یادداشتی از علی افشاری: مرگ شوکآور جرج فلوید، سیاهپوست آمریکایی در ایالت مینهسوتا، که در پی خشونت ناموجه یک مأمور پلیس و بیتفاوتی سه مأمور دیگر رخ داد، موجی از خشم و اعتراض در داخل آمریکا و شهرهای جهان علیه نژادپرستی به راه انداخت.
برگزاری تجمعات گسترده در مناطق گوناگون دنیا نشانگر این واقعیت بود که معترضان فقط همدردی با جامعه سیاهان آمریکا نکردند، بلکه در اصل این مشکل را در محل زندگی خود نیز احساس و نارضایتیشان را اعلام کردهاند.
این اعتراضات بحثهایی را نیز درباره نژادپرستی در آمریکا راه انداخت که در این یادداشت میکوشم به آن بپردازم و خارج از ملاحظات ایدئولوژیک و پیشفرضها، در حد امکان صورتبندی دقیقی بر اساس مستندات ارائه کنم.
تفاوت تبعیض سیستماتیک با سیستمیک
برای داوری درست نیاز است بین systematic or institutional racial discrimination با systemic racial discrimination تفکیک قائل شویم که معنای متفاوتی دارند.
منظور از سیستماتیک، تبعیض نژادی سازمانیافته و نهادینهشده است که سیاستها، رویهها وبرنامههایی به صورت مستقیم و ارادی برای ایجاد تبعیض و حفظ آن وجود داشته باشد. در این چارچوب، نیروهای مجری بر اساس طرح و برنامه قبلی، آگاهانه، علیه جامعه هدف (به طور مثال سیاهان در آمریکا) برخوردهای مبتنی بر نابرابری و نفرتپراکنی نژادی انجام میدهند و در واقع به وظیفهای که بر دوش آنها گذاشته شده عمل میکنند.
سیستماتیک در این قالب، نهادینه (Institutionalized) هم شده است. نهادینه به معنای شرایطی است که فرایند منظمی از هنجارها، پایگاهها و نقشهای بههمپیوسته پدید آمده و جامعه هدف آن را از طریق تثبیت رفتارهای نظامیافته و قابلپیشبینی پذیرفته است. از این رو، از نظرگاه جامعهشناسی، نگرشی چون نژادپرستی زمانی نهادینه میشود که در پروسهای مانا و پایدار در مسیر سازمانیافته شدن درونی گشتن و ثبات حرکت کند و شکل مشخصی به خود بگیرد.
اما همستی (سیستمیک) پدیدهای را نشان میدهد که در رفتار و حیات یک سیستم اجتماعی یا انسان-ماشین دیده میشود و بخشی از سیستم و برونداد آن است، اما بر اساس طرح و نقشه قبلی و عامدانه نیست. در واقع همستی عارضه و نقص رفتاری یا بدرفتاری یک سیستم است که نیاز به اصلاح و درمان دارد.
مسئله نژادپرستی در آمریکا و مشکلات رنگینپوستان، بهویژه آمریکاییهای آفریقاییتبار، در آمریکا از جنس همستی (سیستمیک) است.
وضعیت تبعیض نژادی در آمریکا
جامعه آمریکا در دنیای کنونی به طور نسبی یکی از بهترین شرایط را در خصوص تبعیض نژادی دارد. نژادپرستی در آمریکا جرم است و قوانین و رویههای مشخصی در سطح دولت فدرال، ایالت و محلی برای پیشگیری و مجازات وجود دارد. به لحاظ آموزش و آگاهیبخشی و وجود برنامهها و سازمانها و نهادهایی در بخش دولتی و جامعه مدنی، آمریکا شرایط برتری در جهان دارد.
همچنین میزان نگرش نژادپرستی و دگرستیزی در جامعه آمریکا نسبت به جاهای دیگر دنیا بهمراتب کمتر است. سیاهان در آمریکا در برخی موارد، بهخصوص تحصیل در دانشگاهها، بعد از تصویب اقدام تصدیقآمیز (Affirmative action) امتیازاتی دارند که در قالب تبعیضات مثبت میگنجد.
جمعیت سیاهان آمریکا نزدیک به ۱۳ درصد است و در کنگره آمریکا نمایندگان سیاهپوست ۱۰ درصد هستند. این نسبت در کمتر کشور دنیا برای اقلیت نژادی و قومی وجود دارد. کافی است توجه شود که تعداد نمایندگان رنگینپوست در اروپا در حد سه درصد است.
یک آمریکایی آفریقاییتبار که پدرش شهروند و متولد کنیا بود، برای هشت سال ریاستجمهوری آمریکا را بر عهده داشت. در آمریکا پیوستن مهاجران و اقلیتها به متن جامعه به صورت نسبی سهلتر است.
آنچه در آمریکا مشکلآفرین شده، عدم تناسب بین سهم نژادها از آموزش، بهداشت، رفاه، اشتغال و ثروت است که این مشکل اختصاص به آمریکا ندارد بلکه مشکل جهانی است و در همه کشورها میتوان تفاوتهای بارزی بین متن و حاشیه جوامع پیدا کرد، که پیچیدگیهای خاص خودش را دارد.
اما ویژگی خاص جامعه آمریکا وجود سازوکارها و حساسیتهایی در جامعه است که باعث شده دادهها و اطلاعات مربوط به توزیع اتنیکی منابع جمعآوری و مونیتور شود. همچنین اقداماتی برای متوازن کردن ترکیب اتنیکی، جنسی و جنسیتی انجام شود. البته ویژگی سرمایهداری جامعه آمریکا و بهخصوص ضعیف شدن طبقه متوسط در دهههای اخیر باعث شده اختلاف طبقاتی زیاد شود. در نتیجه، در نگاهی ژرفکاوانه، اختلافات بین سفیدپوستها و سیاهپوستها در واقع منشأ اقتصادی و معیشتی دارد و نژاد، متغیر وابسته است.
حساسیت بالای جامعه آمریکا نسبت به تبعیض و رفتارهای خشونتآمیز و مغایر با موازین حقوق بشری باعث شد که در واکنش به قتل شبهعمد فلوید تجمعات اعتراضی گسترده شکل بگیرد. وجود این تجمعات به معنای شیوع بالای تبعیض نژادی در آمریکا نیست، بلکه بازتابدهنده آستانه تحمل پایین جامعه آمریکا نسبت به این پدیده غیرانسانی است که در طول تاریخ شکل گرفته و هنوز چهره کریه آن بر مناسبات دنیا سنگینی میکند.
اگر بخواهیم به صورت خلاصه وضعیت نژادپرستی در آمریکا را توصیف کنیم، باید آن را میراث نهادی از گذشته تلقی کنیم که منحصر به جامعه آمریکا نیست بلکه میراث مشترک بشری است که از قرون متمادی گذشته به ارث رسیده و در سایه مبارزهها و تلاشها از رنسانس به بعد به صورت مرحلهای کاهش یافته است.
ساختار قانونی و حاکمیتی آمریکا این انعطاف را داشته که در گذر زمان خودش را اصلاح و به سمت برابری حرکت کند. تمامی مبارزات مدنی سیاهان موقعی به موفقیت رسیده است که سفیدپوستان آمریکا با آنها همراهی کردهاند؛ همانگونه که در اعتراضات اخیر شاهد حضور گسترده همه قومیتها ونژادها در آمریکا بودیم.
برای درک نتیجه این اعتراضات کافی است نتایج انتخابات شهرداری شهر فرگوسن در ایالت میزوری آمریکا را در نظر بگیریم. در شرایطی یک زن سیاهپوست در این شهر شهردار شد که در سال ۲۰۱۵ قتل یک نوجوان آفریقاییتبار در پی برخورد خشن و ناموجه پلیس باعث اعتراضات گسترده شد.
خشونت پلیس
اما خشونت پلیس چه جایگاهی دارد؟ پلیس آمریکا رفتار خشونتآمیزی در برخورد با متهمان و مجرمان دارد، که البته در مورد آن اغراق هم میشود. برای درک این خشونت ابتدا باید این خشونت را در بستر ویژگیهای جامعه آمریکا از پیدایش تا اکنون در نظر گرفت.
جامعه آمریکا از ابتدا یک جامعه باز و فاقد هژمونی دولت یا یک جریان مسلط بوده است. همچنین تنوع نژادی، ملی، تباری، مذهبی در آن زیاد بوده است. این ویژگی متکثر و آزادی فعالیت مشابه طبیعت و اکوسیستم ضمن اینکه نقطه قوت آن است، در عین حال باعث شکلگیری بزهکاران و باندهای مخوف تبهکار هم شده است.
هزینه قتل در آمریکا پایین است. میزان اختلالات حاد روانی نیز به طور نسبی چشمگیر است. این وضعیت با توجه به آزادی اسلحه باعث شده خشونت ناموجه در داخل جامعه آمریکا بالا باشد. معمولاً پلیس آمریکا که برخلاف بسیاری کشورها بخشی از دولت یا قوه مجریه نیست، نسبت به این خشونت آسیبپذیر است و در برابر آن رفتار خشونتآمیز دارد. برای پلیس تصمیمگیری در موقعیتی که ممکن است در معرض تهدید جانی قرار بگیرد، دشوار است. در نتیجه امکان خطای محاسبه بالاست.
در سالیان اخیر سرمایهگذاری سنگینی در ادارههای گوناگون پلیس شهرداریها و کانتیها انجام شده تا نیروهای پلیس کنترل بیشتری بر خود داشته باشند. یکی از اقدامات ترمیمی و اصلاحی، افزایش توازن اتنیکی در پلیس آمریکا بوده، به نحوی که در جاهایی که تعداد پلیسهای سیاه به سفید نزدیک شده، جواب مثبتی داده است.
تعداد نیروهای پلیس و ضابط قانون در آمریکا در سال ۲۰۱۸، ۷۹۶ هزار نفر بوده که ۳/۱۳ درصد آنان سیاه بودند، که اندکی بیشتر از کل جمعیت آفریقایی – آمریکاییها است. این اقدامات نتیجه مثبت داشته و باعث شده تعداد سیاهان مسلح و یا غیرمسلحِ کشتهشده توسط پلیس آمریکا به طور نسبی در حد شش درصد در طول چهار سال کاهش یابد، هرچند هنوز آمار آنها نامتناسب است.
این موضوع باعث شده اعتراضات ادامه پیدا کند تا اصلاحاتی در نظام جزایی و عملکرد پلیس در مواجهه با مجرمان و قانونشکنان انجام گیرد. پلیس در کاربست خشونت و سوء استفاده نکردن از اختیارات قانونی، نیاز به تمرین بیشترِ اقدامات کنترلی بهخصوص در مواجهه با رنگینپوستان دارد.
بررسی آمار کسانی که توسط پلیس در درگیری نظامی و یا غیرمسلحانه کشته شدهاند، برای فهم بهتر موضوع روشنگر است. البته آمار دقیقی وجود ندارد و صحت آمار افبیآی نیز مورد تردید است. ایراد بزرگ آن غیرالزامی بودن ارائه اطلاعات اتنیکی و دموگرافی جامع در مورد حوادث پلیسی است. نشریه واشنگتنپست از سال ۲۰۱۵ اطلاعاتی را در این خصوص جمعآوری کرده که در نمودار زیر میبینید.
این آمار کل کشتهشدهها را نشان میدهد که از نژادهای مختلف هستند. باید در نظر داشت که آمار سال ۲۰۲۰ تا هفتم ژوئن است و تقریباً نیمی از سال را نشان میدهد. ثبات در آمار سالانه (۷.۲۸ ± ۹۷۷) جالب توجه است و آشکار میسازد که اقدامات آموزشی و افزایش کنترلها نتیجه چندانی در کاهش کل پیامدهای مرگبارِ واکنش مسلحانه پلیس نداشته است.
البته به طور متوسط ۷۰ درصد آمار سالانه کسانی هستند که با سلاحهای گرم و سرد با پلیس درگیر شدهاند. در جمع آنها سفیدپوستها با ۶۰ درصد بیشترین هستند که ۴۵ درصد جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند. سیاهان ۲۳ درصد هستند با کمتر از ۱۳ درصد جمعیت آمریکا، و لاتینتبارها ۱۸ درصد آمار فوتیها را دارند در حالی که ۱۶ درصد جمعیت آمریکا به آنها تعلق دارد.
بنابراین، عدم توازن جنسیتی مشاهده میشود. اما اندازه این نسبت در کشتهشدگان غیرمسلح بیشتر است، اگرچه در طول چهار سال گذشته روند نزولی داشته است. نمودار زیر تعداد کشتهشدگان غیرمسلح در آمریکا در پنج سال گذشته را به تفکیک کل و شمار آفریقاییتباران نشان میدهد.
همانطور که میبینید، سهم سیاهان در پنج سال گذشته به طور متوسط ۳۲ درصد بوده که از درصد کشتهشدگان مسلحِ همنژاد به صورت نسبی بیشتر است. اما این نمودار با توجه به روند نزولی، نشانگر بهبود چشمگیر در عملکرد پلیس آمریکا در مدیریت خشونت با متهمانِ فاقد سلاح اعم از تفنگ و چاقو است.
همچنین برای داشتن تصویر جامع، نگاهی به آمار قربانیان پلیس و همچنین ترکیب نژادی و تباری زندانیان و بزهکاران آمریکا نیز مفید است. پلیس آمریکا به دلیل آزاد بودن اسلحه یکی از بیشترین درصد تلفات انسانی در دنیا را به دلیل شلیک و یا حمله با سلاح سرد از سوی تعقیبشوندهها دارد.
در سال ۲۰۱۹، ۴۸ پلیس آمریکا با سلاح کشته شدهاند که ۴۰ نفر از آنها سفید بودهاند. این آمار در سال ۲۰۱۸ به ترتیب ۵۴ و ۴۶ بوده است.
آمار دیگر مرگ در حین انجام وظیفه است که در آن، متهمان پلیس را به قتل نرساندهاند. در سال ۲۰۱۹ از ۴۱ مرگ تصادفی، ۳۹ نفر سفیدپوست بودند. این آمار در سال ۲۰۱۸، ۳۹ نفر از ۵۱ فوتی است.
بنابراین، همانطور که مشاهده میکنید، در دو سال گذشته بیش از ۸۲ درصد تلفات انسانی پلیس و نیروهای ضابط قانون آمریکا سفیدپوست بودهاند.
سهم سفیدپوستان از جمعیت زندانیهای آمریکا ۳۹درصد است، در حالی که این نسبت برای سیاهان ۴۰ درصد است. اگرچه نمیتوان انتظار داشت لزوماً توزیع نژادی و جنسیتی مجرمان و یا بزهکاران بر اساس سهم آنها در جمعیت یک کشور باشد، اما این عدم توازن نشانگر مشکلاتی است که جامعه سیاهان دارد.
سایه سنگینِ گذشته
بخش مهمی از مشکل، نابرابری و اختلاف فاحش در امکانات زندگی و سطح رفاه است که باعث میشود امکان زیست بهنجار برای آفریقاییتباران با توجه به سابقه ریشهدار تبعیض نژادی در آمریکا دشوار باشد. الان تبعیض نژادی سسیستماتیک در آمریکا وجود ندارد، اما میراث گذشته و شکلی که توزیع منابع در چهار قرن حیات جامعه آمریکا پیدا کرده، هنوز سایه سنگینی بر وضعیت کنونی دارد.
این عامل اگرچه متغیر مهمی است، تمامیت معادله را توضیح نمیدهد. عوامل دیگری هستند که مسئله را بغرنج ساختهاند.
بنابراین، با توجه به نکات پیشگفته، رابطه خشونت پلیس و سیاهان در آمریکا تا حدی تبیین شد که مسئلهای پیچیده است. ابعاد این مشکل در گذر زمان در سایه تلاشهای سازمانیافته بهبود یافته و شرایط زندگی آفریقاییتباران اکنون بهمراتب بهتر از گذشته است.
اما اصلاح در رفتار و تعبیه مکانیزمهای کنترلی بیشتر بر رفتار پلیس آمریکا به صورت کلی و نه فقط در مواجهه با سیاهان امری ضروری است تا میزان خشونت و تلفات انسانی کاسته شود. همچنین در کلیت جامعه، درصد استفاده از منابع توسط اقلیتها متوازن و متناسب شود. ضمن آنکه سختگیری در قوانین اسلحه و محدود کردن دامنه استفاده از آن نیز میتواند مفید باشد.