در اواخر تیرماه ایران آتش تنش خود با غرب را شعلهورتر کرده اقدام به توقیف یک نفتکش بریتانیایی کرد و یک شناور دیگر آن کشور را نیز برای مدتی کوتاه از حرکت باز داشت.
مقامهای حکومت ایران این توقیف را «کاملاً بهحق» دانسته و آن را اِعمال حق حاکمیت خود بر طبق قانون بینالملل توصیف میکنند.
اما از قرائن موجود چنین برمیآید که برخلاف ادعای تهران، کشتی بریتانیایی در حال ورود به آبهای سرزمینی ایران نبوده و این اقدام ایران تنها برای فرستادن پیامی سیاسی به لندن و دیگر پایتختهای غربی انجام شده است.
این رویداد از الگویی پیروی میکند که اکنون دیگر برای همگان آشناست. موقعیت راهبردی ایران در تنگه هرمز که یکپنجم نفت جهان از آن میگذرد از طرفی امتیازی مهم برای تهران بهشمار میآید و از سویی دیگر مایه نگرانی جدی برای تأمینکنندگان منطقهای نفت و مشتریان در خارج از منطقه است.
در پاسخ به تحریمهای رو به گسترش ایالات متحده، حکومت ایران در هفتههای اخیر در تنگه هرمز حالتی هرچه تهاجمیتر به خود گرفته است. با این کار، تهران میکوشد از فشار بیشتر غرب جلوگیری کند و به آمریکا و همپیمانانش این پیام را بدهد که تحریم بیشتر ایران میتواند پیامدهای وخیم جهانی با خود به همراه بیاورد.
در جریان ارسال این پیام، انتخاب قربانی از سوی تهران هم چندان غیرمنتظره نبود. حدود یک دهه پیش، در اواسط دومین جنگ عراق، حکومت ایران کاری دقیقاً مشابه انجام داد و با توقیف یک شناور نیروی دریایی بریتانیا ۱۵ خدمه آن را موقتاً به گروگان برد.
پاسخ سست لندن در آن موقع، یک موفقیت آشکار سیاسی برای تهران به ارمغان آورد و باعث شد سران ایران بتوانند آزادی ملوانان را به عنوان «هدیهای» جلوه بدهند که به بریتانیا اعطا کردهاند.
آن اقدام همچنین به حاکمان ایران نشان داد که ایالات متحده و متحدانش، که در آن زمان درگیر جنگی طولانی با عراق بودند، از آمادگی لازم برای رویارویی جدی با جمهوری اسلامی برخوردار نیستند.
پیداست سران ایران این بار نیز در انجام تحرکات تهاجمی خود فرض را بر این گذاشتهاند که بریتانیا همچنان در زمینه رویارویی با ایران همانقدر ناآماده است. اما، تحرکات دریایی ایران، این بار ممکن است به چندین دلیل یک محاسبه کاملاً غلط از آب دربیاید.
سختگیرانهتر شدن موضع بریتانیا علیه ایران میتواند اجماع اروپایی درخصوص تعامل با جمهوری اسلامی را با شکافهای جدی روبهرو کند.
اول اینکه، لندن اکنون اهرمهای متعددی برای وارد آوردن فشار، و حتی در صورت لزوم تنبیه ایران، در دسترس دارد.
درست است که دولت بریتانیا تأکید داشته که به دنبال چاره دیپلماتیک برای حل این بحران فزاینده است و برای یافتن راه حلی چندجانبه، موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل هم ارجاع داده، اما در عین حال از آمادگی خود برای اعمال تحریمهای یکجانبه علیه ایران نیز خبر داده است؛ تحریمهایی که میتواند شامل مسدود کردن داراییهای مقامات و عوامل اصلی حکومتی بشود.
چنین اقدامی از سوی بریتانیا، به نوبه خود به تجارت رو به کاهش اروپا با جمهوری اسلامی ضربه بیشتری خواهد زد. اقدامات بریتانیا همچنین میتواند به کاهش پشتیبانی این کشور از اینستکس بینجامد. اینستکس کانال مالی اتحادیه اروپا برای کمک به ادامه تجارت با ایران است.
مورد دوم اینکه توقیفها از سوی ایران، ممکن است بریتانیا را به سمت ایفا کردن نقشی مستقیمتر در امنیت منطقه سوق بدهد.
تاکنون، دولت بریتانیا از تلاشهای دولت ترامپ برای بینالمللی کردن امنیت تنگه هرمز پشتیبانی نکرده زیرا این نگرانی را دارد که این کار بیش از پیش بر آتش تنشهای منطقهای بدمد.
اما در پی تحولات هفته گذشته، مقامات بریتانیایی از آمادگی دولت خود برای ورود فعالانهتر به مقوله حفظ کشتیرانی آزاد در خلیج فارس و مناطق اطراف آن خبر دادهاند.
این روند، به نوبه خود میتواند لندن را به یک شریک بالقوه واشینگتن در طرحهای دولت ترامپ تبدیل کند؛ طرحهایی که هدف از آن تشکیل ائتلافی از کشورها برای حفاظت جمعی از رفتوآمد دریایی در تنگه هرمز است.
مهمتر از همه، سختگیرانهتر شدن موضع بریتانیا علیه ایران میتواند اجماع اروپایی درخصوص تعامل با جمهوری اسلامی را با شکافهای جدی روبهرو کند.
کشورهای اروپایی عمدتاً با کارزار «فشار حداکثری» دولت ترامپ علیه ایران مخالفت نشان داده خواستار ادامه دادوستد با رژیم ایران بودهاند. اما هر چه میگذرد همین کشورها بیش از پیش به این نتیجه میرسند که ایران یک شریک مطمئن اقتصادی یا سیاسی نیست.
تجربه اخیر بریتانیا نیز بر همین نتیجهگیریها مهر تأیید میگذارد و از سوی دیگر، نقشی که لندن به عنوان راهبر در سیاست اروپایی ایفا میکند بدین معنی است که تصمیمات بریتانیا تأثیری قابل توجه بر رویه اتحادیه اروپا خواهد گذاشت.
به این خاطر، بعید نیست که توقیف اخیر نفتکش از سوی ایران نه یک موفقیت راهبردی بلکه یک محاسبه بهشدت غلط از سوی رهبران آن کشور بوده است.