هواپیما ۱۷۶ سرنشین داشت. ۱۴۶ نفرشان ایرانی بودند و البته که چه فرقی میکند. شاید باید مجله جامعه این هفته را طور دیگری شروع کنیم. شاید باید بگوییم پرواز ۷۵۲، حامل ۱۷۶ جان، ۱۷۶ نفس، ۱۷۶ زندگی بود وقتی که هدف موشک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفت، سوخت، تکه تکه شد، سقوط کرد و هیچ شد.
اول گفتند و اصرار کردند که نقص فنی بوده. بعد شواهد و مطالعات و تحقیقات آنقدر زیاد شد که ناچار فرمانده هوافضای سپاه پاسداران مسئولیت شلیک موشک به هواپیمای مسافربری اوکراینی را پذیرفت.
با اعلام این خبر که تا پیش از آن از سوی بسیاری از مقامات ایرانی تکذیب میشد، سوگِ ایرانیان سوگوار گویی ابعاد دیگری پیدا کرد.
فرق است بین زمانی که عزیزان شما در سانحه هوایی جان نازنین خود را از دست بدهند و زمانی که بدانید که یکی از موشکهای حکومت در جریان درگیری با آمریکا و آنچه عملیات انتقام سخت میخوانندش، زندگی عزیزان شما را پایان داده است.
این طوری است که ایرانیان نه فقط در ایران که در سراسر جهان، هر جا که بودند برای این رنج اشک ریختند. ایرانیان مهاجر در شهرهای مختلف جهان دور میدانها و در خیابانها جمع شدند، شمعی روشن کردند، یکدیگر را در آغوش گرفتند و به یاد و نام انسانهای بیگناهی که از همه جا بیخبر در هواپیما نشسته بودند و هدف موشکپرانی حکومت شدند، سخت گریستند.
اینجا در پایتخت ایالات متحده آمریکا در مرکز شهر واشینگتن دی سی، دور میدان دوپان، ایرانیان زیادی جمع شدهاند. بادکنکهای سفید در دست دارند و آستین همهشان از اشک تر است. یک نفر نی میزند و بقیه در سکوت اشک میریزند.
این جمع را، این ایرانیان را چه چیزی دور هم جمع کرده است ؟
نیما نیا، از ایرانیان حاضر در میدان دوپان واشینگتن دی سی میگوید خشم و اندوه:« هیچ کدام از ما احساس مشابهی نسبت به این اتفاق واقعا اسفناک نداریم اما یگانهترین حس ما آن خشم و آن اندوهی بود که از این ماجرا داشتیم».
نیما حضور خود در تجمع یادبود ایرانیان در پایتخت آمریکا را دارای بار سیاسی میداند:« برای خود من حضور در این مراسم یک معنا و رنگ دیگری پیدا کرد. درواقع بخشی از آن از بُعد احساسی و سوگواری بود و بخش دیگر ماجرا درواقع مطالبهگری من بود به عنوان شخصی که در آن سرزمینی که به آن تعلق دارم اجازه حیات و زیست ندارم. دلم میخواست که آنجا حضور داشته باشم برای همدلی با کسانی که الآن در ایران سوگوار و عصبانی هستند. شخص من رفته بودم که به آن سیستم که یک سیستم سرکوب است اعتراض کنم».
حضوری سیاسی در سایه عاطفه و اندوه و سوگ و خشم. ایرانیان در مرکز شهر واشینگتن دی سی دور هم جمع شدهاند. غریبه و آشنا دست همدیگر را گرفتهاند. بسیاری گریه میکنند. اغلب بادکنکی سفید در دست دارند و هر یک شمعی به یاد یک قربانی روشن میکنند.
ایرانیان مهاجر به هم دلداری میدهند. شعری میخوانند و در دلشان آرزو دارند بتوانند راهی برای بیان همدردی و همراهی خود با سوگوارانِ داخل ایران و خانوادههایی که عزیزانشان را در سقوط هواپیمای اوکراینی از دست دادهاند، پیدا کنند.
حضوری که نیما نیا آن را سمبلیک اما مؤثر میداند: «ما داریم در یک فضای دیگری زندگی میکنیم که این فضا اکت ما را هم ممکن است دگرگون کند. شعار دادن ما اینجا به زبان فارسی و این که بخواهیم به زبان فارسی «مرگ بر خامنهای» یا مرده باد فلان، زنده باد فلان بگوییم، به اندازه ارزش اجتماعی که ممکن است در ایران داشته باشد ندارد. صرفاً این حرکتهای سمبلیک ممکن است بتواند جامعه بینالمللی را متوجه ما کند. همان افرادی را که در آن میدان حضور دارند و همان افرادی که در آن میدان رفت و آمد میکنند. این جمع باعث شد که آنها کنار ما جمع شوند و آن نوشتهها را و عکسها را ببینند و شمعی روشن کنند».
سیامک آرام، از برگزارکنندگان تجمع همبستگی با قربانیان سقوط هواپیمای اوکراینی است. او میگوید استقبال از این تجمع در میان ایرانیان شگفتانگیز بوده است. او از دغدغهای مشترک میان ایرانیان منطقه پایتخت آمریکا میگوید. دغدغه ایران: «توزیع جمعیتی شرکتکنندگان در این تجمع به نظر من یک بازتابی است از همان اتفاقی که دارد در ایران میافتد. نسلهای مختلف، گرایشهای مختلف، افراد با عقاید مذهبی مختلف و حتی حضور اکثریتی خانمها در این مراسم که خیلی همخوانی دارد با آنچه اخیرا و در دورههای قبلتر هم در ایران اتفاق افتاده و من فکر میکنم یک دغدغه مشترک در این جمعیت وجود داشت و آن هم دغدغه ایران بود. تجربه نشان داده که مردم میدانند در این فراخوانهایی که از سوی گروههای کوچک سیاسی بیرون میآید مسئله لزوماً هم همبستگی ملی نیست و به همین دلیل هم هست که اغلب به شکل مطلوبی مورد استقبال قرار نمیگیرد».
دروغ بزرگ و بیکفایتی محض. چیزی که سیامک آرام، از برگزارکنندگان این تجمع میگوید ایرانیان منطقه پایتخت آمریکا را در واکنش، دور هم جمع کرده است: «خیلی سنگین بود. فضای سنگین غم و اندوه را میشد لمس کرد ولی آن چیزی که مشخص بود از میان صحبتها و دیالوگها این بود که میدیدید که این مسئله ایران و ایرانی بودن وقتی در مقابل یک خطری قرار میگیرد، این دروغ بزرگ، این بیکفایتی محض، یک واکنش سنگین همراه با خشم و ناراحتی ایجاد کرده بود که نمونهاش را در واشینگتن دیدیم».
اردوان روزبه، روزنامهنگار و از شرکتکنندگان در تجمع همدلی با بازماندگان سقوط هواپیمای اوکراینی، میگوید ایرانیان بر خلاف معمول حتی زودتر از ساعت اعلام شده برای همدلی در میدان دوپان جمع شده بودند: «معمولاً ما ایرانیها وقتی میخواهیم برای یک برنامه یا میتینگ دور هم جمع شویم هیچ وقت سرموقع نمیآییم و در طول این سالها من همیشه دیدهام که این جمعیت هیچ وقت تعدادش حتی در خیلی از موارد به صد نفر هم نمیرسد. در مورد اخیر، اولین بار بود که میدیدم که قبل از شروع مراسم یعنی در ساعت پنج تعداد زیادی جمع شده بودند و تقریبا تا پس از مراسم بیش از چند صد نفر در میدا دوپان بودند. این برای من خیلی عجیب بود که بعد از سالها تا این حد همدلی بین همه بود. شاید دردهای مشترکی است که ما هم دچارش هستیم. شاید این تصور وجود دارد که ما چون ایران نیستیم فاصله داریم ولی این طور نیست. من میدیدم آن فضا را، آدمهایی که همدیگر را در آغوش گرفته بودند و میگریستند. آدمهایی که عکس عزیزانی را در دست گرفته بودند که در آن پرواز بودند و حتا نمیشناختندشان ولی باور داشتند که عضوی از خانواده بزرگ ایران هستند».
اردوان روزبه از دردهای مشترک میان ایرانیان داخل و خارج کشور میگوید.
دردهای مشترکی که نیما هم از آن سخن میگوید. دردهای مشترکی که همه جا با آدمها میآیند. با آدمها مهاجرت میکنند، با آدمها از مرز میگذرند و هر از گاهی سر باز میکنند. هر از گاهی که فاجعهای و اندوهی از راه میرسد.
هواپیمای اوکراینی پرواز ۷۵۲ این طور که سرانجام ستاد کل نیروهای مسلح ایران اعلام کرد «بر اثر بروز خطای انسانی» هدف موشک سپاه قرار گرفت. فرمانده هوافضای سپاه پاسداران «تمام مسئولیت» این فاجعه را پذیرفت و گفت در همان شبِ حمله موشکی سپاه به پایگاههای آمریکا در عراق، از موضوع پرواز ۷۵۲ مطلع شده بوده است.
اطلاعی که اندوه و یأس و درد و سوگ را برای بازماندگان این فاجعه، عمیقتر و دردناکتر میکند.