کارزار «نه به جمهوری اسلامی» به صورت گستردهای با استقبال گروههای مختلف اجتماعی از ایرانیان همراه شده است؛ کارزاری که از مرزها، نسلها و اقوام گذشت و به سرعت آنچنان فراگیر شد که کمتر کسی چنین گمان میکرد. این استقبال با توجه به انواع محدودیتها و تهدیدهای امنیتی در ایران، معنایی صدچندان بیشتر پیدا میکند؛ اما دلیل اهمیت و موفقیت این کارزار به خصوص در این موقعیت زمانی چیست؟
یکی از مهمترین دلایل استقبال از کارزار «نه به جمهوری اسلامی» سادگی آن است؛ کارزاری که در عین سادگی هرچه تمامتر، عبارتی شفاف، گویا و خودبسنده برای تمام افرادی است که به آن پیوستهاند؛ عبارتی که برای درک معنا و مفهوم آن الزاما نیازی به تخصص و دانش ویژهای نیست و جامعه هدف آن تنها به جمعی از نخبگان با مطالباتی آوانگارد محدود نمیشود.
۱۲۷ هزار کودک بازمانده از تحصیل در استان سیستان و بلوچستان، کارگرانی از اهواز تا اراک که ماههاست حقوقی دریافت نکردهاند، فرزندان و خانوادههای زندانیان سیاسی-عقیدتی و اعدامشدگان، خانوادههای پرواز ۷۵۲ اوکراین، بهاییان، دراویش، کودک -همسران، بازنشستگان، مالباختگان مؤسسات مالی-اعتباری و حتی جوانان دهه هفتاد و هشتادی همان اندازه با این کارزار همدل شدهاند که اپوزیسیون خارج از کشور و سیاسیونی که ناچار وطن را ترک کردهاند.
به بیانی واضحتر، کارزار «نه به جمهوری اسلامی» میزبان میلیونها ایرانی از نسلهای مختلف شده که طی این سالها زخمی از جمهوری اسلامی بر دل و روح و روان آنها نشسته است و رنج و مصائب زندگی در حکومت برآمده از انقلاب ۱۳۵۷ را به صورت بلاواسطهای لمس کردهاند. جامعه هدف این کارزار، همه ایرانیان است؛ همه ایرانیانی که تورم ۵۰ درصدی، تحریمهای فلجکننده جهانی، یکی از بیارزشترین پاسپورتها و پولهای جهانی، اینهمه سرکوب و فیلترینگ و شاید مهمتر از همه حکومتی ناکارآمد غرق در فساد و دروغ سیستماتیک را شایسته خود نمیدانند؛ «نه به جمهوری اسلامی»، در حقیقت، نه به همه اینها است.
نکته قابل اعتنایی که در همان نگاه اول به اسامی امضاکنندگان در بیانیه حمایتی از این کارزار به چشم میخورد، تنوع فراوان گروهها، نخبگان و چهرههایی است که زیر یک چتر گرد هم آمدهاند. این در حالی است که اصلاحطلبان، اصولگرایان و طرفداران استمرار حیات جمهوری اسلامی در ادبیاتی مشترک چنین تحلیل میکنند که به دلیل فقدان همگرایی بین گروههای سیاسی مختلف ایرانی، فروپاشی جمهوری اسلامی به چیزی جز هرج و مرج و بیثباتی سیاسی نمیانجامد و از خاکستر جمهوری اسلامی، ساختاری دموکراتیک و کارآمد برنخواهد خاست.
از سوی دیگر، از مهرماه گذشته و بعد از اعلام «پیمان نوین» توسط شاهزاده رضا پهلوی، همین گروهها حتی بیشتر از قبل با ادبیاتی تمسخرآمیز بر این شیپور دمیدند که نه تنها «پیمان نوین» بلکه همگرایی حداقلی نیز بین طیفهای مختلف سیاسی مخالف جمهوری اسلامی امکانپذیر نیست و از اینرو، استمرار حکومت جمهوری اسلامی، بهتر از بیثباتی و ناامنی بعد از فروپاشی احتمالی آن است.
کارزار «نه به جمهوری اسلامی» بویژه قرار گرفتن امضای شاهزاده رضا پهلوی در بین حامیان این کارزار، پاسخی روشن به چنین استدلالهایی است؛ جوابی که گویای درک صحیح ایرانیان از اضطرار برای جمع شدن زیر یک پیمان حداقلی – با هر اسم و عنوانی که برای آن در نظر گرفته شود- است؛ کارزاری که به مثابه نخستین گام، هدف آن نه «کمرنگ کردن» تفاوت دیدگاههای سیاسی و فکری بلکه «پررنگ کردن» خطری است که «ایران» را در صورت استمرار بقای جمهوری اسلامی تهدید میکند.
تنوع و گوناگونی حامیان این کارزار، خود نشان میدهد که ایرانیان رنجدیده از جمهوری اسلامی «میتوانند» از ابتلا به بلای «سوریهای شدن» پرهیز کنند بویژه که در آن زمان، ایران -بر خلاف سوریه کنونی- همسایهای چون «جمهوری اسلامی» نخواهد داشت که با ترویج تروریسم و حمایت از شبهنظامیان وابسته به خود، بر آتش جنگ داخلی بیافزاید و گره سیاسی را کورتر کند.
حالا اما در فاصله چندماه به «انتخابات» ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی، به راه افتادن کارزار «نه به جمهوری اسلامی» در حقیقت پیشدستی ایرانیان مشخصا به رهبر جمهوری اسلامی است که احتمالاً همچون سابق بار دیگر طی یک سخنرانی با گفتاری متفاوت از رویه معمول، از ایرانیان دعوت خواهد کرد تا «حتی اگر اعتقادی به جمهوری اسلامی ندارند» در پای صندوقهای رأی حاضر شوند.
«نه به جمهوری اسلامی» در کوتاه مدت، «نه» به انتخاباتی است که مدتهاست برای مردم ایران رنگ باخته است؛ نه به همه مکانیسم آن از شورای نگهبان و نظارت استصوابی تا کاندیداهای بهظاهر متفاوتی است که بعد از رقابتی به ظاهراً تنگاتنگ، چندی بعد اما فارغ از نتایج انتخابات بر اصلیترین منصبهای حکومتی تکیه میزنند؛ آنچنانکه امروز محمدباقر قالیباف و ابراهیم رئیسی، دو بازنده انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶، به ترتیب رؤسای دو قوه مقننه و قضاییه هستند.
در تحلیل نهایی، کارزار «نه به جمهوری اسلامی» علاوه بر مفهوم ظاهری آن که نفی ساختار سیاسی حاکم بر ایران است، اتفاقاً «آری» به امکان همگرایی ایرانیان با دیدگاههای سیاسی- عقیدتی متفاوت به قصد شکلگیری حکومتی دموکراتیک و کارآمد است؛ تأییدی است بر اینکه ایران، سوریه نخواهد شد همانگونه که برخلاف آنچه در دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی منتشر میشود، اینهمه ایرانی از جمهوریخواه و پادشاهیخواه تا چپ و لیبرال، بر سر پیمانی فراگیر و نوین به اجماع رسیدهاند: «نه به جمهوری اسلامی».