لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۳:۴۲

آیا آنچه در حوزه‌های علمیه تدریس می‌شود «علم» است؟


حوزه علمیه نجف
حوزه علمیه نجف

در حوزه‌های علمیه ایران چه می‌گذرد؟ آن چه در این حوزه‌ها تدریس و مطالعه می‌شود، درس‌های مختلف فقهی و حقوقی که برگزار می‌شود و طلبه‌هایی که با دریافت شهریه سر این درس‌ها حاضر می‌شوند در نهایت چه هدفی دارند و به چه کار می‌آیند؟ آیا آنچه با صرف بودجه‌های کلان در حوزه‌های علمیه تحصیل می‌شود می تواند علم باشد؟ رابطه میان علم در مفهوم دانش و آنچه در حوزه‌های علمیه می‌گذرد چیست؟ دانشمندان، علم و یافته‌های علمی را پاسخ‌گوی بسیاری از نیازها و پرسش‌های بشر در طول عمر نه‌چندان طولانیِ علم می‌دانند. آنها می‌گویند علم تلاش کرده پیچیدگی‌های جهان هستی را هرچه بیشتر برای انسان توضیح دهد اما دین به گفته آنها بر این پیچیدگی‌ها افزوده. مدافعان دین البته آموزه‌های دینی از جمله در حوزه‌های علمیه را علم می‌دانند و از دستاوردهای این نهادها به عنوان دستاوردهای علمی دفاع می‌کنند.

در تابوی این هفته دکتر تقی کیمیایی اسدی، فوق تخصص طب تشخیص الکترونیک و حجت‌الاسلام عبدالمجید مهاجرانی فاطمی، پژوهشگر فلسفه و علوم اسلامی در دو سوی بحث ایستاده‌اند.

آیا آنچه در حوزه‌های علمیه تدریس می‌شود «علم» است؟
please wait

No media source currently available

0:00 0:25:00 0:00
لینک مستقیم


بحث این هفته را با حجت‌الاسلام عبدالمجید مهاجرانی فاطمی، مهمان این هفته برنامه آغاز می‌کنیم. آقای مهاجرانی بد نیست برای شروع این بحث نگاه کنیم ببینیم که آن چه در حوزه‌های علمیه می‌گذرد از چه جنبه‌هایی از نظر شما علم است و تا چه حد می‌توانیم آن چه را که در حوزه‌های علمیه تدریس و ‌آموزش و فراگرفته می‌شود به عنوان علم تعریف کنیم؟

حجت‌الاسلام عبدالمجید مهاجرانی فاطمی: کلمه علم در زبان فارسی به معنای دانستن و مطلق آگاهی است. این کلمه چون کاردبردش با انگلیسی تفاوت دارد اینجا خلط مبحث شده. ما باید ببینیم اولا منظورمان از علم چیست. آنجا که علم به معنای مطلق آگاهی و دانش به کار می‌رود نه‌تنها حوزه‌های علمیه بلکه آن چه که حوزه‌های علمیه افتخار دارند که از آن سرچشمه آب بخورند یعنی خود وحی الهی، پرچمدار علم هستند. در آیات بسیاری از قرآن و آن طور که در روایات تاریخی هست اولین سوره‌ای که در قرآن نازل شد، سوره‌ علق، با کلمه «اقرأ» شروع می‌شود. در اینجا چند بار کلمه علم به کار برده شده. خداوند تعلیم با علم کرده. باز در یکی از آیات بسیار مهم قرآن راجع به بزرگ‌ترین حقیقت هستی که یکتایی خداوند باشد،‌ می‌فرماید شهادت و گواهی داده خدا که نیست خدایی جز الله و ملائکه و صاحبان علم. باز در جای دیگر در آیات قرآن می‌فرماید خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند و صاحب علم شده‌اند ترفیع درجه می‌دهد و به عنوان یک دعا در قرآن ما مأمور هستیم که بگوییم «رب زِدنی علما» خدایا علم من را زیاد کن و اصلا جنگ پیامبران و مردان الهی با جهل جامعه بوده. هیچ فقری بدتر از جهل نیست و هیچ عبادتی مانند تفکر نیست. بنابراین در مفهوم کلی علم که دانستن باشد حوزه‌های علمیه مفتخرند که پرچمدار این علم بوده‌اند. تا یک مقطعی علم به طور کلی به فلسفه گفته می‌شود و فلسفه شامل علوم دیگر مثل ریاضیات و هیأت و نجوم هم می‌شده و در بین دانشمندان اسلامی دانشمندانی بوده‌اند مثل شیخ بهایی و ابن‌سینا که جامع این موارد بوده‌اند. بعد از اینکه در قرن هفدهم اروپا این قسمت از فلسفه به طور کلی جدا شد و به عنوان natural sience (علوم طبیعی) خوانده شد، آنجاست که ما برمی‌خوریم به این شاخه شدن علم که در انگلیسی تعبیر ساده‌تری دارد به عنوان empirical science. این به معنای آن نیست که شاخه‌های دیگر علم، علم نیست. خود علم هم چنین ادعایی ندارد که بگوید من مزیتی دارم مثلا به حقوق یا فرض کنید که جامعه شناسی. کل علوم تجربی در مرحله فوق تخصصی که امثال ماکس پلانک و انیشتین نمودار این مرحله هستند، در این مرحله است که تمایز بین فلسفه و science (علم) اصلا از بین می‌رود.

تقی کیمیایی اسدی: محل فرآیند باورهای دینی در سیستم لیمبیک طرف راست مغز است که محل احساسات خامی از قبیل ترس از مرگ، دنیای پس از مرگ، عوامل تهدید کننده اگزیستانسیالیستی وجود انسان‌ها و مسائل احساسی غیرقابل حل است. لذا دین و علم دورترین حیطه‌های تفکرات و توجیهات انسان‌ها برای امور هستند

آقای کیمیایی، آقای مهاجرانی گفتند در جایی از بحث که واژه علم در فارسی اصلا با آن چیزی که در انگلیسی مراد می‌شود تفاوت دارد. استدلال‌شان را هم شنیدید. من فکر می‌کنم که بد نیست که شما هم تعریفی از علم بدهید و با توجه به تخصص‌تان اساسا این را به شنوندگان ما بگویید که در این بحث آیا می‌توانیم بگوییم که علم و دین اصلا از نظر مغزی و محل درک ما در سیستم مغزی‌مان از این دو پدیده؟

تقی کیمیایی اسدی: ببینید واژه علم همان طور که واضح است در واقع ابزاری است برای معلوم کردن نامعلومات. حالا علم با استفاده از جمع‌آوری نظام‌مند اطلاعات فیزیکی - من اصرار می‌کنم فیزیکی- موجود در گوشه و کنار کره زمین و جهان مشهود و مطالعه آنها در آزمایشگاه، بدون در نظر گرفتن نظر شخصی یا باور دانشمند یا حد و مرز جغرافیایی. علم ابزاری است برای معلوم کردن نامعلومات پدیده‌های طبیعی که به طریقی توسط انسان‌ها حس می‌شوند. عالمان در قبولاندن یافته‌هاشان به دیگران هیچ اصراری ندارند.

علم و روش‌های علمی محصول فرایندهای قشر جلوی پیشانی نیمکره چپ مغز است. نیمکره‌ای که درگیر توالی زمان‌بندی شده امور است. علم با وجود جوانی‌اش تعداد بی‌شماری از نامعلومات را معلوم کرده و دست داشتن دنیای منافیزیکی در آنها را رد کرده. حالا برگردیم به دین. دین چیست؟‌دین مجموعه‌ای از باورها به مجهولات ساخته شده اذهان انسان‌هاست که از دوران جهالت و بی‌خبری آنها در مورد عالم طبیعت به نسل‌های بعدی منتقل شده. ابزار دین باور است و باور ذهنیتی است که طی آن شخص باورمند موضوع باوری را بدون هیچ دلیل عقلانی، منطقی و علمی به عنوان حقیقت یا واقعیت قبول کرده و به خودش اجازه شک و تردید در صحت آن نمی‌دهد و اولیای دینی هم شکاکان یا ردکنندگان باورها را مستحق مجازات‌های دنیوی و اخروی دانسته و اجازه زیر سوال بردن هیچ یک از باورها را نمی‌دهند. موضوعات اصول دین مانند وجود یا الزام وجود خدا، نبوت، وحی، معاد و در مذهب شیعه، عدل و امامت هیچ کدام نه تنها قابل اثبات نیستند بلکه در طی تاریخ اولیای دین این موضوعات را چنان پیچیده و لایه لایه کرده‌اند که عوام قبول کرده‌اند هیچ راه مستقیمی برای فهمآنها نداشته و باید به این اولیا متوسل شوند.

محل فرآیند باورهای دینی در سیستم لیمبیک طرف راست مغز است که محل احساسات خامی از قبیل ترس از مرگ، دنیای پس از مرگ، عوامل تهدید کننده اگزیستانسیالیستی وجود انسان‌ها و مسائل احساسی غیرقابل حل است. لذا دین و علم دورترین حیطه‌های تفکرات و توجیهات انسان‌ها برای امور هستند و فلسفه بینابین اینها قرار گرفته. به این جهت است که دین فاقد عقلانیت است و علم هم فاقد هرگونه دین است.

بسیار خوب ما برمی‌گردیم به آقای مهاجرانی. آقای مهاجرانی آقای دکتر کیمیایی اسدی سطح مشترکی بین علم و دین نمی‌بینند و چند موضوع را مطرح کردند که فکر می‌کنم باید الان به آن بپردازیم. یکی مسأله شک و تردید در باورهاست و دیگری قابل اثبات بودن گزاره‌ها و نظریات علمی. و بعد اینکه به گفته ایشان عالمان اصرار ندارند بر این که علم‌شان پذیرفته شود ولی آنچه که در حوزه‌های علمیه اتفاق می‌افتد- احتمالا نظرشان این است با توجه به توضیحاتی دادند که - اصرار هست بر پذیرش آنها در میان مردم. شما چه پاسخی ممکن است به ایشان بدهید؟

مهاجرانی فاطمی: بله. اینجا خلط مبحث شده در مسأله عقلانیت. آن چه که ادیان و دین اسلام به آن دعوت می‌کند عقلانیت است و در واقع بزرگ‌ترین خرافه این است که انسان فقط دیدش در سطح مادی محدود شود و دانشمندان بزرگ هم اصلا چنین ادعایی نداشته‌اند که علم متافیزیک را رد می‌کند. اصلا متافیزیک خارج از حوزه علم است بنابراین هیچ وقت مذهب به وسیله علم نمی‌تواند رد شود. بلکه همیشه داده‌های علمی مؤید مذهب بوده. یعنی چه؟ یعنی که مذهب می‌گوید دنیا یک نظمی دارد و این نظم با حادثه به وجود نیامده. اصلا کل دیسیپلین علم روی مسأله علیت می‌چرخد.

آقای مهاجرانی من عذرخواهی می‌کنم. متوجه نکته شما هستم ولی پاسخ سوال من را ندادید. نکته‌ای که آقای کیمیایی مطرح کردند این بود که عالمان اصرار ندارند که علم‌شان پذیرفته شود یا این که علم به هر حال گزاره‌هایی است که می‌شود اثبات بشود یا نشود. در علومی که در حوزه‌های علمیه تدریس می‌شود آیا این وجود دارد؟

مهاجرانی فاطمی: این سؤال خیلی سؤال گمراه‌کننده‌ای است که اصرار ندارند… اولا خیلی از دانشمندان اصرار داشتند.مثلا گالیله تا آنجا اصرار داشت که حتا حاضر شد که شکنجه را هم در کلیسا قبول کند. بنابراین عالمان هم اصرار دارند که حرف‌شان قبول شود. منتها انسان تنها یک مجموعه مادی نیست. مثلا چیزی که اصلا در کتاب‌های علمی هم نوشته‌اند این است که علم مثلا قضاوت ارزشی ندارد. علم به شما نمی‌گوید که چه باید بکنید و چه نباید بکنید. ولی معنایش این نیست که آن کسی که به شما می‌گوید چه باید بکنید و چه نباید بکنید آن علم نیست. اگر این طور باشد تمام دپارتمان‌های حقوق در دانشگاه‌های هاروارد، یو سی ال ای، کمبریج، آکسفورد، قم اینها باید تعطیل شوند چون آنها آنجا می‌گویند بایدها و نبایدها. انسان فقط حرکت مولکول نیست. یک چیزی هست که تصویر نمی‌تواند آن را نشان دهد. بنابراین آن برداشت، برداشت مکانیکی و یکی از دگم‌های علم است که فکر می‌کند همه چیز مکانیکی است و این ثابت نشده.

بله. آقای کیمیایی خواهش می‌کنم بخصوص درباره مسأله بایدها و نبایدها که آقای مهاجرانی اشاره کردند توضیحی بدهید چون اتفاقا موضوع مهمی است. ایشان می‌گویند که به هر حال علم هم جاهایی ممکن است باید و نباید داشته باشد. در این مورد اگر توضیح بدهید ممنون می‌شوم.

کیمیایی اسدی: چند تا نکته را فرمودند که من جواب می‌دهم. علم به هیچ عنوان از عقل ناقص انسان استفاده نمی‌کند. عقل و منطق ابزار فلسفه بوده. شما هیچ کدام از باورهای دینی را هم نمی‌توانید با عقل و منطق جواب بدهید. هیچ کدام‌شان را. نه وجود خدا را. نه وحی را نه معاد و نه قیامت را. موضوع دوم این که گالیله به هیچ عنوان اصراری نداشت و حتا حاضر شد برای اینکه همین مذهبیون زجرش دهند و او را نکشند از حرفش برگردد. برایش دکان‌بازاری نبود که بخواد از آن دفاع کند. یک موضوع دیگر این است که هر یافته علمی وجود خدا یا دخالتش را در روی کره زمین کم‌رنگ‌تر کرده است. من برایتان مثال می‌زنم. طاعون را در نظر بگیرید. قرن‌ها در کتاب‌های دینی هست که بلایی است که خداوند برای بشر می‌فرستاد. تا اینکه معلوم شد که این یک باکتری است که بین موش و کک موش مشترک است و هر وقت که این باکتری موتاسیون پیدا می‌کند وموش‌ها را می‌کشد، کک‌ها برای خون خوردن می‌آیند سراغ آدم‌ها و طاعون منتشر می‌شود، بدون اینکه دخالت خدا در بین باشد. این که کسانی که معتقد به خدا نیستند عقل ندارند این درست برمی‌گردد به دین‌داران که آنها هستند که عقل ندارند. اما درمورد بایدها و نبایدها همین الان از گفته‌های ایشان هم معلوم است که فرض را بر این گرفت که من به خدا باور ندارم و من را محکوم به بی‌عقلی کرد. حالا اگر من در ایران بودم و همین حرف را می‌زدم، مطمئنا من را به عنوان مرتد اعدام می‌کردند.

آقای مهاجرانی من می‌خواهم با شما این پرسش را مطرح کنم. یکی از مسائل مهمی که در مورد علم در نظر گرفته می‌شود و مطرح است قابلیتِ از یک سو اثبات‌پذیری و از یک سو ابطال‌پذیری نظریه‌های علمی است. یعنی نظریه‌های علمی شاید از این نظر نظریه‌های بازی هستند که می‌توانند ابطال شوند و آماده هستند که به چالش کشیده شوند و نظریه جدید بیاید. این ویژگی تا چه حد در به طور خاص، علمی که در حوز‌های علمیه هست به رسمیت شناخته می‌شود و اجازه ظهور و بروز دارد؟

مهاجرانی فاطمی: اینجا گفته شد که عالمان از عقل و منطق و فلسفه استفاده نمی‌کنند. واقعا این حرف را من تصور نمی‌کنم که کسی که در یک حوزه علمی اصلا قدم بگذارد بتواند بگوید. اصلا باور نمی‌کردم اگر در روزنامه هم این را بخوانم باور نمی‌کنم که کسی بتواند چنین حرفی بزند.

عبدالمجید مهاجرانی فاطمی: جنگ پیامبران و مردان الهی با جهل جامعه بوده. هیچ فقری بدتر از جهل نیست و هیچ عبادتی مانند تفکر نیست. بنابراین در مفهوم کلی علم که دانستن باشد حوزه‌های علمیه مفتخرند که پرچمدار این علم بوده‌اند

راجع به مطلبی که فرمودید آن falsifiability (ابطال‌پذیری) که فرمودید که کارل پوپر این را در مقابل اثبات‌پذیری مطرح کرد یک محک و نظریه‌ای است که عنوان شده. عده‌ای طرفدارس هستند و عده‌ای ردش می‌کنند. و راجع به مسائل دیگر من خیلی تعجب می‌کنم که در یک بحث علمی این چیزها مطرح می‌شود.

آقای مهاجرانی ممکن است که از شما خواهش کنم آقای مهاجرانی که به این بخش از پرسش من اگر ممکن است توجه کنید که چه‌قدر فرصت برای گرایش‌های مختلف علمیفکری وجود دارد؟ چه‌قدر در علمی که در حوزه‌های علمیه شما معتقد هستید که علم است، چه‌قدر رویه‌های متفاوت و مختلف فکری را به رسیمت می‌شناسد؟‌

بسیار عالی. ما برداشت‌هامان ممکن است که از اسلام غلط باشد. شما قرآن را بخوایند ببینید چند بار کلمه عقل به کار برده شده. مگر در دنیای غرب اقامه حدود نمی‌شود؟ آقای دکتر اگر بروند در دانشگاه و یکی از ابزار لابراتوارشان را بردارند و بیاورند بیرون، ایشان را تنبیه نمی‌کنند؟ چرا تنبیه می‌کنند. بنابراین اینها مسائلی است که در دو جنبه مذهب و غیرمذهب وجود دارد. بسیاری از بیچارگی‌هایی که سر مردم مذهبی آمده علتش عدم برداشت صحیح از مذهب بوده و پیامبران برای این آمده‌اند که نگرش غلط مذهبی را اصلاح کنند.

آقای کیمیایی حالا آقای مهاجرانی صحبت می‌کنند از دگم‌های علم…

کیمیایی اسدی: من گفتم که در علم از عقلانیت و منطق آدم استفاده نمی‌شود ولی علم خودش منطق جداگانه دارد و کاملا با منطقی که در طرف راست مغز است تفاوت دارد. مثلا وقتی که تعیین شد که آب از هیدروژن و اکسیژن درست شده احتیاج به هیچ منطق دیگری نبود. یا همان مثالی که درباره طاعون زدم یا تمام یافته‌های علمی دیگر که در آنها دیگر احتیاجی به عقلانیت آدم نبوده. دین اما کاملا به دور از عقلانیت و حتا عقلانیت ناقص انسانی است…

آقای کیمیایی من برای اینکه بحث‌مان را تکرار نکنیم، می‌خواهم از شما بپرسم که به‌رغم آن‌چه که شما می‌فرمایید که ارتباط زیادی نمی‌بینید بین علم در حوزه‌های علمیه و علم آکادمیک و دانشگاهی، به هر حال تلاش زیادی شده که بین دانشگاه و حوزه رابطه برقرار شود. این چه جور رابطه‌ای می‌تواند باشد؟

کیمیایی اسدی: ببینید ذهنیت دینی با ذهنیت علمی متضاد است. جمع اضداد هستند. به این جهت است که چهل سال است سعی کرده‌اند که حوزه را با دانشگاه مخلوط کنند. هیچ اثری نداشته و آسیب شدیدی به علم زده‌اند. به این جهت آقای خامنه‌ای مرتب می‌گوید که علم اجتماعی یا سوسیالوژی اسلامی را بیاورید. هیچ گونه علم دینی وجود ندارد. تنها چیزی که علم در طول تاریخ آورده اخلاقیات یا morality بوده که آن هم دیگر زمانش گذشته و دیگر کاربرد ندارد. به این جهت این که سعی می‌کنند دین را وارد دانشگاه کنند یا دانشگاه را وارد دین کنند کاملا بی‌فایده است و به هر دو طرف آسیب می‌رساند. این کار کار بی‌حاصلی است و حیف از مصرف پول برای این کارهاست.

آقای مهاجرانی آقای کیمیایی این طور که صحبت کردند کلا بی‌ثمر می‌دانند تمام این سال‌ها را. من می‌خواهم بدانم آیا شما می‌توانید به طور مشخص به شنوندگان ما بفرمایید که این چه دستاوردی در نهایت دارد و می‌تواند که به چه مسائلی در جامعه و به حل چه مشکلاتی کمک کند؟

مهاجرانی فاطمی: بله. من جواب خیلی ملموسی می‌دهم که برای همه قابل فهم باشد. شما بروید از دانشگاه هاروارد بپرسید که دپارتمان حقوق‌شان چه کار می‌کند. آیا این بیخود است؟ دپارتمان تاریخ‌شان چه کار می‌کند؟ مطمئنم که رئیس دانشگاه هاروارد خیلی احساس توهین می‌کند اگر کسی به او چنین حرفی بزند. در حوزه‌های علمیه هم همین‌طور است. چه کسی می‌گوید بی‌ثمر است؟ اینها دارد روی اخلاق کار می‌کنند. روی علم به معنای کلی آن کار می‌کنند. روی بایدها و نبایدها کار می‌کنند. هدف اسلام انسان درست کردن است.

امثال آقای دکتر نه‌تنها از علم به معنای فوق‌تخصصی در سطح انیشتین دور هستند - من معذرت می‌خواهم این را باید بگویم - بلکه از آن برداشت کلی دینی هم دور هستند. حوزه‌ها اولا و بالذات باید انسان تربیت کنند. انسانی که نمونه باشد...

آقای مهاجرانی ببخشید که صحبت‌تان را قطع می‌کنم...در پاسخ به سؤال من اشاره کردید مثلا به دپارتمان حقوق دانشگاه هاروارد. آیا این مقایسه‌ای نیست که مثلا باید دپارتمان حقوق دانشگاه تهران بکنیم؟ می‌خواهم ببینم چه فرقی بین دانشگاه و نهادهای آکادمیک می‌بینید با حوزه‌های علمیه؟

کیمیایی اسدی: از زمین تا آسمان با هم فرق دارند...

مهاجرانی فاطمی: کلا نظام حوزوی ما نمی‌خواهیم بگوییم که یک نظام مقدس است و الان هر کس آنجاست انسان برتر است. نه نظام حوزوی بر مبنای یک دعوت قرآنی به وجود آمده و آن دعوت قرآنی این است که دین بدون علم بی‌فایده است. حوزه خواسته است یک چنین پاسخی بدهد البته گاهی هم موفق نبوده و بسیار آدم‌های گمراهی از همین حوزه‌ها آمده‌‌اند. برداشت نهایی از علم، آن‌چه که ما و عده دیگری از علما می‌فهمیم این است که علم یک ترکیب است نه‌تنها از داده‌ها بلکه از عمل. یعنی آن‌چه که باعث نجات بشر است تئوری و practice است نه تنها داده‌های ذهنی...

بسیار خوب آقای مهاجرانی اجازه بدهید که ما به آقای کیمیایی بازگردیم. آقای کیمیایی حالا آقای مهاجرانی مقایسه کردند با دپارتمان حقوق دانشگاه هاروارد. من از شما می‌خواهم این را بپرسم که فکر می‌کنید در نهایت از این حوزه‌های علمیه چه چیزی بیرون می‌آید و آن چه که دستاورد این حوزه‌هاست چه‌قدر می‌تواندپاسخ‌گوی مسائل جامعه امروز ایران باشد و حل کند و راه‌کار بدهد؟

کیمیایی اسدی: متأسفانه از وقتی که حکومت اسلامی آمده روی کار تعداد بسیار زیادی از مغزهای متفکر ایران که تحصیلات علمی هم داشته‌اند به خاطر دکان‌بازار گرمی که دین دارد علم را رها کرده‌اند و رفته‌اند دنبال دین. در عرض ۴۰ سال گذشته نه تنها انسان‌سازی نکرده‌اند بلکه فرهنگ‌زدایی کرده‌اند و [جامعه] به این روز افتاده که الان در ورطه ورشکستگی اخلاقی، فرهنگی، اقتصادی و علمی هستیم. ما ۴۰ سال است که در عمل دیده‌ایم که دین هیچ گونه اثر مفیدی برای اجتماع ندارد و این حوزه‌ها باید به‌شدت محدود شوند درست مثل همان دانشکده‌های الهیات که در هاروارد یا پرینستون هست و خیلی علاقه دارند مثل بزنند یا در جای دیگر که فلسفه می‌خوانند ولی وارد سطح اجتماع‌اش نمی‌کنند و در سطح کلان اجتماع دخالت نمی‌دهند و خداشان را برمی‌دارند می‌برند در نمازخانه‌ها یا کلیساهاشان و هر کاری می‌خواهند با آن می‌کنند ولی دیگر نمی‌آوردنش به سطح اجتماع که آن را به مردم به‌زور تفنگ بخورانند. من فکر می‌کنم که تمام کارهایی که کرده‌اند و بودجه‌ای که گذاشته‌اند و وقتی که صرف کرده‌اند و تمام مغزهایی که پا در این راه گذاشته‌اند رو به تباهی رفته‌اند.

آقای کیمیایی ممکن است که بخشی از شنوندگان ما الان بپرسند که چه‌قدر از این دیدگاهی که جنابعالی دارید ارائه می‌دهید مرتبط است با شرایطی که به هر حال حکومت در ایران دارد و چه‌قدر حقیقتا می‌تواند برداشت دقیقی باشد از آن‌چه که در حوزه‌های علمیه می‌گذرد. چون شما آسیب‌های اجتماعی را در ایران نام بردید و عامل آن را حوزه‌های علمیه دانستید. در حالی که خیلی از کسانی که در این حوزه‌ها هستند طلبه‌های ساده‌ای هستند که با گرفتن شهریه‌های اندک تمایل دارند که الهیات و فلسفه و کلام و منطق اسلامی بخوانند و به هر حال انتخاب‌شان این است.می‌خواهم بدانم آیا چه‌قدر برداشت شما می‌تواند دقیق باشد چون ممکن است در واکنش به حکومتی که اینها را تبدیل به مسألهسیاسی می‌کند شما اینها را می‌گویید.

اسدی کیمیایی: خانم حیدری اینها سربازهای این حکومت هستند. به اینها بودجه نمی‌دهند که بیایند انسانیت یاد بگیرند. این ایده که غالب شده و باعث شده یک عده دست‌شان باز شود برای خان یغمایی که به دست‌شان افتاده، اینها را تربیت می‌کنند که بروند و مردم را ساکت کنند. این کار دین در طول تاریخ بوده که مردم را طوری ساکت کنند کهحکومت‌ها حالا چه مذهبی، چه غیر مذهبی هر کاری که می‌خواهند بکنند. این تنها در مورد اسلام نیست. ما با کلیسای کاتولیک‌ها هم آشنا هستیم. همیشه این کار را کرده‌‌اند. این جوانانی که می‌برند آنجا و شست‌وشوی مغزی‌شان می‌دهند زندگی‌شان را حرام می‌کنند و هیچ وقت هم اینها مفید به حال اجتماع واقع نمی‌شوند. تجربه نشان داد که واقعا کار بی‌حاصلی است.

بسیار خوب خیلی سپاسگزارم. دکتر تقی کیمیایی اسدی حجت‌الاسلام عبدالمجید مهاجرانی فاطمی مهمانان این هفته تابو.

تابو

تابو؛ مجموعه برنامه جدیدی است از رادیوفردا. در تابو هر هفته فهیمه خضر حیدری، با دو‌ مهمان برنامه درباره موضوعاتی که اغلب کمتر درباره‌شان بحث و گفت‌وگو کرده‌ایم، به مناظره می‌نشیند. موضوعاتی که گاه حتی ممکن است از طرح کردن‌شان هراس داشته باشیم.
تابو را هر هفته پنج‌شنبه‌ها ساعت هفت‌ونیم بعدازظهر به وقت ایران از رادیوفردا بشنوید.

XS
SM
MD
LG