سنتی به قدمت نوروز، بیان تلخیها را در روز عید منع میکند تا یادآوری رخدادهای غمانگیز سال گذشته و اشاره به نگرانیهای سال آینده، شادمانی آغاز بهار، رنگین کمان آرزوهای سال نو و امید به روز و روزگار و سالی نکوتر را کدر نکند.
بر این سنت سبز بهاری در برنامه این هفته کتاب، که با نخستین روز سال نو همزمان شده است، از گزارش «داستان پر آب چشم» کتاب در ایران می گذریم و برنامه را به طرح پیشنهادی اختصاص میدهیم که اگر پذیرفته شود، «سالی نکوتر» نیز در انتظار کتاب خواهد بود.
پایان سال البته میتوانست فرصت مناسبی باشد برای ارائه گزارشی از کیفیت و کمیت کتاب در سال گذشته اما چنین گزارشی به دلیل سختتر شدن سقف سانسور کتاب، کاهش چشمگیر تیراژ، تشدید بحران مزمن صنعت نشر، افت کیفیت و کمیت کتابهای منتشر شده و نرخ پایین کتابخوانی گزارشی تلخ است که با نخستین روز سال و در طلیعه شادمانی عید و آغاز بهار مناسب نیست.
گزارش وضعیت و موقعیت خلاقان عرصه فرهنگ ایران در سال گذشته نیز با شادمانی و امید نوروزی همخوان نیست. به سالی که کانون نویسندگان ایران حتی نتوانست جلسه مجمع عمومی خود را برگزار کند، به سالی که نشستهای آزاد داستان خوانی و شعرخوانی ممنوع و برخی از پدیدآورندگان کتاب عطای سانسور را به لقای آن بخشیده و از انتشار آثار خود صرف نظر کردند، گزارش فرهنگی سال گذشته نیز سبزی بهار و شادی عید را با تیرگی غم کدر میکند.
برنامه کتاب هفته اما میتوانست به یکی دو کتاب برجسته و با ارزش سال گذشته اختصاص یابد اما بهترین آثار سال گذشته، نه در عرصه تألیف و رمان و شعر و ترجمه و تحقیق که در عرصه تصحیح متون کلاسیک منتشر شدند.
متون ارزشمندی که انتشارشان را باید جشن گرفت اما محدود شدن بازار کتاب به تصحیح آثار گذشتگان و حذف معاصران از این بازار تکرار همان داستان غمانگیز گریز از حال نامطلوب به گذشته است.
در دهه ۴۰ یکی از نویسندگان مجله خوشه، که به سردبیری احمد شاملو منتشر میشد، با انتقاد از تیراژ پایین کتاب و نرخ پایین کتابخوانی در ایران پیشنهاد کرد که در ایام عید اسکناسهای نو عیدی را لای کتابها بگذاریم و به عزیزان خود عیدی بدهیم.
پیشنهاد دهه چهل را هنوز و هر سال میتوان تکرار کرد. کتاب هنوز در شمار هدایایی نیست که اکثریت مردم ایران در مناسبتها به هم هدیه میدهند اما میتواند باشد چنان که در بسیاری از کشورهای جهان هست.
اندیشه و تخییل آدمها در کتابها، اگر ناخوانده بمانند، به زمستانی ابدی و به باغی افسون شده میمانند که جادوگری سیاه دل آن را از چشم آدمیان پنهان کرده است و هیچ چشمی از شکوفههای زیبای بهاری بر شاخسارهای سبز درختان آن سرمست نمیشود.
نوروز که به سردی زمستانی پایان میدهد مجالی مغتنم نیز میتواند باشد برای شکستن طلسم جادویی که اندیشه و تخییل آدمیان خلاق را در کتابهای ناخوانده به بند کشیده است.
نوروز کتاب و کتابخوانان و سال نو شما سبز و رنگین باد.
بر این سنت سبز بهاری در برنامه این هفته کتاب، که با نخستین روز سال نو همزمان شده است، از گزارش «داستان پر آب چشم» کتاب در ایران می گذریم و برنامه را به طرح پیشنهادی اختصاص میدهیم که اگر پذیرفته شود، «سالی نکوتر» نیز در انتظار کتاب خواهد بود.
پایان سال البته میتوانست فرصت مناسبی باشد برای ارائه گزارشی از کیفیت و کمیت کتاب در سال گذشته اما چنین گزارشی به دلیل سختتر شدن سقف سانسور کتاب، کاهش چشمگیر تیراژ، تشدید بحران مزمن صنعت نشر، افت کیفیت و کمیت کتابهای منتشر شده و نرخ پایین کتابخوانی گزارشی تلخ است که با نخستین روز سال و در طلیعه شادمانی عید و آغاز بهار مناسب نیست.
گزارش وضعیت و موقعیت خلاقان عرصه فرهنگ ایران در سال گذشته نیز با شادمانی و امید نوروزی همخوان نیست. به سالی که کانون نویسندگان ایران حتی نتوانست جلسه مجمع عمومی خود را برگزار کند، به سالی که نشستهای آزاد داستان خوانی و شعرخوانی ممنوع و برخی از پدیدآورندگان کتاب عطای سانسور را به لقای آن بخشیده و از انتشار آثار خود صرف نظر کردند، گزارش فرهنگی سال گذشته نیز سبزی بهار و شادی عید را با تیرگی غم کدر میکند.
برنامه کتاب هفته اما میتوانست به یکی دو کتاب برجسته و با ارزش سال گذشته اختصاص یابد اما بهترین آثار سال گذشته، نه در عرصه تألیف و رمان و شعر و ترجمه و تحقیق که در عرصه تصحیح متون کلاسیک منتشر شدند.
متون ارزشمندی که انتشارشان را باید جشن گرفت اما محدود شدن بازار کتاب به تصحیح آثار گذشتگان و حذف معاصران از این بازار تکرار همان داستان غمانگیز گریز از حال نامطلوب به گذشته است.
در دهه ۴۰ یکی از نویسندگان مجله خوشه، که به سردبیری احمد شاملو منتشر میشد، با انتقاد از تیراژ پایین کتاب و نرخ پایین کتابخوانی در ایران پیشنهاد کرد که در ایام عید اسکناسهای نو عیدی را لای کتابها بگذاریم و به عزیزان خود عیدی بدهیم.
پیشنهاد دهه چهل را هنوز و هر سال میتوان تکرار کرد. کتاب هنوز در شمار هدایایی نیست که اکثریت مردم ایران در مناسبتها به هم هدیه میدهند اما میتواند باشد چنان که در بسیاری از کشورهای جهان هست.
اندیشه و تخییل آدمها در کتابها، اگر ناخوانده بمانند، به زمستانی ابدی و به باغی افسون شده میمانند که جادوگری سیاه دل آن را از چشم آدمیان پنهان کرده است و هیچ چشمی از شکوفههای زیبای بهاری بر شاخسارهای سبز درختان آن سرمست نمیشود.
نوروز که به سردی زمستانی پایان میدهد مجالی مغتنم نیز میتواند باشد برای شکستن طلسم جادویی که اندیشه و تخییل آدمیان خلاق را در کتابهای ناخوانده به بند کشیده است.
نوروز کتاب و کتابخوانان و سال نو شما سبز و رنگین باد.