علی اکبر ولایتی در ماههای اخیر به عنوان مشاور آیت الله خامنه ای در امور بین الملل، نقش علنی و رو به پیشرفتی در زمینه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ایفا کرده است. ولایتی که در فاصله سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۶ وزیر خارجه ایران بود، همواره مورد اعتماد آیت الله خامنه ای بوده است.
افزایش تعداد سفرهای علی اکبر ولایتی به کشورهای منطقه به خصوص لبنان و سوریه ، دیدار با مقام های عالیرتبه این کشورها و اظهار نظرهای او درباره مسائل گوناگون منطقه ای، این سوال را بوجود می آورد که آیا آیت الله خامنه ای سکان هدایت دستگاه دیپلماسی را از ظریف گرفته و به مشاور خود واگذار کرده است؟
استعفای ناگهانی سعد حریری نخست وزیرلبنان تنها یک روز پس از سفر ولایتی به این کشور رخ داد. گرچه دلیل استعفای سعد حریری هنوز مشخص نیست اما این دیدار شبهاتی را در مورد ارتباط این دیدار با استعفای نخست وزیر لبنان به وجود آورد. ولایتی در این هفته در دیدار با حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان و بشار اسد رییس جمهور سوریه از حمایت ایران از مقاومت اسلامی سخن گفت.
روشندل: خط کشی ها در امور خاورمیانه از جانب ولایتی تعیین و توسط رهبر ابلاغ می شود. برای نمونه برای مدت کوتاهی چنین به نظر می رسید که ظریف بتواند با همتای سعودی خود عادل الجبیر کانالی را برای حل و فصل مسایل دو کشور باز کند ولی خیلی زود این گامهای اولیه به بن بست رسید. گویا تخصص ظریف بیشتر در چارچوب اروپا و غرب است تا خاورمیانه و کشورهای همسایه
ولایتی در موضع گیری های خود همواره بر حمایت جمهوری اسلامی ایران از آنچه محور مقاومت می خواند تاکید کرده و مسأله فلسطین را مسأله مرکزی ایران دانسته است. او در جایی که از نقش سپاه سخن می گوید، این نقش را "عامل حفاظت از جمهوری اسلامی و آرمانهای اسلامی" معرفی می کند.
ولایتی ماه گذشته دریک مصاحبه تلویزیونی در خصوص تقویت توان دفاعی ایران این مساله را خواست همه مسلمانان جهان دانست و اضافه کرد، "چشم امید مسلمانان جهان به ماست و نفوذ منطقه ای ما برای کمک به متحدان منطقه ای و حفظ و تقویت خط مقاومت است."
علی اکبر ولایتی همچنین در ماههای گذشته و بعد از اینکه مقام های آمریکایی از لزوم رفع معایب برجام سخن گفتند، موضع گیری تندی در مقابل این سخنان داشت.
وی به عنوان یکی از اعضای هیئت نظارت بر برجام ، همواره مذاکره مجدد را رد کرده و معتقد است که "اروپایی ها باید آمریکا را ملزم به اجرای تعهداتش در قبال برجام کنند." این در حالی است که کشورهای اروپایی هم ضمن اعلام پایبندی به برجام، بارها از برنامه موشکی جمهوری اسلامی ایران و رفتارهایش در منطقه ابراز نگرانی کرده اند.
ولایتی در اظهار نظری در مورد احتمال بازدید یوکیو آمانو مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی از مراکز نظامی ایران نیز گفته،" نه به آمانو و نه به هیچ کس دیگری اجازه بازدید از مراکز نظامی را نمی دهیم."
مشاور آیت الله خامنه ای هم چنین بعد از همه پرسی کردستان عراق نیز موضع گیری تندی علیه مسعود بارزانی داشت. وی بارزانی را "دلال اسرائیل برای تجزیه کشورهای اسلامی" خطاب کرد و همه پرسی کردستان عراق را غیر قانونی دانست. ولایتی یک روز پس از تصرف شهر کرکوک به دست ارتش عراق و شبهنظامیان حشدالشعبی، گفت،"کمر توطئه بارزانی علیه امنیت منطقه شکسته شد." وی هدف بارزانی را "مصادره چاههای نفت کرکوک به نفع اسرائیل" دانسته بود.
ولایتی هم چنین تآکید ویژه ای بر جایگاه روسیه در سیاست خارجی جمهوری اسلامی دارد. ولایتی در واکنش به اعمال تحریم های جدید توسط امریکا می گوید، ایران می تواند با روابط خود با چین و روسیه و برخی کشورهای اروپایی مسائل خود را پیش ببرد.
اما دلیل پر رنگ شدن نقش علی اکبر ولایتی در زمینه سیاست خارجی کشور و اظهار نظرهای این چنینی چیست؟ چرا دستگاه دیپلماسی دولت روحانی برخلاف دور اول ریاست جمهوری وی به حاشیه رانده شده است؟
این سوالات را با دکتر جلیل روشندل استاد علوم سیاسی در دانشگاه کارولینای شرقی در میان گذاشتیم.
روشندل در این باره می گوید،" علی اکبر ولایتی از آغاز انقلاب روابط خانوادگی محکمی با آیت الله خمینی و جماران داشت. در سال 1376 علیرغم میل رهبری و تا حدودی نیز بخاطر جریانات سیاسی و بین المللی آن زمان از جمله اتهام در پرونده میکونوس از منصب رسمی خود کنار نهاده شد وتا به امروز به عنوان مشاور ارشد رهبری در امور بین الملل (دستگاهی که به موازات وزارت خارجه عمل می کند) انجام وظیفه کرده است. "
روشندل ضمن تاکید بر اینکه ولایتی مورد علاقه ویژه آیت الله خامنه ای قرار دارد، می افزاید،" در بسیاری از مواقع می توان سایه افکار و اندیشه های ولایتی را در خطوط کلی سیاست خارجی که توسط رهبری تعیین می شود به وضوح مشاهده کرد. اکنون مشخص شده است که دور دوم ریاست جمهوری حسن روحانی همراه با معاملات پشت پرده بوده و اگرچه در ظاهر کابینه وی بجز در یکی دو مورد با مشکل خاصی دربکار گیری وزرای پیشنهادی نداشته ولی در مورد وزرای کلیدی به طور قطع و یقین نظر رهبری تعیین کننده بوده است."
این استاد علوم سیاسی اضافه می کند،" محمد جواد ظریف تئوری پرداز سیاست نزدیکی به غرب و طراح و مجری توافقنامه هسته ای تلقی می شود اما هیچوقت دستش برای عملی کردن سیاست خارجی به نحوی که خود طراحی کرده باشد باز نبوده است. واقعیت این است که حتی در مراحل تکوین توافق اتمی، خط دهی ها و اعمال نظر های رهبری متاثر از مشورت های طولانی با مشاوران امور بین الملل از جمله علی اکبر ولایتی بود. "
جلیل روشندل معتقد است که عملکرد محمد جواد ظریف به عنوان وزیر خارجه در تعاملات خاور میانه ای بسیار ناچیز تر و محدود تر بوده است.
به عقیده روشندل «خط کشی ها در امور خاورمیانه از جانب ولایتی تعیین و توسط رهبر ابلاغ می شود. برای نمونه برای مدت کوتاهی چنین به نظر می رسید که ظریف بتواند با همتای سعودی خود عادل الجبیر کانالی را برای حل و فصل مسایل دو کشور باز کند ولی خیلی زود این گامهای اولیه به بن بست رسید. گویا تخصص ظریف بیشتر در چارچوب اروپا و غرب است تا خاورمیانه و کشورهای همسایه. درگذشته نیز که ولایتی وزیر و ظریف یک دیپلمات بود، کار ظریف بر اروپا و آمریکا تمرکز داشت و افراد دیگری در ارتباط با عربستان سعودی و عراق، سوریه و لبنان، فلسطین و مصر، و یا سایر نقاط خاورمیانه فعال بودند.»
روشندل دور دوم ریاست جمهوری روحانی را به دور دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی تشبیه میکند و می افزاید، "افراد و مشاغل جنبه تشریفاتی و تزئینی دارند و در عوض تشکیلات موازی رهبری، که می توان آنرا "قدرت سایه" دانست، در نهان به سیاست گذاری می پردازند. "قدرت سایه" در همه ارکان مملکت حضور دارد، تصمیم گیرنده و حتی مجری است، اما در وزارت خارجه حضور آن تا این اواخر کمتر ملموس بوده است. اتفاقی که اکنون در شرف انجام است کنار گذاشته شدن عملی تیم وزارت خارجه ظریف و جایگزین شدن وی با "قدرت سایه" است. "
اما چرا تغییرات علنی که در برخی وزارتخانه ها مانند وزارت دفاع شاهد بودیم، در مورد وزارت خارجه رخ نداد؟
جلیل روشندل در این باره می گوید "ظریف کارت اعتباری معتبری در ارتباط با غرب است که با توجه به حجم قابل ملاحظه معاملات و ارتباطات خارجی تا وقتی نخواهد شخصاً تصمیم گیری کند، وجودش هنوز ضروری است و بخصوص ارزش تزیینی زیادی دارد."
روشندل اضافه میکند،" اما شرط اصلی این است که این کارت اعتباری همانند یک کارت واقعی بانکی در اختیار صاحب و مالک کارت باقی بماند. نشان دهد معتبر است ولی به خودی خود نتواند معامله ای را انجام دهد. هرجا که بخواهند این کارت اختیار وعده دادن و عمل کردن به وعده ها را هم داشته باشد، آنوقت ولایتی بجای ظریف ظاهر خواهد شد."
اما باید منتظر بود و دید که آیا این کارت اعتباری، اعتبار خود را برای همیشه از دست داده یا بنا بر مصلحت نظام جمهوری اسلامی مجددا به عرصه دیپلماسی ایران بازخواهد گشت.