رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی - چندین روز پس از وقوع اجتماعات اعتراضی مرگبار در ایران هنوز به دشواری میتوان گفت معترضان چه کسانی هستند و خواستههای آنها چیست.
اعتراضاتی که یک رهبری واحد ندارند در نقاط وسیع و گوناگونی روی داده و گروهها و قشرهای مختلفی از جمعیت را به خود جلب کردهاند. به این دلیل مشخص کردن جنسیت، گروه سنی یا تعلق طبقاتی قشرها شرکت کننده دشوار است.
این وضعیت با تظاهرات گسترده سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) که در اعتراض به انتخاب مجدد محمود احمدینژاد برگزار شد تفاوت فاحشی دارد. دلیل اصلی برگزاری آن اجتماعات خشم و نارضایتی عمومی از آنچه که تقلب در انتخابات ریاست جمهوری تلقی میشد بود، رهبری آن با چهرههای شاخص مخالفین موسوم به جنبش سبز بود و اساساً از حمایت طبقه متوسط و تحصیلکرده در شهر تهران برخوردار بود.
با وجودی که برای تجزیه و تحلیل جایگاه اعتراضات اخیر در تاریخ معاصر ایران بین این اعتراضات و ناآرامیهای سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) مقایسههایی صورت گرفته ولی اعتراضات پنج روزه اخیر از همان جنس نیستند.
اسکات لوکاس، کارشناس امور ایران در دانشگاه بیرمنگام بریتانیا میگوید: «اعتراضات اخیر با آنچه که رژیم در سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) تلاش میکرد آن را نارضایتی شمال شهریها و فعالان سیاسی مرفه و تحصیلکرده جلوه دهد، تفاوت دارند.»
او میافزاید: «گسترش اعتراضات به سراسر کشور و تقریباً همه شهرهای ایران نشان میدهد که مخالفتهای گستردهای با عملکرد رژیم در عرصه اقتصادی، سیاست خارجی و دخالتهای نظامی در سطح منطقه و مسایل سیاسی و اجتماعی وجود دارد.»
ورای گروهبندیهای جمعیتی
با توجه به اینکه افراد زیر سن ۲۵ سال پس از وقوع انقلابی که به تأسیس جمهوری اسلامی ایران منجر شد متولد شدهاند حکومت ایران میکوشد موج اعتراضات اخیر را به هیجان جوانانی نسبت دهد که به خاطر سن کم خود تجربه و اطلاعات چندانی ندارند. اما معترضان ۲۵ ساله حوادث سال ۱۳۸۸ و سرکوب تظاهرات صلح آمیز مردم به شیوهای خشونتبار را به یاد دارند و احتمالاً بسیاری از آنها در انتخابات سال ۱۳۹۲ و انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور شرکت داشتند.
حکومت ایران سعی کرده مسئول اصلی ناآرامیهای اخیر را جوانان معرفی کند. حسین ذوالفقاری معاون وزارت کشور گفتهاست که ۹۰ درصد از بازداشت شدگان در اعتراضات اخیر زیر سن ۲۵ سال هستند.
اما با وجودی که اظهارات شاهدان عینی و تصاویری که از اعتراضات منتشر شده نشان میدهند که اکثر شرکت کنندگان جوانان هستند اشتباه خواهد بود اگر چنین فرض کنیم که فقط جوانان در این اعتراضات شرکت داشتهاند.
با توجه به اینکه افراد زیر سن ۲۵ سال پس از وقوع انقلابی که در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) به تأسیس جمهوری اسلامی ایران منجر شد متولد شدهاند حکومت ایران میکوشد موج اعتراضات اخیر را به هیجان جوانانی نسبت دهد که به خاطر سن کم خود تجربه و اطلاعات چندانی ندارند.
اما معترضان ۲۵ ساله حوادث سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) و سرکوب تظاهرات صلح آمیز مردم به شیوهای خشونتبار را به یاد دارند و احتمالاً بسیاری از آنها در انتخابات سال ۲۰۱۳ (۱۳۹۲) و انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور شرکت داشتند.
حسن روحانی که سیاست مدار میانهرویی تلقی میشود با وعده بهبود مناسبات با غرب، تضمین آزادیهای بیشتر و احیای اقتصاد ایران که از تحریمهای بینالمللی لطمه دیده بود به پیروزی رسید. حسن روحانی در انتخابات سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶) نیز تا حد زیادی به خاطر توافق هستهای با جامعه بینالمللی و برداشتن بسیاری از تحریمهای خارجی در ازای کاستن از دامنه برنامههای هستهای ایران به پیروزی رسید.
اما با وجود رفع بسیاری از تحریمهای بینالمللی که اقتصاد ایران را فلج کرده بود نارضایتیها از عدم تقسیم دستاوردهای اقتصادی در میان عموم مردم افزایش یافتهاست.
شکی نیست که نرخ بالای بیکاری و وضعیت نابسامان اقتصادی ایران بیش از همه به جوانان آن کشور لطمه میزند. بیش از ۵۰ درصد جمعیت ایران زیر سن ۳۰ سال هستند و باوجودی که آمار رسمی بیکاری حدود ۲۰ درصد است در عالم واقعیت تصور میشود که حدود ۴۰ درصد باشد.
با این وجود بعید است که جوانان تنها لایه ناراضی جمعیت ایران باشند.
رامان قوامی کارشناس امور ایران که حوادث و ناآرامیهای روزهای اخیر را بررسی کرده میگوید: «افرادی که در تظاهرات شرکت میکنند از تمامی طبقات و لایههای اجتماعی، مذاهب و گروههای سنی هستند. فقرا، طبقه متوسط و ثروتمندان همه شرکت دارند و زنان نیز نقش برجسته ای دارند.»
رامان قوامی با اشاره به تصاویر مربوط به عدم بازداشت معترضان توسط نیروهای انتظامی و همبستگی آنها با معترضان در استان لرستان میگوید: «حتی برخی از پرسنل نیروهای انتظامی و امنیتی از اجرای دستور سرباز میزنند.»
فقدان یک مطالبه اساسی
موضوع یا مطالبه واحدی عامل اساسی این اعتراضات نیست.
اولین مورد تظاهرات هفته گذشته در شهر مشهد روی داد و گروهی از مردم در اعتراض به افزایش بهای مواد غذایی از جمله تخم مرغ و طیور دست به تظاهرات زدند.
اما با گسترش اعتراضات تظاهرکنندگان خشم خود را به سمت رهبری سیاسی کشور جهت داده و شعارهایی نظیر «مرگ بر روحانی» و «مرگ بر خامنه ای» سر میدادند. حتی برخی از تظاهرکنندگان به نفع بازگشت رژیم سلطنتی که در انقلاب ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) سرنگون شد شعار میدادند.
برخی علیه سیاست خارجی حکومت ایران از جمله حمایت آن از رژیم سوریه شعار میدادند که آن را اتلاف سرمایههای کشور میدانند در حالی که خود ایران در داخل به این پولها نیاز دارد.
برخلاف اعتراضات ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) که رهبری آن با چهرهای اصلی جنبش سبز بود که هنوز در حصر خانگی به سر میبرند، اعتراضات روزهای اخیر یک رهبری واحد ندارد. علیرضا نادر کارشناس سیاسی ارشد پژوهشکده رند در پیامی روی شبکه توئیتر نوشت: «به نظر میرسد این اعتراضات کاملاً خودجوش هستد و تاجایی که من میبینم بدون رهبری هستند.»
صاحبنظران معتقدند که تظاهرات اولیه در مشهد ناشی از اختلافات موجود در میان جناحهای حکومتی بوده و زمینه را برای بروز تظاهرات خودجوش در نقاط دیگر کشور فراهم کرد. مشهد، دومین شهر بزرگ ایران حوزه نفوذ ابراهیم رئیسی رقیب محافظه کار حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر است.
نایسان رفعتی کارشناس پژوهشکده گروه بینالمللی بحران میگوید: «برخی از تندروها از تظاهرات اولیه استقبال کردند ولی آنچه که آنها امیدوار بودند در کوتاه مدت به رقابتهای جناحی آنها کمک کند به اعتراضات گستردهتر و ابراز نارضایتی و مخالفتهای عمیقتر با حکومت منجر شدهاست.»
وقوع تظاهرات اعتراضی در ایران بیسابقه نیست و طی سالهای گذشته تظاهرات متعددی از سوی رانندگان تاکسی، کارگران صنایع خودروسازی، معلمین و طرفداران محیط زیست برگزار شدهاست؛ ولی اکثر آن موارد مربوط به خواستهای صنفی و موردی بود و حکومت تا حدی درخواستهای تظاهرکنندگان را پذیرفتهاست.
فقدان یک رهبری واحد
برخلاف اعتراضات ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) که رهبری آن با چهرهای اصلی جنبش سبز بود که هنوز در حصر خانگی به سر میبرند، اعتراضات روزهای اخیر یک رهبری واحد ندارد.
علیرضا نادر کارشناس سیاسی ارشد پژوهشکده رند در پیامی روی شبکه توئیتر نوشت: «به نظر میرسد این اعتراضات کاملاً خودجوش هستد و تاجایی که من میبینم بدون رهبری هستند.»
تحلیلگران میگویند فقدان یک خواست اساسی و رهبری واحد کار سرکوب این اعتراضات را برای حکومت ایران دشوارتر خواهد کرد.
نایسان رفعتی میگوید: «فقدان یک رهبری واحد برای حکومت ایران هم یک عامل مثبت و هم یک عامل منفی است. از یک سو به خاطر فقدان رهبری حکومت ایران میتواند امیدوار باشد که اعتراضات به سرعت خاموش یا سرکوب شوند و از سوی دیگر ابعاد و گستردگی این اعتراضات و خواستهای گوناگون معترضان باعث خواهد شد که پاسخ دادن به نارضایتیهای آنها برای حکومت بسیار دشوار شود.»