این هفته سه وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، راه و شهرسازی و همچنین وزیر کشاورزی استیضاح خواهند شد.
همزمان تعدادی از نمایندگان فراکسیون موسوم به امید در نامهای به حسن روحانی رئیسجمهور از او خواستهاند که دو وزیر راه و کار پیش از جلسه استیضاح، خود استعفا کنند. این نمایندگان روند اجرایی در ایران را همراه با به بیانگیزگی، سستی، رخوت و عدم وجود سازماندهی مناسب در مواجهه با مشکلات و بحرانها و همچنین کمدقتی در اولویتبندی امور اجرایی توصیف کردهاند.
در برنامه دیدگاههای این هفته به عملکرد دولت حسن روحانی و رابطه او با اصلاحطلبان پرداختهایم. با حضور محمدصادق جوادیحصار، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در ایران و علی افشاری، تحلیلگر سیاسی در واشینگتن:
آقای افشاری، این هفته قرار است وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، و همچنین وزیر راه و شهرسازی در مجلس استیضاح شوند. صحبتهایی هم هست که وزیر کشاورزی به جمع این وزرایی که اسیضاح میشوند، بپیوندد. اولین استیضاحهای دولت دوم آقای روحانی است. شما فکر میکنید این استیضاحها به چه معنی میتواند باشد؟
این استیضاحها به نظر من نشانگر ناخرسندی مجلس است و همچنین [ناخرسندی] دو فراکسیون عمده مجلس از عملکرد برخی از وزرای دولت دوازدهم؛ از آن طرف هم نشان میدهد که به نوعی، حداقل در بخشی از نمایندگان اصلاحطلب مجلس هم نارضایتی و اعتراض به عملکرد روحانی، از آن حدی که اعتراضات فقط در پشت پرده منتقل بشود، مذاکره بشود، یا امیدی باشد که این وزرا عملکردشان را اصلاح میکنند، یا رئیس دولت میتواند بر آنها اثرگذاری بکند و انتظارات و خواستههایی را که معترضین دارند برآورده کند، این امیدها کاهش پیدا کرده و آن ها به سمت اقدامات عملی حرکت کردهاند، حداقل در مورد این دو وزیری که میخواهند استیضاح بشوند، آقای ربیعی و آقای آخوندی، بخشی از اعضای فراکسیون عمومی از جمله آقای پارسایی که سخنگوی این فراکسیون هم هستند، نقش فعالی دارند.
آقای جوادی حصار میخواستم نظر شما را هم بدانم. این دو استیضاح، که استیضاحهای اول دولت دوم آقای روحانی است، چه معنایی میتوانند داشته باشند؟
به نظر من فشار افکار عمومی در حوزه کارگری، بخش صنعت حمل و نقل هوایی و جادهای و در حوزه مسکن، عموماً انقدر به مجموعه دولت و به ویژه به نمایندگان مجلس فشار وارد کرده که بخش قابل توجهی از نمایندگان مجلس احساس میکنند اگر همچنان از دولت، بدون هیچ قید و شرطی حمایت بکنند، انتخابات خودشان در مجلس آینده به خطر خواهد افتاد. هم فراکسیون عمومی، هم مستقلین، به نظرم میآید انقدر احساس خطر کردهاند که [نگرانند] با مماشات و با کوتاه آمدن در برابر بیتوجهیها و در پارهای موارد بیکفایتیهای وزارتخانهها، آتشش دامن آنها را هم بگیرد.
من فکر میکنم اولین نتیجه فشار افکار عمومی به نمایندگان در حوزههای انتخابیه، این است که آنها به دولت فشار بیاورند. به نظر من فشار قانونی و منطقی و بهتری از استیضاح این وزرا نمیتوانند داشته باشند. این استیضاحها کار بسیار خوبی است. من فکر میکنم که هشداری است به دولت، که مجلس نمیتواند همیشه در برابر دولت و کم کاری هایش سکوت کند و فشار افکار عمومی را هم تحمل کند.
فشار افکار عمومی در حوزه مسکن، بیکاری، در حوزه راه، به ویژه در حوزه سازمان تأمین اجتماعی که اخیراً هم دولت فشار آورد که بودجههای سازمان تأمین اجتماعی را خرج بخش درمان بکند، بسیاری از کارگران را ناراضی کرده. من فکر میکنم اینها همه دلایلی باشند برای این که فشار بیاورد بر دولت و این دو وزیر را استیضاح کنند.
آقای افشاری، هم شما هم آقای جوادی حصار به نمایندگان مجلس اشاره کردید. تعدادی از نمایندگان فراکسیون امید هم نامهای نوشتهاند به آقای روحانی و خواستهاند پیش از این که اصولاً استیضاح برگزار شود، وزرای راه و کار از کابینه خارج بشوند. در نامهای که اعضای فراکسیون امید نوشتهاند، به بیانگیزگی، سستی، رخوت و عدم وجود سازماندهی مناسب در مواجهه با مشکلات اشاره شده. این نامه را، این کار نمایندگان مجلس به ویژه فراکسیون امید را، شما چطور ارزیابی میکنید؟
ببینید، این نامه به نظر من ایراد درستی را مورد تاکید قرار داده و [به آن] اشاره کرده. دولت روحانی، هم دولت قبلی و هم دولت دومش هر دو از نوعی پیرسالاری [رنج میبردند] و وجود وزرایی که اگرچه تجربه خوبی داشتند ولی آن انگیزه، طراوت و چابکی لازم را برای فعالیت در وزارتخانهها و ایجاد انگیزه در زیرمجموعههایشان نداشتند.
یک مشکل بزرگ دیگر هم بر میگردد به نوع انتخابهایی که این وزرا داشتهاند، مثلاً به طور مشخص در حوزه وزارت راه و به خصوص وزارت کار، متأسفانه بر خلاف ادعاهای دولت، شایستهسالاری چندان در انتصابها مورد توجه قرار نگرفت.
این معضل در وزارت کار بیشتر دیده شده بود که افراد بر اساس وابستگیهای سیاسی به کار گمارده شده بودند و من هم موافق هستم با آقای جوادی حصار، که نمایندگان مجلس تحت تأثیر اعتراضات بیرونی و فشار افکار عمومی هم هستند. اتفاقات ناگواری در صنعت هوایی رخ داد، آخریاش سقوط هواپیما در یاسوج، یا اتفاقی که برای بارکش سانچی رخ داد و بالطبع چون زیرمجموعه وزارت کار بود، برخی اعتراضات هم متوجه وزیر کار شد.
مجموعه این اعتراضات که هم از بیرون است و هم از داخل، باعث شده که فعلاً این دو وزیر مورد هدف قرار بگیرند. البته اعتراضات نسبت به ربیعی و آخوندی در دولت قبلی هم وجود داشت و خاطرتان هست که آخوندی حتی در مجلس نهم استیضاح شد، ولی استیضاحش رأی نیاورد و مجددا رأی اعتماد کسب کرد. آقای ربیعی هم همیشه نسبت به او اعتراض وجود داشته؛ این اعتراضات هم به نحوه مدیریتش در وزارتخانه است، هم در انتصابات هست، هم به ناتوانیاش در حل مشکل صندوقهای بازنشستگی هست، به خصوص سازمان تأمین اجتماعی و شرکتش هست... خب همه اینها باعث نگرانی شده و از بیرون باعث نا امیدی، به خصوص برای بخش بزرگی از جامعه کارگری کشور شده.
همچنین باید در نظر بگیریم که محدوده اثرگذاری وزارت کار، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، خیلی گسترده است و چه بسا بیش از ۸۰ درصد جامعه را در بر میگیرد. بنا براین به نظر من نمایندگان فراکسیون امید، اقدام درستی را در این خصوص انجام دادهاند و نشان دادند که به هرحال وکیل الدوله نیستند و نسبت به وعدههایی که به مردم دادند و برنامههایی که مورد توجهشان است، حساسیت دارند.
آقای جوادی حصار، شما فکر میکنید که در حال حاضر رابطه نمایندههای مجلس با آقای روحانی به چه صورت است، مخصوصاً رابطه نمایندگان موسوم به فراکسیون امید؟
ببینید، نمایندهها در شرایط میانهای از رفتارهای قبلی خودشان حمایت میکنند. چون بالاخره مجموعه فراکسیون امید با پشتوانه رفتارهای اصلاحطلبانه و متأثر از ارادهای که آنجا را مدیریت میکند، از دولت روحانی در مرحله اول و دوم حمایت کردهاند. این حمایت به دلایلی بوده که بخش اعظمش بیرون مجلس بوده، در حوزه ریاست جمهوری بوده، در کنشها و واکنشها بین دیگر قوا بوده، و در مجموع، شخص آقای روحانی را برای ریاست جمهوری مناسبتر از بقیه گزینهها میدانستند و به تبعِ آن، دولتش را هم نسبت به دیگر دولتهای احتمالی، دولت مناسبتری میدانستند.
این در پاره ای از موارد باعث شده که دولت آقای روحانی به یک خاطر جمعی و آسودگی خاطر برسد که از جانب اصلاحطلبان همیشه مورد حمایت است و هر کاری بکند، اصلاحطلبان چارهای ندارند جز این که از آنها حمایت کنند. در صورتی که این طوری نیست. بارها و بارها از مجموعه اصلاحطلب به اینها پیام داده شده که برای ما اولویت، منافع ملی است و بعد از منافع ملی، مطالبات اصلاحطلبانه و رضایت توده مردم.
وقتی در دولت آقای روحانی هم به موضوع مسکن و کار و تورم و از کار افتادگی و عدم پرداخت حقوق کارکنان دولت یا کارکنان کارخانجات بخش خصوصی توجه لازم نمیشود، و این فشار متوجه حامیان دولت آقای روحانی خواهد شد، به طور طبیعی اصلاحطلبان هم فشار را بر دولت افزایش خواهند داد و حتی اگر لازم باشد نه دو تا از وزرا، بیشتر وزرا را هم باید استیضاح کرد چون پیمان حمایت از آقای روحانی، یک پیمانی است که دو سویه است، و مشروط به این است که آن کنوانسیون و زیرساخت توسعه را واقعاً رعایت کنند و انجام بدهند، از آن طرف هم به تعهداتی که دارند پایبند باشند.
یکی از عمده ترین تعهداتی که آقای روحانی به حوزه اصلاحطلبی داده گردش آزاد نخبگان است. همان طور که آقای دکتر هم اشاره کردند، اگر قرار باشد شایستهسالاری در حوزههای وزارت راه و ترابری و در حوزه رفاه و تأمین اجتماعی صورت نگیرد و باندبازی و گزینشهای خویشاوندسالارانه در آن جا اتفاق بیفتد، چه لزومی دارد اصلاحطلبان پای چنین رفتارهایی هزینه کنند؟
بنابراین من فکر میکنم اصلاحطلبان بارها اعلام کردهاند، من خودم اعلام کردهام ما از دولت آقای روحانی حمایت منتقدانه میکنیم. ما در برابر پاره نابهنجاریهایی که عدهای میخواستند به وجود بیاورند و برای پیشگیری از اتفاقات ناگواری که ممکن بود در عرصه ملی رقم بخورد، از آقای روحانی دفاع کردیم. الان هم دفاع میکنیم همچنان.
آقای جوادی حصار، شما ظاهراً اینجا به عنوان نماینده اصلاحطلبان صحبت میکنید چون از لفظ «ما» استفاده کردید... گفتید اتفاقات ناگوار. چه اتفاقات ناگواری مدنظرتان هست؟
اولا این «ما»یی که گفتم، [منظور] «ما»ی طرفداران دولت است نه به عنوان نماینده اصلاحطلبها. من اصلاحطلب هستم ولی برای خودم، خودم را نماینده اصلاحطلبان تلقی نمیکنم. چون آنها هرجا لازم باشد سخنگوی خودشان را انتخاب میکنند. من به عنوان یک کنشگر سیاسی اصلاحطلب، وقتی میگویم «ما»، بله، من از آقای روحانی حمایت کردم و به بسیاری از نقاط کشور رفتهام و تبلیغ کردهام که به آقای روحانی رأی بدهید. به این معنا میگویم «ما».
مایی که رفتهایم و به آقای روحانی رأی دادهایم. اینها حاضر نیستند تحت هر شرایطی از آقای روحانی حمایت کنند. اما آن ناهنجاریهایی که من گفتم برای پیشگیری از آنها از آقای روحانی حمایت کردیم، مثلاً روی کار آمدن یک دولتی بود که در رأسش آقای رئیسی باشند. آقای رئیسی به شخصه آدم بدی نیست، من نمیخواهم بگویم بد است و یا خوب است و اصلا در مقام قضاوت کردن نیستم. ولی سناریوهایی که ایشان در حوزه حاکمیت مطرح میکنند از جنس سناریوهایی بوده که آقای احمدینژاد مطرح میکرده، و تمام نیروهای پیرامونی احمدی نژاد در انتخابات، پیرامون آقای رئیسی و ستادهای انتخابات آقای رئیسی یا آقای قالیباف جمع شده بودند.
چشماندازی که ائتلاف بین آقای قالیباف و آقای رئیسی میگشود، تکرار یک دولت از جنس دولت آقای احمدینژاد بود. خب ما برای پیشگیری از این اتفاق ناگوار و تکرار تلخ، بین گزینههای موجود، آقای روحانی را انتخاب کردیم. بدون تردید اگر شرایط، شرایط بهتری بود و گزینهای بود که عیار اصلاحطلبیاش بالاتر بود و تواناییهای آقای روحانی را هم داشت، معلوم بود که از آن گزینه حمایت میکردیم. ولی چه کنیم که نظارت استصوابی، شورای نگهبان، و شرایط عمومی کشور، موقعیتی را برای ما رقم زده که در این موقعیت نمیتوانیم بهتر از حسن روحانی را انتخاب کنیم.
وقتی نمیتوانیم بهتر از حسن روحانی را انتخاب کنیم دیگر عاقلانه نیست تمام تخممرغهایمان را در یک سبد بگذاریم و بگوییم آقای روحانی هر وزیری را معرفی کند ما مجبوریم از او حمایت کنیم یا اگر آقای روحانی هر برنامهای را ارائه داد ما چشم و گوش بسته از آن حمایت کنیم. نه، اصلاً این طور نیست. آقای روحانی مادامی که به برنامهها و وعدههایی که داده عمل بکند، قطعاً مورد حمایت مجموعهای است که به او رأی دادهاند، و اگر خدای ناکرده ارادهای ایجاد بشود که نخواهد آن اتفاق بیفتد، خب، پیمان که یک سویه نبوده، دوسویه است. آن وقت آنهایی هم که به آقای روحانی رأی دادهاند، میتوانند رأیشان را عوض کنند و حمایتشان را کم کنند.
آقای جوادی حصاری، با این ترتیب شما میگویید که احتمال عبور از آقای روحانی از سوی اصلاحطلبان وجود دارد؟
ببینید من نمیخواهم چنین لفظی را به کار ببرم. ولی تا پایان دولت آقای روحانی، قطعاً از آقای روحانی در اَشکال مختلف و در شرایط مختلف، در برابر فشارهایی که به دولت بیاید حتماً حمایت میکنیم. ولی این حمایت به معنای این نیست که اگر نقدی بر دولت وارد باشد آن نقد را نبینیم. اگر وزیر ناکارآمدی سر کار باشد، ما به دولت نگوییم این وزیرت ناکارآمد است و یا فراکسیون عمومی آن وزیر را استیضاح نکنند. این به این معنا نیست. فضای سیاسی کشور گل و بلبلی نشده که ما بگوییم حالا آقای روحانی را میگذاریم کنار و آقای خاتمی را میآوریم سرجایش.
خیلی متشکرم آقای جوادی حصار. اگر اجازه بدهید نظر آقای افشاری را هم بشنویم. آقای افشاری، شما چقدر موافقید با حرفهای آقای جوادیحصار در مورد خاطر جمعی آقای روحانی از طرف اصلاحطلبان؟
من هم موافقم. در طول این پنج سال ریاست جمهوری، بیشتر احساس کرده به دلیل همین اضطرارهایی که اصلاحطلبها داشتهاند، خب کاندیدای مطلوبشان نبوده، و بخشی از جامعه هم به خصوص در انتخابات اخیر از نگرانی از اتفاقات بدتری که با ریاست جمهوری رئیسی پیش میآمد از سر ناچاری و شاید استیصال و ترجیح بد به بدتر، روحانی را انتخاب کردند.
آقای روحانی یک نوع احساس کرده که این حمایت هست و آنها گزینه دیگری ندارند. لذا چندان توجهی به خواستهها و فشارهای این طرف نشان نداده. الان بحث اصلاحطلبها فراتر از وزراست. یعنی نمایندگان اصلاحطلب، تذکرهایشان متوجه شخص رئیسجمهور هم شده، از جمله آقای حیدری که همین چند روز پیش مستقیماً در نطقشان در مجلس، به روحانی تذکر داد.
بنابراین حل مسائل اساسی کشور، فراتر از این است که چه کسی رئیسجمهور باشد. حالا روحانی که فرد متوسط الحالی است. فرض کنیم بهترین نیروی حال حاضر سیاسی ایران هم که دارای تواناییهای مدیریتی بالا هم باشد، به نظر من نمیتواند حتی مشکلات حداقلی کشور را هم حل بکند. این کار نیازمند تغییر بنیادی ساختار قدرت و به خصوص حذف نهاد ولایت فقیه است که پروسه دراز مدتی را میطلبد.
اما در همین اختیارات محدود ریاست جمهوری هم، که به صورت مشخص حوزه توسعه کشوررا دربر بگیرد، و اداره امور رفاهی مردم را در نظر بگیریم و حوزه رفاه اقتصادی هم، برونداد دولت روحانی به خصوص در دوره دولت دوم فاصله زیادی با انتظارات داشته و وعدههایی که روحانی به جامعه میدهد، این موجب میشود خشم مردم معترض بیشتر بشود و این اتفاقاً خطرناک است. یعنی پیامدهای این اتفاقات به سمتی میرود که همان نگرانیهایی که از ریاست جمهوری فردی مثل رئیسی بود، تکرار بشود. چون در حوزه سیاسی و مسائلی که بالاخره در سرفصل کلی امنیتی قرار میگیرد، مثل برخوردی که با تجمع برخی زنان در جلو ساختمان وزارت کار کرده بودند و ممانعت از تجمعات کارگران معترض یا برخوردهای نامناسب امنیتی با آنها، نشان نمیدهد که در آن حوزه سیاسی واقعاً اتفاق خاصی نیفتاده، در حوزه فرهنگی همین طور، یعنی اگر بر فرض فردی مثل رئیسی یا جلیلی یا قالیباف رئیسجمهور میشدند تفاوتهای قابل سنجش و بزرگی مشاهده نمیشد.
اما در حوزه اقتصادی هم این مشکل هست. اگرچه به هر صورت باید شرایط را در نظر گرفت. حالا من معتقدم عملکرد آقای ربیعی در وزارت کار ضعیف بوده ولی خب این انتظار هم که مشکلات کارگری را وزارتخانه کار یا ایشان به تنهایی بتواند حل کند، انتظار منطقی نیست. چون حجم مشکلات فراتر از مجموعه اختیارات و توان وزارتخانه کار است و این مشکل بزرگی است که دولت به صورت کلی و نظام سیاسی و جامعه پیدا کرده و به هر صورت حل آن نیازمند راهکارهای به مراتب فراتر از وزارت کار است. اما خب وزارت کار هم به اندازه خودش در این زمینه مدیریت و عملکرد مناسبی نداشته.
به هر صورت اگر آقای روحانی به همین وضع بخواهد جلو برود، طبیعتاً ریزش پایگاه اجتماعیاش بیشتر میشود و اگر اصلاحطلبان همین حمایت انتقادیشان را هم برجسته نکنند، تمایلهایشان را مشخص نکنند و در آن نقاطی که در عملکرد روحانی ضعف میبینند صادقانه موضع نگیرند، اعتراض و برخورد نکنند، تاوان این عملکرد منفی روحانی، گریبان آنها را در انتخابات آینده خواهد گرفت.
به نظر من نمایندگان مجلس خیلی زود متوجه این مسئله شده اند و دارند سعی میکنند که خرج خودشان را از دولت جدا کنند و موضع مستقل خودشان را نشان بدهند. البته تا اینجا نمیشود گفت که آنها بخواهند از درِ تقابل با رئیسجمهور وارد بشوند ولی حداقل میشود گفت فعلاً بنا دارند رویکرد انتقادی و اعتراضی خود را علنیتر کنند و میشود گفت شکاف بین نمایندگان اصلاحطلب مجلس و دولت روحانی رو به افزایش است.
فرصت زیادی نمانده. آقای جوادی حصار من میخواهم اگر ممکن است یک جمعبندی از بحث داشته باشیم. یک نکتهای هم بود که اصلاحطلبان خیلی به دولت دوم آقای روحانی امیدوار بودند. عباس عبدی از چهرههای مشهور اصلاحطلبان در اردیبهشت ماه گفته بود عملکرد آقای روحانی در دور دوم مثبتتر خواهد بود. چه طور بوده؟ آیا این عملکرد واقعاً مثبت بوده؟ آیا اصلاحطلبها هنوز به آقای روحانی امیدوارند؟
این یک پیشبینی منطقی بود. یعنی اینکه منطق اقتضا میکرد وقتی آقای روحانی با ۲۴ میلیون رأی رئیسجمهور میشود و از آن طرف مجلس هم در کنار رئیسجمهور هست، به طور طبیعی اقتضا میکند که آقای روحانی دولت چابکتری را تشکیل بدهد و برنامههای بهتری را دنبال کند و استاندارانی که از ادوار مختلف هنوز هم دارند سنگ آقای احمدینژاد و تیمش را به سینه میزنند یا حداقل مخالف آقای روحانی عمل میکنند را عوض کنند، فرماندارانشان را در شهرستانها و استانها جابهجا کنند، این مشکل فراوان به چشم میخورد.
این که یکی از ترجیعبندهای تمام اعتراضات استانی و شهرستانی این است که تیم احمدینژاد هنوز سرکار است و دارند ما را اذیت میکنند، ولی آقای روحانی نتوانست آنها را عوض کند؛ اینها مشکلاتی بوده که بوده. اصلاحطلبان فکر میکردند در دولت دوم، آقای روحانی به این مسائل توجه بیشتری خواهد کرد. حالا نکرده، عوامل زیادی بوده که [موجب شده] این کار را نکند.
یکی از آن عوامل به قول بعضیها این بوده که آقای روحانی دارد با توجه به اقتضائات کشور و شرایط بحرانی که ممکن است پیش بیاید، طوری عمل میکند که در بالانس قدرت بماند. از جمله اینها، مثلاً در اعتراضهای سراسری اخیر در ایران خیلیها تلاش کردند که این را بگذارند پای آقای روحانی و او را تا مرز عدم کفایت هم ببرند و بگویند ایشان کفایت ریاست جمهوری ندارد و استیضاحش کنیم. برای این که خاطرشان از مجلس جمع نبود که چنین کاری را میکند واز فراکسیون امید، که [میدانستند] آنها همراهی نخواهند کرد، این در نطفه خفه شد. وگرنه زمزمهاش از قم هم به گوش رسید که بعضیها گفتند از بیکفایتی رئیسجمهوری است و امثال این حرفها.
بنابراین این اقتضائات را هم ما باید در نظر بگیریم ولی آقای روحانی واقعاً میتوانست و هنوز هم به نظر من میتواند ضمن رعایت حقوق همه شهروندان، به حامیان خودش، و به برنامهریزان و برنامهسازان خودش در بدنه دولت و بدنه ملت، توجه بیشتری نشان بدهد. چون توجه بیشتر به این برنامههاست که میتواند جاده توسعه مورد نظر آقای روحانی را هموار کند. والا اگر به اینها توجه نکند که جریان مقابل آقای روحانی برای او تره هم خرد نخواهد کرد.
آقای عبدی با توجه به این چشمانداز فکر میکرد فضا بهتر میشود. ولی به نظر من اقتضائاتی که به روحانی تحمیل شد و یک مقدار القائات و توهماتی که پیرامون آقای روحانی شکل گرفت، باعث شد آنها تصور کنند اصلاحطلبان که همیشه از آقای روحانی حمایت میکنند، پس برویم دیگران را راضی کنیم. غافل بودند که اگر یک مقدار بیتوجهی بشود، بدنه مردم که بدنه اصلاحطلبان است در عمل، آنها اگر دلسرد و ناامید بشوند.
اصلاحطلبان که سرمایه دیگری جز مردم ندارند، چگونه میتوانند بدون مردم از روحانی حمایت کنند؟ سرمایه اصلی و واقعی اصلاحطلبان، حمایت مردم است و به نظر من عاقلانه نیست اگر اصلاحطلبان این سرمایه را تحت هر شرایطی خرج آقای روحانی بکنند، اگر روحانی به مردم توجهی نکرده باشد.
آقای افشاری، این طور که من متوجه شدم نکتهای که در صحبتهای شما و آقای جوادی حصار بود، این بود که شما عملکرد آقای روحانی را در دور دوم ریاست جمهوری چندان مثبت ندیدید. خود آقای روحانی در سیزدهم اسفندماه مخالفتها با دولت خودش را از روی بیعقلی و مساوی با مخالفت با منافع ملی دانست. آیا در رفتار آقای روحانی نسبت به عملکردش در دوره قبل تفاوتی حس میکنید؟ اگر تفاوتی هست به چه دلیل است؟
نه... ببینید، عملکردش در هر دو دوره، یعنی دوره اول به تمامی و دوره دوم -البته نزدیک به یک سال میشود و هنوز یک سال نشده، در مجموع منفی است و فاصله زیادی با ادعاهای خودش دارد. یعنی بر مبنای حرفهایی که خودش زده، اگر آنها را ملاک قرار بدهیم و ارزیابی کنیم، من حالا به ملاکهای کلی و عام کاری ندارم یا مواردی که شخصاً طرفیم، مثلاً از منظر شاخصهایی چون کرامت انسانی و آزادی و توسعه پایدار و... اینها را بخواهیم مبنا قرار بدهیم.
منتهی آقای روحانی یک روحیه به اصطلاح از موضع بالا و یک غرور خاصی دارد و این ویژگی همیشگیاش بوده و متأسفانه در این انتخابات اخیر، این ۲۴ میلیون رأی تصور غلطی را در او ایجاد کرده و این است که از موضع خیلی بالاتر و مغرورانهتر برخورد میکند. البته این «بیعقل» گفتن و استفاده از واژههای نامناسب برای مخالفان، حتی اگر جزو جبهه پایداری باشند و حتی جزو افراطیترین بخش اصولگرایان هم باشند، از سوی شخص رئیسجمهور زیبنده نیست که بگوید اگر مخالفید به درک! یا بروید خاموش بشوید؛ یا در ایام انتخابات ریاست جمهوری از واژههای نامناسب استفاده کرد و اینها نشانگر شخصیت نه چندان مناسب آقای روحانی هم هست به نظر من و به هیچ عنوان نمیتواند یک گزینه قابل اتکایی برای جامعه ایران در دوران عادی باشد.
حالا در دوران بحرانی وضعیت فرق میکند. اما به نظر من اتفاقاً همین راستروی و محافظهکاری زیاد روحانی در اعتراضات سراسری دی ماه نقش زیادی داشت و به هرحال آن گونه بر مبنای موضعگیریهای چهرههای اصولگرایان و نیروهای زیرمجموعه ولایت فقیه، اتفاقاً با اعتراضات بیشتر همراهی کردند با آقای روحانی و حتی خیلیهایشان، چهرههای تندشان آمدند و گفتند ما باید الان از روحانی حمایت کنیم. مثل پناهیان. یعنی این اعتراضات هم حرکتهایی نبود که روحانی فکر کند دسیسه طرف مقابل است.
اتفاقا بخشی از این اعتراضات ناشی از ناامیدی نسبت به وعدههایی بود که روحانی به طور مشخص در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ داد و بالطبع با توجه به تجربه چهارساله واقعیت های سیاسی ایران معلوم بود که ایشان اگر بخواهند بیایند در صحنه و اصلاحاتی هر چند کم دامنه را بخواهد انجام بدهد با مخالفتهای جدی مواجه میشود و این میدان، میدانی نیست که بگذارند با اتکا به رأی مردم کارش را جلو ببرد.
بنابراین، طبیعتاً این سؤال را افکار عمومی میپرسند که آقای روحانی با توجه به عملکرد چهارساله خودش، با توجه به واقعیتهای موجود، چرا میآید و در ایام انتخابات میگوید مردم، اگر این بار شما به من رأی بدهید، بیشتر هم رأی بدهید، در اجرای خواستههای شما از هیچ احدی نمیترسم.
به هر حال افکار عمومی و حداقل بخشی که رأی دادهاند روی حرفهای ایشان حساب میکند. منشأ مشکلات هم احمدینژادیها نیستند. آنها که به هرحال کماکان دارند آن کارها را میکنند همراهان احمدینژاد اولیهاند، نه احمدینژاد متأخر. آنها الان همان قدر که علیه روحانی و اصلاحطلبان موضع دارند، علیه شخص احمدینژاد هم دارند.
مشکل اصلی برخاسته از نهاد ولایت فقیه و شخص ولی فقیه است و آن تجمیع قدرتی که در آنجا وجود دارد و منافعی که از این تجمیع قدرت برای عدهای در جامعه حاصل شده، باعث میشود که آنها به شدت در برابر هر تغییر سیاسی و فرهنگی ایستادگی کنند، و به نظر من روحانی به میزانی که بخواهد این شکاف بین ولایت و جمهوریت، بین مردم را نادیده بگیرد، به همان میزان هم ریزش رأیاش بیشتر میشود و متهم میشود به اینکه از اعتماد مردم سوءاستفاده کرده است.