تلاشهای بینالمللی برای نتیجه رساندن راهحل «دو کشور برای دو ملت» یعنی اسرائیلیها و فلسطینیها افزایش چشمگیری یافته، اما موانع و پیچیدگیها در این مسیر چندان ساده به نظر نمیرسد.
اجرایی شدن این ایده، که آمریکا هم آن را در دستور کار قرار داده، نیازمند اقدامات هماهنگی است که زنجیروار به یکدیگر وابستهاند و عملی نشدن یکی از آنها میتواند به توقف کل فرایند منجر شود.
در ماههای اخیر، ایالات متحده تلاشهای خود را برای طراحی این روند گسترش داده و بهصورت چندجانبه با شرکا، دوستان، متحدان و حتی دشمنان خود مذاکراتی را با واسطه صورت داده تا بتواند این گرهِ بهظاهر بازنشدنی را باز کند.
در این میان حکومت ایران و دولت اسرائيل از اصلیترین مخالفان عملیشدن ایدهٔ «دو کشور برای دو ملت» به شمار میروند.
پنج مؤلفهٔ اصلی برای عملی شدن این ایده ضروری به نظر میرسد که از این قرار است:
۱- پذیرش اسرائيل
احتمالاً یکی از اصلیترین مؤلفههایی که میتواند به شکلگیری دولت مستقل فلسطینی بینجامد و یا از عملی شدن این ایده جلوگیری کند، نظر مقامهای اسرائيلی است. روز ۲۱ فوریه (دوم اسفند) ۹۹ عضو پارلمان این کشور، «کنست»، در مخالفت با به رسمیت شناختن یکجانبهٔ تشکیل کشور فلسطین رأی دادند تا مخالفت مقامهای اسرائيلی با قاطعیت در این خصوص بیان شود.
تنها ۹ نماینده به این طرح که در مخالفت با تشکیل دولت فلسطینی ارائه شده بود، رأی منفی دادند.
در بیانیهای که در این خصوص از سوی نمایندگان پارلمان اسرائيل منتشر شده، چنین آمده است: «به رسمیت شناختن کشور فلسطین پس از کشتار ۷ اکتبر پاداش بزرگی به تروریسم خواهد بود؛ کشتاری که چنان بیسابقه بود که مانع رسیدن به هرگونه توافق صلح در آینده خواهد شد.»
این رأی با استقبال نتانیاهو هم روبهرو شد و او با تبریک به اعضای کنست تأکید کرد که «به یاد ندارد پارلمان اسرائيل به طرحی با این قاطعیت» رأی داده باشد.
در نتیجه، نخستین و شاید اصلیترین مانع پیش روی اجرایی شدن این ایده در خود اسرائيل است؛ جایی که نه تنها کابینهٔ دستراستی بنیامین نتانیاهو که اکثریت قاطع اعضای پارلمان این کشور - که بسیاری از آنها با نتانیاهو مخالف هستند - نیز از این ایده پشتیبانی نمیکنند.
۲- توافق با عربستان برای به رسمیت شناخته شدن
جنبهٔ دیگر ماجرا برای عملی شدن ایده «دو کشور برای دو ملت» رویکرد عربستان سعودی در قبال این معامله خواهد بود. سیاستهای رعربستان بهعنوان یکی از پرنفوذترین کشورهای خاورمیانه و حتی جهان اسلام در مورد مسئلهای که دههها به عنوان موضوع نخست مسلمانان مطرح بوده، حائز اهمیت است. همزمان در سالهای اخیر مذاکرات و گفتگوهای گستردهای با مشارکت ایالات متحده آمریکا برای به رسمیت شناختن اسرائيل از سوی عربستان در جریان بوده است.
مقامهای حکومت پادشاهی عربستان همواره یکی از مؤلفههای لازم برای این امر را تشکیل کشور مستقل فلسطینی برشمردهاند. با توجه به نفوذ سیاسی و توان اقتصادی عربستان سعودی، نقش این کشور در شکلگیری این معامله که یک سرِ آن به رسمیت شناختن اسرائيل از سوی ریاض است و سوی دیگرش تشکیل کشور فلسطین، بسیار پررنگ است.
عربستان البته برای این امر تضمینهای امنیتی بالاتر و شکلگیری پیمان دفاعی با ایالات متحده را هم بهعنوان یکی دیگر از خواستههایش مطرح میکند؛ درخواستی که هدف آن دریافت اطمینان از آمریکا است تا اگر عربستان از سوی ایران مورد حمله قرار گیرد، حمایت ایالات متحده را با خود داشته باشد.
این خواسته برآمده از نگرانیهایی است که در ریاض بهویژه پس از حمله به تأسیسات نفتی آرامکو در سپتامبر ۲۰۱۹ و عدم واکنش مورد انتظار عربستان از سوی آمریکا به وجود آمد. در آن حملهٔ منتسب به جمهوری اسلامی به تأسیسات نفتی عربستان، دولت وقت آمریکا اقدام عملی در این خصوص انجام نداد. حالا عربستان انتظار دارد در ازای به رسمیت شناختن اسرائيل امتیازاتی از واشینگتن دریافت کند که در آینده نگرانیهای امنیتی این کشور مرتفع شود.
به رسمیت شناخته شدن اسرائيل توسط اسرائيل میتواند امتیازی بسیار بزرگ و قابلتوجه برای کشوری باشد که در سالهای اخیر سعی کرده بیش از پیش با کشورهای مسلمان منطقه ارتباط برقرار کند.
در نتیجه، برای حل این مناقشه، حتماً نظر عربستان سعودی تعیینکننده و ضروری است.
۳- حل اختلافات مرزی با لبنان
یکی دیگر از ابعاد کلیدی مرتبط با ایدهٔ «دو کشور برای دو ملت» مسئله اختلافات مرزی میان اسرائيل و لبنان است. جنگهایی که میان دو طرف در دهههای اخیر شکل گرفته، باعث شده حزبالله لبنان توجیه بیشتری برای استمرار حضور خود در جنوب و فعالیتهای نظامیاش در مرز با اسرائيل داشته باشد.
بخش مهمی از اقدامات پیرامون اختلافات میان لبنان و اسرائيل به قطعنامهٔ ۱۷۰۱ معطوف است؛ قطعنامهای که شورای امنیت در پایان جنگ ۳۳ روزه اسرائيل با حزبالله لبنان در سال ۱۳۸۵ خورشیدی صادر کرد و در آن از حزبالله لبنان خواسته شد ضمن عقبنشینی از مرز با اسرائيل، مانع حضور شبهنظامیان و تسلیحات وابسته به آن در پایینتر از خط رودخانهٔ لیتانی در جنوب لبنان شود.
این قطعنامه در عین حال از اسرائيل میخواهد که از کشتزارهای شعبا که در جنگ سال ۱۹۶۷ به اشغال این کشور درآمده، عقبنشینی کند. مزارع شعبا که نوار باریکی از زمینی به پهنای حدود دو و نیم کیلومتر است، یکی از مناطق مهم در درگیریهای میان اسرائيل، سوریه و لبنان بوده است.
در نتیجه، در هفتههای اخیر تلاشهای آمریکا برای اجرایی کردن این قطعنامه در مسیر حل اختلافات اسرائيل و لبنان افزایش یافته است. این اقداماتی، در صورت تحقق، میتواند ضمن کاهش حداکثری خطر حزبالله برای اسرائيل، موضوع اختلافات مرزی این کشور و لبنان را حلوفصل کند.
از سوی دیگر، با اجرای این روند، یکی از اصلیترین بازوهای نظامی جمهوری اسلامی در مسیر مقابله با اسرائيل خلعسلاح خواهد شد، چون درحالیکه حزبالله، به تعبیر خود، مدعی مبارزه با «اشغالگری اسرائيل» است، بازگرداندن مزارع شعبا و مناطقی از خاک لبنان که در کنترل اسرائيل است، این بهانه را از دست حزبالله خواهد گرفت و این گروه در صورت عقبنشینی نکردن از مرز با اسرائيل از سوی جامعهٔ خود لبنان مورد بازخواست قرار خواهد گرفت و جایگاه قابلاتکایی که بخشی از آن بهواسطهٔ مقابلهٔ این گروه با اسرائيل در جامعه لبنان حاصل شده، از بین خواهد رفت.
در نتیجه، در هفتهها و ماههای پیشرو، ایالات متحده در تلاش چندجانبهٔ خود سعی خواهد کرد که با فشار همزمان بر اسرائيل و لبنان، زمینه را برای اجرایی شدن قطعنامه ۱۷۰۱ که یکی از اصلیترین شاخصهای تهدید اسرائيل را به حداقل میرساند، عملی کند.
در مقابل در هفتههای اخیر و همزمان با این تلاشها، تنشهای میان حزبالله و اسرائیل شدت گرفته و میتوان محتمل دانست که این گروه شبهنظامی هم از چنین روندی استقبال کند، زیرا بهعنوان اصلیترین نیروی نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه، استمرار وضعیت کنونی را به سود خود میبیند و حل اختلافات مرزی میان لبنان و اسرائيل باعث کمتر شدن کارکرد نظامی این گروه و محدود شدن آن به یک جریان سیاسی خواهد شد.
در نتیجه، حلوفصل مسئله لبنان با اسرائيل یکی دیگر از مؤلفههایی است که انجام آن در مسیر اجرایی شدن ایده «دو کشور برای دو ملت» ضروری است و تداوم وضعیت کنونی میتواند تلاشها برای تشکیل کشور فلسطین را ناکام بگذارد.
۴- مخالفتهای جمهوری اسلامی ایران
حکومت ایران و دولت اسرائيل از اصلیترین مخالفان عملیشدن ایدهٔ «دو کشور برای دو ملت» به شمار میروند. مقامات جمهوری اسلامی و در رأس آنها علی خامنهای در دهههای اخیر با تأکید بر دو اصل «آمریکاستیزی» و آنچه «مقاومت در برابر اسرائيل» میخوانند، گروههای شبهنظامی را در سراسر منطقه کنار یکدیگر جمع کردهاند.
این گروهها در راستای منافع سیاست منطقهای جمهوری اسلامی گام برمیدارند و استمرار مسئلهٔ فلسطین و اسرائيل است که باعث میشود این شبهنظامیان، بهرغم تفاوتهای قابلتوجهی که با هم دارند، در یک محور و با یک هدف مشترک به فعالیت خود ادامه دهند.
بنابراین، اجرایی شدن ایدهٔ «دو کشور برای دو ملت» ابزارهای زیادی را از جمهوری اسلامی خواهد گرفت و حکومت ایران از بخش قابلتوجهی از تواناییهای خود برای نقشآفرینی در معادلات منطقهای محروم خواهد شد.
عجیب نیست که در چنین شرایطی حکومت ایران نه تنها با این ایده همراهی نداشته باشد که تلاش کند از اجرایی شدن آن جلوگیری نماید؛ همچنانکه در دهههای اخیر به روشهای گوناگون این سیاست خود را پیگیری کرده است.
۵- ساعت شِنی دولت جو بایدن
هرچند دولت جو بایدن در هفتههای اخیر تلاشهای خود را برای حلوفصل نهایی مسئله فلسطین چندین برابر کرده و سیاستمداران آمریکایی با صراحت از لزوم تشکیل کشور مستقل فلسطینی یاد میکنند، اما تنها کمتر از ۹ ماه دیگر آمریکا شاهد برگزاری انتخابات ریاستجمهوری خواهد بود که نتیجهٔ آن میتواند بسیاری از روندهای سیاسی در کاخ سفید را دستخوش دگرگونی کند.
با آغاز انتخابات درونحزبی، فعالیت کمپینهای انتخاباتی در هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات رونق گرفته و میتوان انتظار داشت که در ماههای پیشرو این روند با سرعت قابلتوجهی گستردهتر نیز بشود. در نتیجه، به نظر میرسد با گذشت زمان و نزدیکتر شدن به روز برگزاری انتخابات، فضای سیاسی در آمریکا بیشتر انتخاباتی شود و پیگیری و اجرای چنین پروژهٔ پیچیده و چندسطحیای دشوارتر از قبل شود.
به نتیجه رساندن این مناقشه، آن هم در سال پایانی دورهٔ ریاستجمهوری فعلی آمریکا و در ماههای منتهی به انتخابات، میتواند یک دستاورد چشمگیر برای دولت بایدن در سیاست خارجی قلمداد شود، اما از آنجا که تا زمان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری تنها کمتر از ۹ ماه زمان باقی مانده، حلوفصل منازعهای با ریشههای تاریخی چندین دههای در این زمان اندک چندان ساده به نظر نمیآید.
دونالد ترامپ، نامزد پیشروِ جمهوریخواهان، در دوران ریاستجمهوری خود روابط بسیار نزدیکی با بنیامین نتانیاهو برقرار کرد و برخلاف آنچه در ماههای اخیر از سوی کاخ سفید مطرح شده، سیاست کاملاً متفاوتی را در قبال مناقشهٔ فلسطینیها و اسرائيل اتخاذ میکرد و میتوان احتمال داد که با پیروزی احتمالی او، بار دیگر ایدهٔ «دو کشور برای دو ملت» به حاشیه رانده شود.
در نتیجه، به نظر میرسد پیچیدگی و چند سطحی بودن مؤلفههایی که برای اجرایی کردن تشکیل دولت مستقل فلسطینی لازم است، باعث میشود تا مسیر پیشرو چندان هموار به نظر نرسد؛ مؤلفههایی که پیوستگی زنجیروار آنها به یکدیگر بهگونهای است که حتی باقی ماندن یکی از گرهها میتواند تمام تلاشها در این زمینه را به بنبست بکشاند.