لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۷:۱۸

چرا باید با حکم اعدام محمد علی طاهری مخالفت کرد؟


محمد علی طاهری
محمد علی طاهری

یادداشتی از اکبر گنجی--خبر کوتاه بود. حکم اعدام محمد علی طاهری به وکلیش ابلاغ شد. این حکم دادگاه بدوی است و وکیل هم گفته به آن اعتراض خواهد کرد. مسئولیت اخلاقی و شهروندی ایجاب می کند که سخنی درباره این حکم گفته شود:

یکم- کشورهای اروپایی که هدف مجازات را پیش گیری از تکرار جرم به شمار می آورند- در اثر تحقیقات جامعه شناختی و جرم شناختی- به این نتیجه رسیده اند که مجازات اعدام تأثیری در کاهش جرم نداشته و به همین دلیل آن را کنار گذاشته اند. البته مخالفان مجازات اعدام، تنها دلیل مخالفتشان این تجربه مبطل هدف نبوده و نیست. اهداف دیگر مجازات هم توسط منتقدان نقد شده و با دلایل دیگری هم خواستار لغو این مجازات بوده و هستند. بر همین مبنا، حتی در مورد جرم بزرگ "قتل همراه با تجاوز جنسی به کودکان" هم مجازات اعدام را نمی پذیرند.

دوم- حتی اگر مجازات اعدام موجه باشد، در جوامع مدرن ملتزم به حقوق بشر، هیچ کس را برای دین سازی و فرقه سازی اعدام نمی کنند.

دین سازی و فرقه سازی هم جزیی از حقوق بشر و حق آزادی بیان است. دین‌ها و فرقه‌های مذهبی تازه اختراع و ساخته خواهند شد. هیچ رژیم سیاسی ای- حتی با سرکوب شدید- نمی تواند مانع این امر شود.

به تجربه اختراع بهائیت توسط ایرانیان بنگرید. ۱۵۴ سال از زمان اظهار دین جدید توسط میرزا حسین‌علی نوری ملقب به بهاءالله در سال ۱۸۶۳ گذشته است. ۱۵۴ سال سرکوب مداوم چه دستاوردی داشت؟ بهائیان در اکثر باورهای دینی- به استثنای ختم نبوت- مانند مسلمانان و شیعیان فکر می کنند.

در حالی که در درون جامعه اسلامی ایران فرقه هایی پدید آمده که ارکان اصلی باورهای مسلمانان را انکار کرده و هنوز هم خود را "مسلمان" به شمار می آورند. آیت الله خامنه ای- و فقیهان درباری به اقتفای سلطان- نه تنها آنان را تحمل کرده و اجازه داده اند که افکارشان را در جامعه ایران بپراکنند، بلکه با آنان وارد گفت و گو شده و به انکارهای آنان پاسخ می گویند. وقتی انکار همه باورهای اساسی اسلام خردمندانه و مصلحت اندیشانه تحمل می شود، چرا آیین بهائیت تحمل نمی شود و به نام "فرقه ضاله" از همه حقوق شهروندی محروم می شوند؟ سرکوب و محرومیت از حقوق شهروندی نه تنها موجب نابودی بهائیت نمی شود، بلکه موجب رشد آنان هم خواهد شد. مظلومیت اقلیت تحت ستم و سرکوب بر توجه به آنها خواهد افزود.

سوم- قرآن هیچ مجازات دنیوی‌ای برای ارتداد تعیین نکرده است. ارتداد به شدت مذمت شده و فقط از مجازات‌های اخروی خبر داده شده است. در واقع ارتداد در آخرت هم مجازات نخواهد شد. برای این که مطابق فلسفه ملاصدرا- که فلسفه رایج کنونی حوزه‌های علمیه دینی ایران است- در آخرت مجازات‌های اعتباری دنیوی وجود ندارد. هیچ موجودی- خدا، فرشتگان، اجنه، یا ...- آدمیان را برای اعمالی که در زندگی دنیوی انجام داده اند، مجازات نخواهد کرد. زندگی پس از مرگ، از نوع "تجسم اعمال" است. تمامی رفتارهای "این جهانی"، در "آن جهان" در وجود فرد متجسم می شوند. فرد بد، وجودی بد پیدا می کند و فرد خوب، وجودی خوب. این بیان ساده نظریه صدرالمتألهین است. بهشت و جهنم وجودی است. درست به همان نحو که درختی میوه زردآلو می دهد و درختی نتیجه‌اش کاج است.

چهارم- فقیهان هم می دانند که قرآن فاقد مجازات دنیوی برای ارتداد است. آنان به سنت توسل می جویند. مواردی از اعدام مرتدان توسط پیامبر یا جانشینانش نقل می کنند. قدیمی‌ترین متون روایی و تاریخی صدر اسلام، ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال بعد نوشته شده اند. اما،

الف- در عصر ارتباطات که همه رویدادها به تصویر کشیده می شود، آدمیان بر سر رویدادها نزاع می کنند.

ب- وقتی نوبت به حافظه می رسد، عموم افراد یادشان نمی آید که در هفته‌های قبل یا ماه‌های گذشته چه اتفاقی افتاده است.

پ- به حافظه آدمیانی که حوادث ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال قبل را روایت می کنند- که خود در آن حضور نداشته اند- نمی توان اعتماد کرد. ت- منافع آدمیان همیشه مهم بوده است. در دوران قبیلگی، منافع قبیله بسیار اهمیت داشته است. بدون تردید آنان در بازگویی گذشته منافع خانوادگی و قبیلگی را دخالت داده اند. مگر انسان‌های امروز چنین نمی کنند؟

ث- متون روایی و تاریخی صدر اسلام، تا زمان "نقد تاریخی" فاقد استناد هستند. خصوصاً وقتی پای جان آدمیان در میان است و ممکن است با استناد به واقعه‌ای تاریخی جان آدمیان را بستانند. آیا همه مسلمانان و شیعیان کشتار یهودیان در جریان بنی قریظه را واقعیتی تاریخی به شمار می آورند؟ یک ساختار تماماً تکنولوژیکی اگر هر دقیقه سر یک فرد را از تنش جدا سازد، در عرض ۱۲ ساعت، ۷۲۰ فرد را اعدام خواهد کرد. آن وقت ، علی بن ابی طالب چگونه یک تنه در عرض یک روز با شمشیرش سر ۷۰۰ تا ۹۰۰ یهودی را از بدنش جدا کرده است؟ "این چنین شیری خدا هم نافرید". ج- گروهی از مورخان نوگرا از طریق "نقد تاریخی" نشان داده اند که مواردی که به عنوان شاهد اعدام مرتدها ذکر شده، فاقد اعتبارند و حقیقت ندارند.

پنجم- فرض کنیم مجازات اعدام ارتداد در قرآن آمده است. تمامی مجازات‌های کیفری، احکام فقهی امضایی اند. پیامبر اسلام عرف عقلای زمان خود را- که برساخته اعراب پیش از اسلام بود- با اصلاحاتی، برای اجرای در آن زمان "امضا" کرد. فقیهان عمل پیامبر را بد فهمیده و می فهمند. آنان می گویند هر حکمی که توسط پیامبر امضا شده، امروز هم باید اجرا شود.

در حالی که پیروی از پیامبر الگو، پیروی از "امضای عرف عقلای زمان خود" است. پیامبر اسلام عرف عقلای زمانش را امضا کرد تا پیروانش در نسل‌های بعدی هم عرف عقلای زمان خودشان را امضا و اجرا کنند. مسلمانان، با برده داری که در قرآن آمده است، چنین کردند. یعنی وقتی عقلای دوران جدید برده داری را به عنوان عملی به شدت غیر انسانی و غیر اخلاقی رد کردند، مسلمانان هم عرف عقلای دوران مدرن را پذیرفتند. حال چگونه است که وقتی هیچ مجازاتی در قرآن برای ارتداد وجود ندارد، و عقلای دوران مدرن هم به طور اجماعی مجازات فرد برای "دین سازی" و "فرقه سازی" و "تغییر دین" را رد می کنند، فقیهان بنیادگرا همچنان مدافع مجازات اعدام مرتد بوده و قصد دارند فرد تغییر دین داده را اعدام کنند؟

ششم- جرم محمد علی طاهری چیست؟ این مسأله اصلی این نوشتار است. جرم او ساختن "عرفان کاذب" و به انحراف کشاندن جمعی از مسلمانان از این راه است. گفتارها و نوشتارهای محمد علی طاهری فاقد مدعیاتی هستند که فقیهان آن را دال بر ارتداد بگیرند. در عین حال،

الف- تاریخ فقه نشان می دهد که فقیهان همیشه عارفان و فیلسوفان را تکفیر و مجازات کرده اند.

ب- تاریخ نشان می دهد که هیچ تمایز معرفت شناختی و عملی‌ای میان "عرفان کاذب" و "عرفان حقیقی" وجود ندارد. عرفان هایی که توسط عارفان مسلمان برساخته شده، توسط فقیهان محکوم به ارتداد شده است. مقاومت و ماندگاری تاریخی، فقیهان را مجبور به عقب نشینی کرده و همان عرفان‌ها و عارفان تکفیر شده، اینک "عرفان حقیقی" و عارفان واقعی به شمار می روند.

پ- اگر گفتارها و نوشتارهای محمد علی طاهری پایدار بمانند و مریدانش بر قوت و غنای نظری آنها بیفزاید و تعداد پیروانش را افزایش دهند، در آینده، فقها مجبورند آنان را به عنوان یک حلقه عرفانی تحمل کنند.

ت- نظام سلطانی فقیه سالار جمهوری اسلامی، فساد را ساختاری و سیستماتیک کرده است. رانت خواری و تبعیض اساس این نظام است. اگر محمد علی طاهری "جنایتکار جنگی" بود، اگر مانند ابراهیم رئیسی و مصطفی پورمحمدی و نیری "از جنایتکاران تاریخ" بود، اگر جرم تجاوز به کودکان و کشتار آنان را مرتکب شده بود؛ اینک خود و مریدانش باید شرمنده و سرافکنده باشند. اما ساختن یک نوع عرفان که سرافکندکی و شرم ندارد؟ سهل است، اگر من عارف بودم یا عرفانی ساخته بودم، به آن مباهات هم می کردم.

ث- چگونه است که "جنایتکار تاریخ"- به گفته آیت الله منتظری- از سوی آیت الله خامنه‌ای به عنوان تولیت آستان قدس رضوی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب می شود، اما فردی که گروهی از مسلمانان را به عرفان دعوت کرده، باید اعدام شود. این ننگ بزرگی برای جمهوری اسلامی است.

محمد علی طاهری باید آزاد شود تا آزادانه اندیشه‌هایش را تبلیغ کند. فقیهان مخالف گشودن دکان‌های جدید در کنار دکان خود بوده و هستند. اما آنان باید بفهمند که مجبورند در دوران "بازار" زندگی کنند. مولوی این را فهمیده بود. می گفت "عقل بازاری بدید و کاسبی آغاز کرد". او هم دکان تازه‌ای در کنار دکان فقیهان تأسیس کرد. می گفت:"مثنوی ما دکان وحدت است". رقابت دکان‌ها در بازار دین و عرفان آزاد است. البته مانند هر بازاری، رقبا از روش‌های ناپسند هم استفاده خواهند کرد.

--------------------------------------------------------------------

یادداشت‌ها، آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان می‌کنند و لزوماً بازتاب دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.

XS
SM
MD
LG