در روزهایی که ترامپ با توطئه اندیشی از اشکالات در دمکراسی امریکا و امکان تقلب در انتخابات، علیه رقیب دمکرات خویش سخن می گفت مقامات جمهوری اسلامی از مواضع وی شاد و خشنود بودند تا حدی که خامنهای در مورد توجه مردم آمریکا به وی گفت: "آن مرد چون واضح تر گفت، صریح تر گفت، مردم آمریکا بیشتر به او توجّه کردند. طرف مقابل گفت این پوپولیستی کار می کند؛ عوامگرایانه، چرا عوامگرایانه؟ برای خاطر اینکه حرفهایش را مردم نگاه می کردند، می دیدند درست است؛ در واقعیّات زندگی خودشان آن را می دیدند." (۱۲ آبان ۱۳۹۵)
مقامات جمهوری اسلامی بدون توجه به سخنان و مواضع دیگر وی و امکان رای آوردنش به ترامپ همان دیدگاهی را داشتند که به جنبش اشغال وال استریت، و انتظار داشتند نامزدی وی به وعدههای پیامبرانهی آنان مبنی بر فروپاشی و تجزیهی عن قریب این کشور (شورش هواداران ترامپ بعد از شکست وی) جامهی عمل بپوشاند اما در عمل حوادث سیر دیگری پیدا کرد.
نامزدهای کابینهی ترامپ برای مشاغل امنیتی (رئیس سی آی ای، وزیر دفاع و مشاور امنیت ملی) که موضع سرسختی در برخورد با جریان اسلامگرایی (نوع شیعه و سنیاش ، هر دو) در منطقه و سطح جهان دارند کم کم دارد چشم مقامات جمهوری اسلامی را بر نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده باز می کند. این نتایج بر سیاست داخلی و تحولات سیاسی جمهوری اسلامی چه خواهند بود
دورهی دوم روحانی؟
بعد از پیروزی نامنتظر ترامپ تردیدهایی در باب دور دوم ریاست جمهوی روحانی ابراز می شود. تردیدکنندگان می گویند روحانی سرنوشت دولت خود را به برجام گره زد و اگر برجام از سوی دولت ایالات متحده نقض شود یا مورد مذاکرهی جدی قرار گیرد یا دور زده شود مخالفان روحانی فرصت خوبی برای انکار دستاوردهای آن و پیروزی در انتخابات ۹۶ پیدا می کنند. اگر اصلاح طلبان در پی آن بودند که دولت اوباما- به زعم آنان- به گونهای عمل کند که اصلاح طلبان هم سهمی در قدرت داشته باشند (سخن ظریف خطاب به کری: "شکست مذاکرات ضربه سنگینی به وضعیت سیاسی حسن روحانی وارد خواهد کرد زیرا این امر موجب تقویت مواضع مخالفان وی خواهد شد"، مهر به نقل از رویترز ۱۸ بهمن ۱۳۹۳) و دولت اوباما نیز چنین رفتار می کرد دولت ترامپ چنین ترجیحی ندارد.
روحانی با تایید خامنهای و نهادهای نظامی و امنیتی برای پیشبرد مذاکرات اتمی به نامزدی و بعد به ریاست قوهی مجریه رسید (هیچ نامزدی بدون اجازهی وی وارد میدان نمی شود) چون دولت اوباما احمدی نژاد را طرف مناسبی برای مذاکره نمی دید (در حالی که احمدی نژاد در سالهای پایانی همین سیاست مذاکره را دنبال می کرد) و خامنهای می خواست مسیر جاری شدن دلارهای نفتی را باز کند. به همین ترتیب در سال ۹۶ نیز بنا به مصالح دیوانسالاری مذهبی و نظامی، ممکن است نامزدی که از نگاه حاکمان مناسب با برخورد با ریاست جمهوری ترامپ در عرصهی بین المللی باشد به صحنه آورده شده و سپاه و بسیج و نهادهای مذهبی پشت سر وی بایستند. همین موضوع است که اصلاح طلبان و اعتدالیون و همپیمانان آنها در غرب را نگران ساخته است. اما معلوم نیست از بخت روحانی برای دور دوم کاسته شده باشد چون معلوم نیست بیت رهبری به گزینهای بهتر (دست آموز تر و مطیع تر) دست یابد.
سرکوب بیشتر؟
کسانی که همیشه خواهان همراهی دول غربی با اصلاح طلبان حکومتی در ایران بودهاند- تنها اپوزیسیون نظام را آنها تصور می کردهاند- بدین سو می روند که اصولگرایان و جناح ارزشی با آمدن ترامپ بهانهی بیشتری برای سرکوب پیدا می کنند یا حداقل چنین تبلیغ می کنند. این دیدگاه تحریف واقعیات برای تبلیغ یک سیاست خاص است. اگر کسی ۳۸ سال جمهوری اسلامی را با دقت دنبال کرده باشد حتما دیده است که جمهوری اسلامی برای سرکوب نیاز به بهانه گیری ندارد. سرکوب بخشی از کارکردهای هر روزهی حکومت است. در دولتهای دمکرات و جمهوریخواه، خواهان رابط بهتر با ایران و مخالف با آن، باورمند به حقوق بشر و غیر آن (در غرب)، جمهوری اسلامی سرکوب اقلیتهای قومی و مذهبی، دگرباشان و دگراندیشان، روزنامه نگاران و فعالان سیاسی را با شدت ادامه داده است. نهادهای امنیتی و نظامی برای سرکوب به این که دول غربی چه می گویند یا نمی گویند نگاه نمی کنند. به همین دلیل سرکوبهای چهار سال بعد را نمی توان بر عهدهی دولت ترامپ انداخت.
حمایت از دمکراسی؟
برخی منتقدان ایرانی دولت ترامپ که هشت سال در کنار دولت اوباما ایستادند حتی قبل از مراسم تحلیف وی دارند از این دولت شکل ناگرفته انتقاد می کنند که به دمکراسی و حقوق بشردر ایران بیتفاوت خواهد بود در حالی که بیتفاوتی به این مسائل از مبانی سیاست خارجی دولت اوباما بوده است و اگر دولت ترامپ در این زمینه بیتفاوتی اختیار کند دنبالهی دولت اوباما خواهد بود. این منتقدان به این نکته توجه نکردهاند که "سیاست خشنود سازی" جمهوری اسلامی- با تصور این که حکومت بر سر عقل خواهد آمد و فتیلهی دشمنی با غرب را پایین خواهد کشید- توسط دولت اوباما نه تنها به پیشبرد دمکراسی و حقوق بشر کمکی نکرده بلکه به تحکیم بیشتر نظام سرکوب با سرازیر شدن دهها میلیارد دلار به حسابهای بانکی نهادهای نظامی یاری رسانده است.
در طول ۳۸ سال گذشته بارها گروههایی در واشینگتن و پایتختهای اروپایی بر سر کار آمده و تلاش کردهاند چرخ چهار گوش اختراع کنند و جمهوری اسلامی را بر سر عقل بیاورند اما همه شکست خوردهاند. بیشترین فحاشیهای خامنهای علیه غرب و مخالفان حکومتش (با اتهام مزدوری غرب) در یک سالهی بعد از برجام صورت گرفته است. هیچ یک از سخنرانیهای وی در این دوره از حمله به ایالات متحده تهی نبوده است.
جامعه مدنی؟
منتقدان سیاست خارجی ترامپ (آنچه از سخنان وی در کارزارهای وی بر می آید) می گویند دولت ترامپ بدترین گزینه محتمل برای جامعهی مدنی در ایران است. اگر در ایران جامعهی مدنیای وجود داشت شاید در نظر گرفتن این سخن وجهی داشت اما در ایران جامعهی مدنی (نهادهای کاملا مستقل از دولت، در اداره، کسب منابع مالی و انتخاب مدیران خود) وجود خارجی ندارد. بخش قابل توجهی از آنچه به عنوان جامعهی مدنی ایران به دنیا معرفی می شود نهادهای مدنی قلابی و دولت ساخته هستند. آنها نیز که مستقیما توسط دولت ساخته و پرداخته نشدهاند کاملا تحت سلطه و کنترل دولت هستند و نمی توانند گام از گام بردارند: در انتخابات درونی آنها با نظارت استصوابی دخالت می شود، فعالیتهای آنها مدام لغو می گردد و اعضای آنها مدام مورد ارعاب واقع می شوند. در این حوزه نیز باید دقت کرد و سرکوبهای نهادهای مدنی در ایران را که یک سیاست همیشگی بوده به گردن دول غربی و سیاستهای آنها نینداخت.
اپوزیسیون؟
برخی از منتقدان سیاست خارجی ترامپ ممکن است تصور کنند اپوزیسیون جمهوری اسلامی نمی تواند امیدی به دولت ترامپ داشته باشد، گویی آنها به دولت اوباما امید داشتند. اگر ایالات متحده مورد توجه اپوزیسیون جمهوری اسلامی برای اصلاح یا براندازی آن نیست ناشی از سیاستهای اوباماست و نه سیاستهایی که احتمالا دولت ترامپ اتخاذ خواهد کرد.
به نظر می آید میان اپوزیسیون و اصلاح طلبان در این نظر خلط شده باشد. اول این که اصلاح طلبان در داخل هیچگاه ادعای اپوزیسیون بودن برای رژیم را نداشتهاند گرچه برخی از آنها در برابر دول خارجی چنین می نمایند. و دوم آن که اصلاح طلبان هشت سال است تلاش می کنند میان خود و اعتراضات سال ۸۸ فاصله بیندازند و اعتماد خامنهای و سپاه را به دست آورند. کاری نیست که آنها برای جلب اعتماد نکرده باشند: از فراموش کردن مطالبات گذشته (مثل لغو نظارت استصوابی) تا بیاعتبار کردن همپیمانان گذشتهی خود (مثل سروش و موسوی و کروبی). به همین دلیل، اصلاح طلبانی که پرچم خامنهای را بلند کردهاند (اکثر آنها) اصولا تخم مرغهای خود را در سبد دولت ایالات متحده نمی گذارند و امیدی به آن نداشته و ندارند.
اغراقها
به نظر می آید در باب تاثیر ترامپ بر سیاست داخلی جمهوری اسلامی مبالغه می شود. جمهوری اسلامی در سیاست داخلی روالها و برنامهها و سیاستهای مشخصی را دنبال می کند که تحولات جهانی تاثیر چندانی بر آنها ندارند. سیاست داخلی جمهوری اسلامی چهار بنیاد محکم دارد: امتیازات روحانیون و سپاهیان در کسب قدرت و ثروت و منزلت، فساد ساختاری که چرخ دندههای نظام را به حرکت در می آورد و قشری را بدان امیدوار می کند، برگزاری انتخابات نمایشی برای کاهش منازعات درون حاکمیت و نمایش دمکراسی و مردمی بودن، و سرکوب هر گونه صدا و دیدگاه و رفتار مخالف و منتقد و "غیر".
تغییر دولتها در امریکا و اروپا یا تغییر سیاست آنها یا مواضع گوناگون آنها نسبت به ایران این بنیادها را تغییر نداده و حتی دستکاری نکرده است. البته جمهوری اسلامی خود را با تغییرات جهانی وفق می دهد و تلاش می کند فشارها بر خود را کاهش دهد (با تغییر تاکتیک یا چهره) اما راهبردها و سیاستهای خود را تغییر نمی دهد. روزی یک بسیجی سابق و متهم به قتل مخالفان (احمدی نژاد) به عنوان پیشگام مدیریت جهانی و عدالت، و روزی دیگر یک چهرهی امنیتی (روحانی) به عنوان صلح طلب و اصلاحگر به دنیا معرفی می شود.
..............................................................................................
* نظرات طرح شده در این مطلب، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.