لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ تهران ۱۴:۳۲

ضد نظام سانسور؛ بکتاش آبتین که بود؟ 


«برگ تو
افتادن پاییزی از درخت بود
پاییز شاعرانه غمگین
دستی که گلوی تو را در خیابان گم کرد
تو را جاودان کرد
و تنها چیزی که در تو باطل شد
شناسنامه
و کوپن برنج در جیب‌هات بود»

این شعر بکتاش آبتین که به محمد مختاری از قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای تقدیم شده، اکنون روایت جان باختن خود شاعر است و اکنون با گذشت ۲۳ سال از قتل‌ مختاری و دیگر نویسندگان دگراندیش، جامعه نویسندگان و روشنفکران ایرانی به عزایی مشابه نشسته‌اند.

بکتاش آبتین شاعر، فیلمساز و زندانی سیاسی در حالی روز شنبه هجدهم دی، پس از یک دوره ابتلا به کرونا جان خود را از دست داد، که مأموران جمهوری اسلامی او را از درمان به‌موقع محروم کرده بودند.

معنای این رفتار جمهوری اسلامی، فقط دشمنی با یک فرد نبود، بلکه آبتین به عنوان عضوی از کانون نویسندگان ایران به نماد طبقه نویسنده و اهل قلم در ایران تبدیل شده بود که حکومت از دیر باز آنان را دشمنان خود در یک «جنگ نرم» می‌داند.

بکتاش آبتین که کارنامه‌ای پربار از خود برجای گذشته، پیشتر زندگی خود را به دو دوره پیش و پس از آشنایی و همکاری با کانون نویسندگان ایران تقسیم کرده بود.

او در مسیر همین همکاری بارها به عضویت در هیات دبیران کانون نویسندگان ایران درآمد، اما پس از مدتی تحت فشار نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفت، به زندان افتاد و سرانجام جان خود را از دست داد.

آبتین دو سال پیش، در یک جلسه شعر کانون نویسندگان ایران که در اعتراض به حکم زندان سه نویسنده و عضو این کانون برگزار شده بود، گفت: «واقعا کانون نویسندگان ایران به من هویت داد. به من آموخت که آزادی چیه، آزادی‌خواهی چیه... ما برای چی دور هم جمع می‌شویم... از چه چیزی حرف می‌زنیم... چه چیزی می‌خواهیم...»

شاعر تنهایی و مرگ

«پتکی سنگین بر دایره‌ای مضحک
تنهایی‌ام را
بر ساعت دیواری کوک کرده‌ام.»

بکتاش (مهدی) آبتین که سال ۱۳۵۳ در شهرری به دنیا آمده بود، پنج مجموعه شعر منتشر کرد: «و پای من که قلم شد نوشت برگردیم»، «مژه‌ها، چشم‌هایم را بخیه کرده‌اند»، «شناسنامه خلوت»، «پتک» و «در میمون خودم پدربزرگم».

او در اشعارش علاوه بر پرداختن به درونیات انسان، به موضوعات اجتماعی نیز نظر داشت.

همچنین مضمون مرگ، یکی از مضامین اصلی اشعار آبتین به ویژه در مجموعه «در میمون خودم پدربزرگم» است. او خود در این باره گفته بود: «شاید به این دلیل باشد که مرگ در کشور ما خیلی ارزان و در دسترس است.»

علیشاه مولوی، شاعر فقید، درباره شعر آبتین گفته بود که «رفتار آبتین با زبان، رفتار پخته و جاافتاده‌ای است. او از جمله شاعرانی است که فضای شعرهایش بیرونی است و این از ارزش‌های کار اوست.»

همچنین حافظ موسوی، شاعر و منتقد ادبی، با ستایش از شعر بکتاش آبتین، گفته است: «اولین شعری که از او شنیدم «فرشته خانم» بود. شعری جسورانه از زبان یک زن که به ناچار تن به تن‌فروشی داده است. با ریتمی تند و عصبی و قافیه‌هایی که چکش‌وار بر سر خواننده یا شنونده فرود می‌آید».

موسوی تاکید کرد که آبتین را بیشتر به عنوان مستندساز می‌سازند، اما او «شاعری است که فیلم هم می‌سازد.»

همچنین شعر بکتاش آبتین به عقیده منتقدان، «شعر اعتراض» است که به گفته حافظ موسوی «تظاهر به اعتراض نمی‌کند و اعتراض او آنگاه به بیان درمی‌آید که با تجربه‌ای عینی گره خورده باشد.»

یکی از همین تجربه‌های عینی اعتراض، تجربه بکتاش آبتین در همراهی با میلیون‌ها معترض در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۸ بود که منجر به ضرب و شتم او از سوی نیروهای امنیتی شد.

آبتین در حوزه شعر جوایز متعددی را نیز به دست آورد که از آن جمله می‌توان به جایزه خبرنگاران (برای مجموعه پتک) و جایزه انجمن قلم آمریکا (به طور مشترک با دو عضو دیگر کانون) اشاره کرد.

مستندساز و راوی خود

آبتین در حوزه سینما نیز فعالیت داشت و چندین فیلم و مستند ساخته بود: «کاملاً خصوصی برای آگاهی عموم» (زندگی علیشاه مولوی)، «۱۳ اکتبر ۱۹۳۷»، «موریانه‌ای با دندان‌های شیری» (سلف‌پرتره از زندگی خود هنرمند)، «پارک مارک»، «میکا»، «مُری زن می‌خواد»، «آنسور» (درباره سانسور در ایران) و «همایون خرم».

«پارک مارک» داستان یک شب تا صبح فردی به نام مارکاس سوتیازیان است که شبانه به خالی‌کردن صندوق‌های صدقات می‌پردازد. این فرد که مدتی مقیم آمریکا بوده به دلیل خلاف‌های مختلف به ایران بازگردانده شده و پس از بازگشت به ایران، یک کارتن‌خواب است.

آبتین در سال ۱۳۹۰ درباره مستند «موری ‌زن می‌خواد» که به ازدواج یک سرایدار میانسال می‌پردازد، گفته بود: «مشکلات جنسی بخش مهمی از معضلات جوامع را شکل می‌دهند و من دراین فیلم می‌خواستم مشکلات بخشی از جامعه در این باره را به نمایش بگذارم.»

او ادامه داد: «من به عنوان یک فیلمساز که علایق اجتماعی دارم برایم مهم بود که کار درست را انجام دهم، تاکنون هم هرچه ساخته‌ام دچار ممیزی شده است.»

همچنین آبتین که درباره فرهاد فخرالدینی آهنگساز ایرانی مستند ساخته بود، مستندی هم با عنوان «۱۳ اکتبر ۱۹۳۷» درباره زندگی و آثار لوریس چکناواریان، دیگر آهنگساز ایرانی ساخت.

آبتین درباره این فیلم گفت تلاش کرده بود چکناواریان را «همانگونه که هست با همان صفا، صمیمیت و کودکی درونش» نشان دهد.

با اینکه جایزه بهترین فیلم مستند پُرتره ششمین جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت به این فیلم اهدا شد، اما آبتین درباره جشنواره‌های هنری و سینمایی در ایران گفت: «وزارت ارشاد اجازه نمی‌دهد صدای هنرمندان مستقل شنیده شود و این مشکل در تمام جشنواره‌های ما وجود دارد.»

او تأکید کرد سانسور در سینمای مستند «بیشتر و خشن‌تر» است «چون در سینمای داستانی می‌توان همه چیز را به داستان ارجاع داد اما از آنجا که مستند آیینه تمام نمای جامعه معاصر است، دچار مشکلات و محدودیت‌های بیشتر می‌شود.»

این فیلمساز با اشاره به این که با تغییر روسای جمهور در جمهوری اسلامی «به هیچ وجه خط قرمزها تغییر نمی‌کند»، از وجود یک نظام «ضد فرهنگ و هنر» در ایران سخن گفت و اضافه کرد: «تا زمانی که این شیوه وجود دارد، در بر همین پاشنه می‌چرخد.»

این شاعر و فیلمساز همچنین در گفت‌وگوی دیگری درباره جشنواره‌های دولتی گفت: «معتقدم کسانی که برای جشنواره‌ها تصمیم‌گیری می‌کنند، ممیزها و سانسورچی‌ها هستند؛ نه مسؤولان برگزاری آن‌ها.»

آبتین با وجود فیلمسازی، عضو خانه سینما نشد: «من علاقه‌ای ندارم که عضو خانه سینما باشم به همین دلیل هم است که فیلمساز مستقل هستم. من عضو کانون نویسندگان هستم و همیشه موضع‌گیری‌های این کانون برایم مشخص، مستدل و محکم بوده است.»

فیلم‌های این فیلمساز با این که در ایران اجازه نمایش نداشتند، اما در جشنواره‌های خارجی به نمایش درمی‌آمدند و همین موضوع تبدیل به یکی از اتهام‌ها علیه او شد: «وقتی داشتم روی موضوعات خاصی مانند سانسور در ایران فیلم می‌ساختم می‌دانستم حتما عواقبی خواهد داشت و یا می‌دانستم فعالیت‌هایم در کانون با عواقبی همراه خواهد بود، اما ترجیح می‌دادم کار کنم تا بیکار یک کنجی بنشینم و یا کارهایی برای پول انجام دهم که اعتقادی هم به آنها ندارم.»

سال‌های فشار، بازجویی و زندان

در سال ۱۳۹۱، پس از آنکه منیژه نجم عراقی، منشی منتخب کانون نویسندگان ایران به زندان افتاد، هیئت دبیران وقت، بکتاش آبتین را به جای او برگزید و از آن به بعد بکتاش همواره یکی از اعضای مؤثر کانون نویسندگان ایران بود.

در شهریور ماه ۱۳۹۳، آبتین عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان شد. اما چند ماه بعد، در اردیبهشت ۱۳۹۴ به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: «در سه روز متوالی از تاریخ ششم تا هشتم اردبیهشت ماه برای فیلم ها، عضویتم در کانون نویسندگان و شرکتم در اعتراضات خیابانی سال ۸۸ بازجویی شدم، اما به گفته آنها هنوز یک جلسه دیگر بازجویی برای شعرهایم باقی مانده است.»

در آذر ۱۳۹۵، مأموران امنیتی و نیروی انتظامی با اعمال خشونت از برگزاری مراسم یادبود برای قتل‌‌های زنجیره‌ای نویسندگان جلوگیری و چهار نفر از اعضا و دوستداران کانون از جمله بکتاش آبتین را بازداشت کردند.

دستگاه قضایی ایران سرانجام پس از بازجویی‌های متعدد، او را با اتهام‌های سیاسی و امنیتی به همراه دو عضو دیگر کانون به شش سال زندان محکوم کرد. یکی از دلایل پرونده‌سازی برای این نویسندگان، مشارکت در تدوین کتاب تاریخچه‌ کانون و همچنین صدور بیانیه از سوی کانون نویسندگان ایران بود.

کانون نویسندگان ایران در اطلاعیه‌ای که برای اعلام خبر درگذشت بکتاش آبتین منتشر کرد تأکید کرد که این شاعر و فیلمساز «زنده است چون روح آزادی‌خواهی و ستیز با پلشتیِ استبداد و ستم زنده است.»

تأکید بر «زنده بودن» آبتین از سوی کانون نویسندگان ایران در حالی است که خود این شاعر پیشتر هرگز زندانی شدن خود را باور نکرده بود:

«سبک بال
از دیوار بلند زندان‌ها و
سیم‌خاردارها
می‌گریزد
هوای خوش آزادی!»

XS
SM
MD
LG