آیتالله علی خامنهای ثابت کرده که یکی از دلبستگیهای همیشگیاش، بر حذر داشتن است؛ نهیب زدن و نهی کردن، هشدار و منع.
«ممنوع است» را شاید بتوان به جرات یکی از محبوبترین افعال در دایره واژگانش دانست؛ فعلی که هر بار میتواند جلوی یک مفهوم و کلمه جدید بنشیند تا تبدیل شود به نصیحتی، شماتتی، یا گاه هم حکمی حکومتی تا زندگی دهها میلیون نفر را دستخوش تغییر کنید.
او این مُهر ممنوعیت را گاه میتواند بر «مذاکره با آمریکا» بزند تا تکلیف روابط بینالمللی ایران را در بزنگاهی مهم آنگونه که دلش میخواهد تعیینکند، گاهی هم ممکن است در جایی با اشاره به ممنوعیت مفاهیمی انتزاعی همچون «گمراهگری» و «اغواگری» توجیهگر سرکوب آزادی بیان شود.
یک بار صحبت از منع ورود خودروهای آمریکایی میکند و بار دیگر ممنوعیتش گریبان اردوهای دانشجویی را میگیرد.
ممکن است روزی برای جلب اعتماد دیگر کشورها، ناگهان «سلاحهای کشتار جمعی» را ممنوع اعلام کند، یا در مهلکه تاریخی یک پاندمی مرگبار با حکمی حکومتی معتبرترین واکسنها را از زندگی میلیونها نفر دریغ کند.
علاقه علی خامنهای به «ممنوع» کردن تا جایی پیش میرود که حتی «پند و اندرزها» و شماتتهایش را هم با توسل به آن بیان میکند؛ با ممنوعیت مفاهیمی از قبیل «خستگی»، «تنبلی»، «لذتجویی»، «عجله»، «توقف»، «خودشگفتی»، «غفلت» و «بیصبری» که در مقاطع مختلف بر آن پای فشرده و نمیتوان مابهازای واقعی مشخصی برایش یافت.
ایمان و اعتقاد او به این رویکرد چنان است که در جایی به صراحت میگوید: «با این ممنوعیتهاست که میتوانیم به قله برسیم».
آخرین ممنوع او در راه رسیدن به «قله»، اجناس کُرهای بود؛ ممنوعیتی که بهانهای شد تا با حضور کارشناسان حوزههای مختلف و همراهی مخاطبان رادیو فردا به تحلیل سیاسی و روانشناختی این راه و روش محبوب رهبر حکومت جمهوری اسلامی بپردازیم.