند.
برای استفاده از عنوان سرزمین رویاها همه سویه هایش را در ذهن داشتم. سرزمین رویاها بخشی از هویت آمریکا را شکل میدهد که همیشه سرزمین فرصتها بوده و مهاجران میتوانند بیایند و چیزی را آنجا بنا کنند. اما این هویت طی چند سال اخیر چطور عمل کرده؟
سیاستهای ناعادلانه، فقر، سیستم بهداشت و سلامت و تبعیض نژادی چیزهایی است که بین مهاجران دارد اتفاق میافتد و این مسئله واقعاً دارد هویت آمریکا را تغییر میدهد. جایی که ما به آن به عنوان سرزمین رویاها نگاه میکردیم حالا جایی است که خیلی از مهاجران در آن کابوس میبینند. در واقع ثبت این تغییر از سرزمین رویاها به چیزی که مردم حالا در آنجا فکر میکنند و رویایش را میبینند، مسئلهام بود.
پس موافقید که اثر شما درباره آمریکاست؟
این پروژه انعکاسی است از آمریکا البته از نگاه یک ایرانی مهاجر، نه از دید یک آمریکایی. آمریکایی که میبینم دو سویه است؛ هم سویه خوب دارد و هم بد. ارزشهایی هست که من احترام میگذارم و ستایش میکنم و در عین حال چیزهایی هست که متنفرم و آنها را مشکلزا میبینم. این تصویر متضادی است که در ذهنم هست؛ درست مثل کار قبلیام که همین نگاه در آن درباره فرهنگ ایران وجود داشت.
مسئله مهاجرت و تلفیق فرهنگی یکی از دغدغههای شما بوده که حالا در اینجا هم به اوج میرسد. چقدر شخصی است این مسئله؟
خیلی مهم است که اشاره کنم هر کاری که تابهحال کردهام، از عکس و ویدئو تا فیلم سینمایی، همه خیلی شخصی بودهاند اگر نگوییم اوتوبیوگرافی. مسئله یک ایرانی مهاجر در آمریکا آشکارا از خودم و تجربیاتم الهام گرفته شده، از زندگی در کشوری که بیشتر از کشور خودم در آن زندگی کردهام. این به من اجازه میدهد که نگاهی درباره آمریکا داشته باشم، نگاهی که مال خودم است و همان طور که گفتم ترکیبی است از عشق و نفرت.
نزدیک به سه دهه کار، ویژگیهای مشترکی را بین آثار شما به نمایش میگذارد. ارتباط سرزمین رویاها را با آثار قبلی چطور میبینید؟
یک تغییر و تکاملی در کارهای من از جهت فرم وجود دارد. از عکاسی رسیدهام به ویدئو و چیدمان و از آن به کارگردانی فیلم سینمایی. از جهت موضوع هم از عکسهای «زنان الله» درباره انقلاب ایران رسیدهام به کارهای شاهنامه در سال ۲۰۱۱ و کارهایی که من را وارد فرهنگهای دیگری از جمله مصر، مراکش، آذربایجان کرده و بعد بالاخره سرزمین رویاها که در آمریکا شکل گرفته.
در این اثر کارهای عکاسی، ویدئو و فیبمسازی من با هم در یک فرم نمود پیدا کرده. ویدئو خیلی سینمایی است و شخصیت داخل آن یک عکاس است. از طرف دیگر برای اولین بار شخصیتهای من غربی هستند؛ آنها ایرانی یا اهل خاورمیانه نیستند. در عین حال پشت آنها فارسی نوشته شده و در واقع غرب و شرق به هم رسیدهاند. برای همین فکر میکنم سرزمین رویاها از جهت فرم و راهی که دارم طی میکنم نقطه مهمی است.
ایده ترکیب ویدئو و عکس چطور شکل گرفت؟
ایدهام این بود که مخاطب ویدئوها را اول ببیند. ویدئوی اول در آمریکا میگذرد و ویدئوی دوم در جامعه ایرانیان. تماشاگر سیمین را در بخش اول میبیند که خود را یک دانشجوی هنر معرفی میکند اما در بخش دوم میبینیم که او در واقع به عنوان جاسوس برای جامعه ایرانی کار میکند. بعد بیرون میآییم و با عکسهایی روبهرو میشویم که ظاهراً سیمین گرفته؛ پرتره آدمهایی که رویاهایشان را قسمت میکردند و چیزی که پشت این پرترهها نوشته شده، میتواند تعبیر رویاهای آنها باشد. برای همین من ویدئوها و عکسها را به عنوان یک پیکر و با هم میبینم.
در ویدئوها از یک فضای شخصی که به نظر میرسد شخصیت عکاس را به شما نزدیک میکند، به یک فضای سوررئال میرسید، چرا خواستید به ترکیبی از رئالیسم و سوررئالیسم برسید؟
همیشه این جاذبه در من وجود داشته که به شکلی سلف-پرتره کار کنم؛ از مجموعه «زنان الله» تا یافتن شخصیتهایی که به شکلی خود من هستند و مثلاً در فیلم «ام کلثوم» یک زن کارگردانی هست که نقش خودم را بازی میکند. این یک تصمیم آگاهانه نبوده و یک جورهایی به طور ناخودآگاه اتفاق افتاده.
در مورد حرکت به سمت سوررئالیسم فکر میکنم شما کاملاً درست میگویید. فکر میکنم از فیلم «زنان بدون مردان» شروع شد که از روی رمان رئالیسم جادویی شهرنوش پارسیپور در سال ۲۰۰۹ ساختم. این نقطهای بود که مفتون گسست از واقعیت شدم.
درباره رویاهای این اثر هم این موضوعی است که صدق میکند چون اشخاص و مکانها غالباْ واقعی هستند اما اتفاقی که میافتد میتواند سوررئال باشد. اینجاست که به آزادی قابل توجهی میرسی. در عین حال ایده جامعه ایرانی که رویاهای آمریکاییها را جمعآوری میکند، یک نوع طنز سیاسی است که سعی کردم به شکلی طنزآلود، ابزورد و در عین حال شاعرانه به تنش میان دو کشور اشاره کنم.
ویدئوی دوم به شکلی سیاسی هم هست؛ از محیطهای کاری شوروی تا اتاق های بازجویی ایران را به خاطر میآورد...
حق با شماست. محیطی که در آنجا بنا کردیم الهام گرفته از فضایی کافکایی بود، برای مثال فیلم «محاکمه» اورسن ولز که بر اساس اثر کافکا ساخته شده. یا فیلمهای کلاسیک دیگری مثل آثار فریتس لانگ که در یک محیط بسته زیر سلطه یک حاکمیت سرکوبگر میگذرد.
خیلی برایم جالب بود که در چنین فضایی آدمها دارند رویاهای آمریکاییها را جمعآوری میکنند که البته نوعی فضای شوروی را هم دارد. این در تضاد تصویری با بخش اول ویدئو هم هست که فضای باز و طبیعت در آن نقش دارد. این تضاد را میخواستم به نمایش بگذارم: شرقی/غربی و داخلی/خارجی و تضادهایی از این دست.
دو فیلم بلند ساخته بودید که در جشنوارههای جهانی نمایش داشتند. این ویدئوهای تازه را هم اگر پشت هم بگذاریم خودش به نوعی فیلم بدل میشود...
برایم جالب است که این سؤال را مطرح میکنید. کاملاً درست است. ما الان مشغولیم که نسخه سینمایی آن را تهیه کنیم. اگر ویروس کرونا اجازه بدهد ما میخواهیم در ماه ژوئن نسخه سینمایی آن را تصویربرداری کنیم. فیلمنامه را ژان کلود کریر نوشته که با لوئیس بونوئل هم کار کرده و شیلا وند را هم به عنوان بازیگر داریم که در همین ویدئو هم بازی کرده.
قرار است باز هم در نیومکزیکو فیلمبرداری کنیم. یک نسخه چهل و پنج دقیقهای داریم، اما میخواهیم یک فیلم کاملاً متفاوت بر اساس همان ایده بسازیم. فیلم رنگی خواهد بود و کاملاً متفاوت از ویدئویی که دیدید.