حساسیت و گاه تعصب بر سر نام خلیج فارس ریشه در چه دارد؟ گروهی میگویند فراتر از تاریخ و جغرافیا و آنچه در حوزه ژئوپولتیک یا جغرافیای سیاسی قابل اتکا و مطالعه است، احساسات نژادپرستانه، ناسیونالیسم افراطی و عمدتاً عربستیزی هم در چنین حساسیتی نهفته است.
حسین قاضیان، جامعهشناس این دیدگاه را در تابوی این هفته نمایندگی میکند. در برابر او اما پیروز مجتهدزاده، استاد جغرافیای سیاسی و صاحب تألیفان متعدد درباره خلیج فارس است که از سیاست ایرانزدایی از خلیح فارس و عناد همسایگان عرب با ایران میگوید. او میگوید نامهای جغرافیایی بینالمللی تغییرناپذیرند.
برنامه این هفته را با آقای مجتهدزاده آغاز میکنم. شاید بد نباشد بحث را از اینجا شروع کنیم که اساساً اهمیت اینکه نام خلیج فارس، خلیج فارس باشد نه «خلیج» یا «خلیج عربی» تا چه اندازه است؟ چرا این اهمیت وجود دارد و جرا بر سر این نام چنین حدی از حساسیت بین دستگم گروههایی از ایرانیان وجود دارد؟
پیروز مجتهدزاده
پیروز مجتهدزاده، استاد جغرافیای سیاسی و صاحب تألیفات متعدد درباره خلیج فارس است.
پیروز مجتهدزاده: من فکر میکنم که چرا باید این نام این طور باشد، یک مسئله خیلی عادی است. چنانکه همه دریاها و کویرها و کوههای دنیا به همان نامی خوانده میشوند که در طول تاریخ خوانده شدهاند و اینجا ما هم در طول تاریخ شواهد بسیار زندهای داریم که این نام خلیج فارس بوده و من فکر میکنم «چرا باید باشد؟» سؤال درستی نیست. چرا نباید باشد؟
بحثی که ما الان داریم میکنیم بحث جغرافیای سیاسی و تاریخی است. در این رشته علمی ما یک اصل داریم و آن این است که اسامی جغرافیایی تغییرناپذیر هستند. اسامی جغرافیایی به دلایل سیاسی و مذهبی و نژادی و این طور چیزها درست نشدهاند که حالا به این دلایل بشود عوضشان کرد. اگر حساسیتی در ایران وجود دارد من فکر میکنم بیشتر مربوط به این قضیه است. اسامی بقیه دریاهای دنیا سر جای خودشان است و هیچ وقت تغییر نمیکند ولی این دریا که کلمه و اسم قوم فارس روی آن است باید تغییر پیدا کند یا نباید بکند؟ و حساسیت داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ چرا؟ اگر کسی انگولک نکند که خب سر جای خود هست و کسی هم حساسیتی ندارد.
اینجا ممکن است گروهی از شما درباره این بپرسند که میفرمایید اسامی جغرافیایی تغییرناپذیر هستند. گروهی هم معتقد هستند که با توجه به شرایط نامهای جغرافیایی میتوانند تغییر کنند. کمااینکه اتفاق افتاده. مثلاً در داخل ایران اسم استانهای عربنشین تغییر کرده یا در مورد شطالعرب که به اروندرود تبدیل شده.
مجتهدزاده: ببخشید. من همین جا متوقفتان میکنم. اشتباه با من بود. باید کلمه دیگری را اضافه میکردم. اسامی جغرافیایی بینالمللی، یعنی دریاها و کوهها و مناطقی که مشترک هستند بین کشورها و ملتهای مختلف. [درباره آنها] یک ملت نمیتواند تصمیم بگیرد که تغییر بدهد. به همین دلیل هم سازمان ملل متحد کمیسیونی دارد که وظیفهاش فقط نظارت بر همین قضیه است که اسامی جغرافیایی تغییر نکنند. علتش هم این است که سازمان ملل متحد به این نتیحه رسید که تغییر اسامی جغرافیایی بینالمللی - من فکر میکنم انگیزه اصلیاش هم همین نام خلیج فارس بود- میتواند سبب کشمکش و جنگ بشود.
من البته پرسشهای دیگری بر سر این موضوع از شما دارم که خواهم پرسید اما اجازه بدهید که ما به مهمان دیگر این برنامه آقای قاضیان بپیوندیم. آقای قاضیان من میخواهم از شما بپرسم که در حقیقت نه اینکه اهمیت نام خلیج فارس چیست بلکه اینکه چرا بر سر این نام تا این حد در میان گروهی از ایرانیان حساسیت وجود دارد؟ ما مثلاً اصطلاح «خلیج همیشه فارس» را میشنویم یا تأکید و حتی بحث متعصبانه بر سر اینکه خلیج فارس اسمش همیشه خلیج فارس هست، بوده و باقی باید بماند. ریشههای این حسایت به نظر شما از کجا میآید؟
حسین قاضیان
حسین قاضیان جامعهشناس و پژوهشگر ایرانی مقیم آمریکاست. حوزه تخصصی آقای قاضیان نظرسنجی، جامعهشناسی سیاسی، جنسیت و فرهنگ است.
حسین قاضیان: به شوخی عرض کنم که خود ایرانیها هم اسم خلیج فارس را عوض کردهاند و اسمش را گذاشتهاند «خلیج همیشه فارس». بنابراین این تغییر اینجا هم اتفاق افتاده. ولی از شوخی گذشته باید گفت که حساسیتهایی که آقای دکتر مجتهدزاده به آن اشاره میکنند حساسیتهای به اصطلاح فنی است. یعنی نامگذاریهای بینالمللی که بر اساس سنتها یا حقوق یا رویههای بینالمللی مرسوم صورت میگیرد و در جای خودش حساسیتهای فنی و بجایی است.
اما مردمی که امروزه درگیر این مسئله هستند آن هم در وسعت زیاد و در حوزههای مختلف؛ از خواندن و نخواندن یک ترانه در دبی توسط یک خواننده مشهور تا یک مسابقه فوتبال که برگزار شده؛ اینها فارغ از حساسیتهای فنی است. یعنی فکر نمیکنم که این مردم به این دلیل حساسیت به خرج میدهند که احساس میکنند خب نامهای تاریخی و جغرافیایی باید یک ویژگیهایی داشته باشند و مطابق یک رویههای مشخص قانونمندی عوض شوند.
اینها حساسیتهای فنی است ولی فکر میکنم در سطح اجتماعی و مردمی حساسیتها هم نوع دیگری است و هم از جای دیگری شروع شده. پس از مسابقه فوتبال پرسپولیس با الاهلی گوینده تلویزیون گفت ما «عربستانیها را مقهور قدرت ایران کردیم». ببینید اینجا اصلاً بحث فوتبال نیست. مسابقه دو تیم باشگاهی است اما تفسیری که از آن میشود این است که ما عربستان را مقهور قدرت ایران کردیم. گوینده بیدلیل این حرف را نمیزند. برای اینکه در بین بینندگان و شنوندگان و مخاطبان این تلویزیون عده کثیری این حس را میپذیرند و اینجاست که مسئله حساسیت بر نام خلیج فارس هم مطرح میشود که برمیگردد به بسیاری از عناصر سیاسی و اجتماعی که با مسئیه قومیت و ملیتها و تاریخ تحولات در حوزه خلیج فارس، مسئله اسلام، مسئله انقلاب و پیشرفتهای مختلف در حوزههای مختلف کشورهای عربی پیوند خورده که اگر فرصت شد به تک تک آنها میپردازیم.
آقای مجتهدزاده، به هر حال گروهی هستند که عبارت «پرشینزدایی» از خلیج فارس صحبت کردهاند. با توجه به حرفهای آقای قاضیان به نظرتان چهقدر از این حساسیت بر سر نام خلیج فارس در میان عدهای از ایرانیان به عربستیزی گروههایی از ایران ممکن است برگردد؟ آیا شما چنین گزارهای را ممکن است بپذیرید یا توضیحی دربارهاش داشته باشید؟
مجتهدزاده: اتفاقاً من فکر میکنم که اشاره خوبی است. ما باید دقت بکنیم که ما با دو موضوع مختلف داریم سر و کله میزنیم. یکی مسئله تغییر نام خلیج فارس و حساسیت به عدم تغییر نام آن و یک مسئله اختلاف نظرها یا سوظنها یا دوست نداشتنهای عربی ایرانی که سابقه خیلی طولانی دارند. ما اگر میخواهیم یک بحث علمی را دنبال کنیم و نتیجه بگیریم خوب است که این دو موضوع را از هم جدا کنیم. [درباره] عدم تعییر نامهای جغرافیایی، منظور نامهای جغرافیایی است که بین دو ملت یا بیشتر مشترک باشند، خیلی منطقی است که هیچ کدام از اینها نباید بهتنهایی اجازه داشته باشند که به دلخواه خودشان نام را تغییر بدهند.
در همین مورد نام خلیج فارس؛ از وقتی که تاریخ نوشته شده و جغرافینویسان شرق و غرب شروع کردند به نامگذاری مناطق آنجا خلیج فارس بود البته ایرانیان دریای پارس میگفتند و یونانیها «سینوس پرسیکوس» و تا امروز این دو نام به تناوب مورد استفاده بوده است.
اما اختلافات ایرانی عربی و اینکه مثلاً در فوتبال فرض کنید که ایران یا سعودی برنده میشود و به همدیگر فحاشی میکنند هیچ ربطی به اختلاف بر سر خلیج فارس ندارد. تعصبات یا حساسیتهای ناسیونالیستی تابع هیچ قانون و مقرراتی در دنیا نیست. اما وحدت و تداوم نام جغرافیایی تابع قوانین و مقررات مشخص بینالمللی نیست. هر سال وقتی که کمیسیون [سازمان ملل] تشکیل میشود کشورهای عربی از زمان شاه تا حالا به این کمیسیون تغییر نام خلیج فارس را پیشنهاد دادهاند و هر سال این پیشنهاد رد میشود و هر سال سازمان ملل متحد تأکید میکند که خلیج فارس، خلیج فارس است و لاغیر. چنانکه شطالعرب هم شطالعرب است نه نام دیگری.
اجازه بدهید که من صحبتهای شما را با آقای قاضیان پیوند بدهم. آقای قاضیان آقای مجتهدزاده میفرمایند هیچ ربطی نمیبینند بین نکاتی که شما توضیح دادید در مورد حالا مسابقات فوتبال، پیشرفت کشورهای عربی و حساسیت بر سر نام خلیج فارس. شاید لازم باشد که شما این نکات را بیشتر توضیح بدهید که ببینیم بحث به کجا میرسد.
قاضیان: ببینید من مقصودم از اینکه این دو سطح از مسئله را از هم جدا کنیم دقیقاً همین است. یعنی ما یک سطح علمی و فنی داریم که در توضیحات آقای دکتر مجتهدزاده آمد و من با همه آنها موافقم ولی مسئله این است که آیا طیف وسیعی از مردم که امروزه حساس هستند نسبت به این موضوع؛ آیا آنها هم با این نگرانی فنی به مسئله نگاه میکنند؟ آیا آنها هم بیشتر نگران این هستند که یکی از مقررات بینالمللی نقض شود؟
مجتهدزاده: من گمان نمیکنم این طور باشد...
قاضیان: خب حالا اگر این طور نباشد آن وقت باید دید که دلیل این حساسیت چیست. اینجاست که عناصر دیگر مطرح میشود. اینجاست که آن حساسیت بر سر یک نام میبینیم که پشتوانههای دیگری دارد و پشت بحث بر سر نام جنبهها و لایههای مهمتری هم خوابیده. درست است که این بازی را عملاً عربها شروع کردند یعنی در واقع در پانعربیسم ناصری این مسئله مطرح شد.
شاید اولین بار آنها درباره هویت عربیِ خلیج فارس و این نامها صحبت کردند و مسئله جزایر را مطرح کردند ولی بعدها میبینیم که با خروج انگلستان از خلیج فارس و هویتیابی جدیدی که در شیخنشینها صورت میگیرد و آنها نیاز به یک هویت دارند و همین طور بعدا افزایش درآمد نفت، این ادعا از جانب عربها تشدید شد. به یک معنی میشود گفت که این بازی را خود عربها شروع کردند اما این بازی تا مدتها در سطح فنی و سیاسی و رسانهای مطرح بود.
کشیده شدن آن به سطح اجتماعی و درگیر شدن کثیری از مردم با آن به نظر من دلایل دیگری هم دارد. مثلاً یکیاش انقلاب است. این انقلاب به هر حال به نام اسلام بود و بسیاری از کسانی که از این انقلاب ناخرسند هستند و آن را به اسلام و به این ترتیب به عربها نسبت میدهند و به یادشان میآید که چندین قرن قبل هم عربها بودند که به ایران حمله کردند و مانع ادامه پیشرفت یا تمدن درخشان ایرانی شدند.
جنگ عراق هم این را تشدید کرد. چون عراق نهتنها با [اتکا به] عربیت میخواست بجنگد بلکه اتفاقاً اقدام کرده بود که نامهای ایرانی را در خوزستان و خرمشهر و خلیج فارس عوض کند و این حساسیت در آنجا جنبه نمادین هم پیدا کرد. به علاوه در تمام این سالها عربهای اطراف ایران پیشرفتهای اقتصادی، اجتماعی کردند.
ایرانیها به دبی میروند و شکوه سربرافراشته ساختمانها در آنجا میبینند. میبینند آنجا مسابقات فرمول یک برگزار میشود. قطر دارد جام جهانی را برگزار میکند. در حالی که ایران حتی یک مسابقه معمولی یا یک کنفرانس مهم بینالمللی را نمیتواند نمایندگی کند خب این تفاوتها در پسزمینه این که بسیاری از مردم ما خودشان را خیلی برتر از عربها میدانند و فکر میکنند ما در مقامی نیستیم که شایستهاش هستیم و عربها انگار جای ما را اشغال کردهاند و از ما جلوتر رفتهاند در حالی که شایستهاش نیستند.
همه اینها باعث شده نوعی حساسیت روانی بیش از اندازه نسبت به مسئله نام پیش بیایید و فراتر از آن جنبههای فنی برود. اینکه ما بعد از سالها و سه بار قهرمانی پیاپی در آسیا شاید چهل سال است که دستمان کوتاه است از این مقام و عربها چهار بار دستکم قهرمان شدهاند و اینها از تلویزیون پخش شده و این حساسیتها تشدید شده…
آقای مجتهدزاده توضیحات آقای قاضیان را شنیدید…
مجتهدزاده: بله. ما برای اینکه دقیقاً بدانیم چرا این طور شده است باید برگردیم به تاریخ و این تاریخ را انگلیسها شروع کردهاند. من ناچارم خیلی خلاصه بگویم. البته پیش از آن بگویم که بنده هم با آن مطالبی که شما اشاره کردید که بعضیها «خلیج همیشه فارس» و غیره و ذلک میگویند من با این بحثها اصلاً موافق نیستم. این بحثها علمی نیست متأسفانه و احساسی است.
اما در این مسئله بخصوص خلیج فارس لازم است که ما این توجه را داشته باشیم که این بحث را انگلیسها شروع کردند. انگلیسها در سال ۱۸۲۰ وارد خلیج فارس شدهاند و از آن تاریخ شروع کردهاند به بستن قراردادهای استعماری با شیخها و قبایل عربی ایرانیِ اطراف خلیج فارس. البته از اطراف خلیج فارس شروع کردند. تا کویت پیش رفتند. در شمال خلیج فارس هم سلطان عمان نمایندهای در بندرعباس داشت که او نماینده بندرعباس را وادار کرد که حکومتی مستقل درست کند. تمامی این مناطق به طور سنتی تابع ایران بودند. یعنی تمامی جنوب خلیج فارس که ما ادعای بحرین را میکردیم و ادعاهای دیگر در جنوب داشتیم بر اساس این بوده که تمام خلیج فارس جزو حاکمیت ایران بوده و خلیج فارس در داخل سرزمین پارس دیده میشد از دید جغرافیدانان قدیمی.
به هر حال ۱۹۵۸ که عبدالکریم قاسم در عراق کودتا کرد رسما از منطقه خلیج فارس به عنوان خلیج عربی صحبت کرد و اقداماتی کرد و به استناد همان اقداماتی که از قبل از طرف انگلیسها صورت گرفته بود. در سال ۱۹۶۲ عبدالناصر برای اینکه در رقابت با عبدالکریم قاسم گوی سبقت را بگیرد؛ دشمنی با ایران را با عنوان کردن خلیج عربی شروع کرد و در حقیقت همه توجهها به طرف عبدالناصر رفت که رهبر دنیای عرب بود و این مسئله تغییر نام خلیج فارس بیخ پیدا کرد.
ولی بیشترین اقدامات را بعث صدام حسین در عراق انجام داد. صدام حسین دستور داده بود که در کتابهای تاریخشان نه تنها وانمود کنند که این نام از ابتدا خلیج عربی بوده و ایرانیها غصباش کردهاند بلکه صراحتی جنبه نژادپرستی داد به این مسئله. در این کتابها نوشتهاند که «ایران همان فارس پست لئیم است که اینها دین و زبان و تمدن ما را نابود کردند». ببینید یک جنبه تماماً نژادپرستی داد به این قضیه و ما میدانیم که صدام حسین و بعث عراق میلیاردها میلیارد خرج کرد برای تثبیت این تغییر نام بخصوص در رسانههای غربی.
اما شما اشاره کردید به تاریخچه این اتفاق و در میان صحبتهایتان گفتید که به هر حال در آن زمان دولتهای عربی به این شکل وجود نداشتند. در حال حاضر ساکنان سواحل خلیج فارس عموماً اعراب هستند و خب کسانی هم این استدلال را از سویه دیگر این ماجرا که عموماً اعراب و کشورهای عربی هستند مطرح میکنند که خب حالا کشورهای مستقل عربی وجود دارند و در اطراف خلیج فارس هم وجود دارند و جمعیتشان هم قابل توجه است. با این استدلال میگویند که عربها هم حق دارند که آبهایی را که اطراف آنها هست به نام دلخواه خودشان بنامند. این را از نظر سیاسی و ژئوپولتیک شما چه پاسخی دربارهاش خواهید داد؟
مجتهدزاده: ببینید اولاً اینکه در طول تاریخ کسی مانع هیچ ملتی نشده است که آبهای سواحل خودشان را آن طور که دلشان میخواهد بنامند. چنانچه در مورد هر دریایی که انگشت بگذارید روی آن میبینید که در طول تاریخ اسامی محلی فراوانی وجود داشت. اما اینجا صحبت از این است که چون ما ساحل داریم پس باید اسم کل منطقه را تغییر بدهیم. این غیرعلمی و مخالف مقررات بینالمللی است.
آقای قاضیان صحبتهای آقای مجتهدزاده را شنیدید البته ایشان نژادپرستی را از سوی دیگر این ماجرا میبینند. اشاراتی داشتند به عراق و صدام حسین و بحثهایی که مطرح کردند. شما توضیح دادید که بخشی از این موضوع برمیگردد به عناد یا حساسیت گروههایی از ایرانیان نسبت به همسایگان عرب. من میخواهم بپرسم اگر به جای عبارت خلیج عربی که استفاده میکنند و ایرانیان آن را عبارت تحریفشدهای میدانند، مثلاً میگفتند خلیج آلمانی، خلیج اروپایی. فکر میکنید در آن صورت این موضوع چه واکنشی در ایران میگرفت؟ چون گروههای معتقد و مفتخر به بحث خون و «نژاد آریایی» را ما در ایران داریم که با افتخار از اینکه شخصیتی مانند هیتلر ایرانیان را آریایی میدانسته صحبت میکنند. چهطور این حساسیت در قبال غرب وجود ندارد؟
قاضیان: ببینید نکاتی که آقای دکتر مجتهدزاده میگویند همه به نظر من با توجه به تخصص ایشان دقیق و درست است ولی توجه کنید که آن چیزهایی که ما به شکل محققانه و علمی میرویم دنبالش و به عنوان یک سند تاریخ کشف میکنیم که در فلان تاریخ فلان آدم چنین حرفی را زده، آن چیزی نیست که لزوماً در آگاهی مردم امروز جریان دارد.
چیزی که در آگاهی مردم جریان دارد تبدیل می شود به امر اجتماعی. ممکن است در رسانه بنا به یک دستورالعمل سیاسی یا قانونی یا هر چیزی دیگری حتما باید نام خلیج فارس ذکر شود ولی صبح مثلاً در نظر بگیرید که ماهیگیری که در بندر کنگان دارد میرود ماهی بگیرد، به زن و بچهاش نمیگوید که من دارم میروم «خلیج همیشه فارس» ماهی بگیرم. او میگوید میروم دریا ماهی بگیرم. ببینید خیلی مسئله فرق دارد.
بنابراین وقتی این دو سطح را مطرح میکنیم آن وقت ممکن است به دو نوع ریشههای متفاوت از این نوع حساسیتها توجه کنیم. این نکتهای هم شما گفتید از همین جا ناشی میشود. حالا من نمیدانم واقعاً اگر یک نام اروپایی روی خلیج فارس میگذاشتند مردم چه واکنشی نشان میدادند ولی این چیزی که تحت عنوان خلیج عربی مطرح میشود و واکنش برمیانگیزد مسلماً با نوع تصوری که ما از خودمان و هویت خودمان در مقایسه با همسایگانمان داریم نشأت میگیرد.
ما فکر میکنیم کنارمان را یک عده «گدا و گشنه» گرفتهاند که ما با آنها ارتباطی نداریم. ما نژاد آریا هستیم، برتر هستیم. اروپاییها از ما هستند و ما اصلاً در یک زمانی در آن سطح بودیم و این عربها بودند که نگذاشتند ما آن سطح را ادامه بدهیم و وقتی چنین حساسیتی وجود دارد آن نوع حساسیتی که ما نسبت به نام خلیج عربی داریم خیلی بیش از آن است که یک نام دیگری در کار بود. ممکن بود اگر با شکل دیگری از نامها روبهرو میشدم این حساسیت را نمیداشتیم.
آقای مجتهدزاده، ما در دقایق پایانی برنامه هستیم. من از شما خواهش خواهم کرد و هم اگر برای شما ممکن است شاید بتوانید به این پرسش هم پاسخ بدهید که به هر حال گروههایی این حساسیتهایی بر سر حساسیت بر سر نام خلیج فارس را نشانهای از هویتطلبی سلبی در فرهنگ تاریخی-جغرافیایی ایرانیان میدانند و میگویند که تلقی عمومی از مرزها و حدودو ثغور کشور و آنچه که ما به عنوان تمامیت ارضی میشناسیم، در این نوع مواجهه بیش از ارزشهای فنی که شما از آن صحبت کردید یا ارزشهای مبتنی بر دولت-ملت؛ بر اساس تقابل با دیگران، با جهان و با همسایگان ساخته شده. شما نظرتان درباره این دیدگاه چیست؟
مجتهدزاده: نه من این بحث را قبول ندارم. این بحثهایی که شما میکنید، همین هویتگرایی، مرزگرایی، مرز پرگُهر و اینها مفاهیمی است که اروپاییها ساختند و به بقیه دنیا دادند. اینها بودند که بر سر این جور مفاهیم و احساسات این همه جنگ راه انداختهاند. از طرف دیگر من تعجب میکنم که چهطور ما اینجا ملت ایران را محکوم میکنیم که خودش را آریایی و برتر میداند. چهطور چنین چیزی ممکن است در کشوری که اسلامی است و مردم هم اسلامی فکر میکنند. عربها ما را چهطور میبینند؟
چهقدر فراوان من میخواهم سند در اختیار شما بگذارم که آنها هم خودشان را برتر از ایرانیان میدانند. من گمان نمیکنم بحث ما در این زمینه به هیچ جایی برسد. آن چیزی که ما میتوانیم به آن تکیه بکنیم این است که واقعیتهای محض را نگاه کنیم.
الان دولت جمهوری اسلامی بعد از چهل سال در نتیجه برخورد این جور نژادپرستیها و برتریخواهیها به جایی رسیده است که دفاعی که امروز جمهوری اسلامی از نام خلیج فارس میکند خیلی قویتر از دفاعیات رژیم قبلی است. لاجرم من قبول دارم که آن احساسات وجود دارد ولی زیاده از حد پررنگش نکنیم. من فکر نمیکنم که این کار درست باشد که ما ملتی به نام ملت ایران را محکوم کنیم به اینکه چون خودش را آریایی میداند…
بله آقای مجتهدزاده. خیلی متشکرم از توضیحاتتان. ما در این برنامه هیچ کسی را محکوم نمیکنیم. پرسشهایی را حول مسائل مناقشهبرانگیز یا مسائلی که کمتر ممکن است از آنها با صراحت صحبت شود مطرح میکنیم و دیدگاهها را در اختیار شنوندگانمان قرار میدهیم تا بتوانند قضاوت کنند. خیلی از توضیحاتتان ممنونم و آقای قاضیان با شما برنامه را به پایان میبریم. میخواهم از شما بپرسم که این بحث بر سر نام خلیج فارس با توجه به وضعیت سیاسی اجتماعی حال حاضر در ایران کمکی به نظر شما اساساً به مردم میکند؟ و چهقدر میتواند که اساسا به نفع جامعهای پویا و سالم و مرتبط با جهان باشد؟
قاضیان: پیش از آن اشاره کنم که به هر حال ما اینجا در مقام تحلیلگر و صاحبنظر حرف میزنیم و وقتی در مقام تحلیل و توصیف حرف میزنیم نه قرار است کسی را محکوم کنیم و نه کسی را قرار است تشویق کنیم. ما توصیف میکنیم و اگر توصیفاتمان دقیق باشد دیگران میتوانند از آن برای محکوم یا حاکم کردن آدمها استفاده کنند. من میگویم که گرایشی در ایرانیان وجود دارد در مورد خود را برتر و آریایی قلمداد کردن.
این گزارش و تحلیل من میتواند درست یا غلط باشد. این معنایش آن نیست که محکوم است یا نه. به من هیچ ارتباطی ندارد که این گرایش خوب است یا بد. این مسئله دیگری است که در جای دیگری باید به آن رسیدگی کرد ولی ممکن است کسی بگوید این گزارشی که شما میدهید گزارش نادرستی است.
به نظر من گزارش درستی است و ما گرایش رو به رشدی را در میان ایرانیان میبینیم برای اینکه خودشان را به ریشههای گذشتهشان متصل کنند. اسلام و عربیت را از این وسط و از هویت ایرانی قیچی کنند و خب این گرایش رو به رشد هم هست. خوب یا بد مسئله دیگری است که در جای دیگری باید رسیدگی شود و آن گرایش خودش را در موضوع نام خلیج فارس هم دخیل کرده و به آتش این تعصبات دامن میزند ولی اگر از اینها بخواهیم صرف نظر کنیم؛
به هر حال نزاع بر سر این نام و حساسیت داشتن بر سر این نام تا جایی که به مسئله هویت ملی بازمیگردد میتواند جنبه مثبت داشته باشد به این مفهوم که ما مادامی که با آرایش دولت-ملتها در سراسر جهان روبهرو هستیم و میبینیم علیرغم پدیده جهانی شدن، تعداد دولت-ملتها افزایش هم پیدا کرده ناچاریم که از هویت ملی خودمان دفاع کنیم. برای این دفاع از هویت ملی ما به عناصر نمادین هم نیاز داریم از جمله نامهایی که با آنها مأنوس هستیم و خو گرفتهایم و احساس میکنیم آنها متعلق به ما هستند، منجمله نام خلیج فارس.
بنابراین تا این حد آن در هویتیابی ملی به نظرم میتواند مثیت باشد. مشکل از آنجا شروع میشود که این به تعصبات شدید آمیخته میشود و جای وطنخواهی و وطندوستی با یک نوع شوونیسم پیوند میخورد که کاملاً ضدخارجی، ضدعرب و تحریککننده است و جز دشمنی و ستیز چیزی پشت آن نخوابیده و پشت آن هم واقعاً فلسفه درستی مشاهده نمیشود که قابل دفاع باشد.
خیلی سپاسگزارم پیروز مجتهدزاده و حسین قاضیان.