مهم‌ترین خطر امنیتی کشور: جمهوری اسلامی و تداوم آن

شماری از هواداران جمهوری اسلامی

از ابتدای شکل‌گیری موج تازهٔ مخالفت‌ها و اعتراضات به جمهوری اسلامی خط دستگاه تبلیغاتی رژیم ترساندن مردم از تجزیهٔ کشور و جنگ داخلی بوده‌است. بوق‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی مردم را از سوریه‌ای شدن کشور و مداخلات خارجی می‌ترسانند و اعتراضات را برنامه‌ریزی شده در عربستان و اسرائیل و ایالات متحده معرفی می‌کنند. اما همهٔ شواهد نشان می‌دهند که بزرگ‌ترین خطر امنیتی برای کشور تداوم حکومت فاسد، ضد بشری، متقلب، تمامیت‌خواه و اقتدارگرای جمهوری اسلامی است. آنچه ایران را به سوریه و سومالی تبدیل می‌کند تداوم جمهوری اسلامی است و نه اعتراض جوانان ایرانی در قهدریجان، تویسرکان، ایذه و درود.

اسلامگرایی شیعه و سنی با رؤیای بنیاد گذاری حکومت دینی تمامیت‌خواه در سطح ملی و بعد حکومت جهانی اسلام یا خلافت اسلامی بزرگ‌ترین خطر امنیتی قرن بیست و یکم است، درست همانند فاشیسم و کمونیسم در قرن بیستم. کارنامهٔ جنبش‌ها و دولت‌هایی که بر این اساس عمل می‌کرده‌اند درست همانند کارنامهٔ دولت‌ها و جنبش‌های فاشیستی و کمونیستی است. نمی‌توان از هر دو وجه شیعه و سنی این خطر غفلت کرد. طرفداران جمهوری اسلامی با تأکید بر خطر داعش خطر جمهوری اسلامی را به زیر قالی می‌فرستند. بسیار شگفت‌انگیز و جالب است که هواداران جمهوری اسلامی شعارهای آزادی، عدالت، معنویت و کمک به مردم را رها کرده و تنها به امنیت قبرستانی در ایران می‌بالیدند و افتخار می‌کردند.

چرا خطر امنیتی؟

جمهوری اسلامی همانند داعش و طالبان از پنج جهت خطر امنیتی جدی است:

۱. جمهوری اسلامی به عنوان نظامی اسلامگرا، اقتدارگرا و تمامیت‌خواه است؛ از غرب و آزادی‌هایش متنفر است؛ یک دولت پلیسی است که با ارعاب از طریق اسیدپاشی، آتش زدن کتابفروشی و سینما، انداختن افراد به پایین از روی پل، بمب‌گذاری در دفتر نشریات، خفه کردن در پشت ون، و سلاخی با چاقو حکومت می‌کند. این اعمال موجب خشم و نارضایی جوانان ایرانی شده‌است. این خشم و نارضایی را در اعتراضات دی ماه ۹۶ به خوبی می‌توان دید.

جمهوری اسلامی نه فقط خطری امنیتی برای همسایگان خود و جامعهٔ بین‌المللی است بلکه مهم‌ترین خطر امنیتی برای شهروندان ایرانی است. طرفداران جمهوری اسلامی به امنیت ایران در منطقهٔ خاورمیانه می‌بالند چون تنها راهبرد امنیتی و نظامی به امنیت دارند در حالی که امنیت صرفاً به ساکت بودن مردم یک محله در برابر هروله کشی لات‌ها و چماق بدستان محدود نمی‌شود.

۲. اسلامگرایی گسترش طلب است، چه نوع سنی و چه نوع شیعهٔ آن. این دو در پی سلطه بر خاورمیانه‌اند؛ نتیجهٔ این سلطه طلبی فقیرتر شدن مردم و شکل گیری کوه‌های آتش‌فشان اجتماعی است.

۳. جمهوری اسلامی در پی محو اقلیت‌های دینی مثل یهودیان و بهاییان و درویشان در ایران است؛ به بلایی که هر روزه بر این گروه‌ها می‌آید و به سیل مهاجرت آنها نگاه کنید؛ حکومت روحانیون یک حکومت فرقه گراست که در شرایط بحرانی از اراذل و اوباش برای به خانه فرستادن معترضان بهره می‌گیرد.

۴. جمهوری اسلامی حامی ترور در سراسر جهان بوده‌است از لبنان (حزب‌الله) تا افغانستان (پناه دادن به رهبر طالبان و اعضای القاعده که از افغانستان به ایران گریختند) و بحرین (جمهوری اسلامی به طور مستقیم از تروریست‌های بحرینی دفاع می‌کند)، از آرژانتین (آمیا) تا امارات (عباس یزدانپناه یزدی) و فرانسه (بختیار)، آلمان (ترورهای میکونوس) و از بریتانیا (گذاشتن جایزه برای ترور سلمان رشدی) تا ایالات متحده (علی اکبر طباطبایی)؛ برخی تاریخ این ترورها را نمی‌خواهند به یاد بیاورند. داعش در پنج سال گذشته پا در جای پای جمهوری اسلامی می‌گذاشت اما آن قدر خوش شانس نبود که بتواند در عصر پیش از اطلاعات جنایات خود را پنهان سازد و حتی از نمایش آنها سرخوش بوده‌است.

۵. جمهوری اسلامی همهٔ برنامه‌های تولید سلاح‌های کشتار جمعی را دنبال کرده‌است از سلاح اتمی (برنامه‌ای که هنوز نمی‌توان به توقف آن اطمینان داشت) تا سلاح بیولوژیک (مؤسسه رویان این پروژه را دنبال می‌کند). آژانس فقط بخش تأسیسات اعلام شده را تحت نظارت دارد. دولت اوباما بازرسی از تأسیسات نظامی (مثل پارچین) را به خود جمهوری اسلامی واگذار کرد. خرید و تولید سلاح‌های کشتار جمعی در راس برنامه‌های جمهوری اسلامی بوده‌است. این رفتار را در داعش هم می‌توان مشاهده کرد. برنامهٔ موشکی و هسته‌ای آن (اولی با شدت ادامه دارد و دومی منوط به قراردادی ضعیف و مدت‌دار است) همراه با تهدید نابودی اسرائیل برای اروپا و آمریکا تهدید کننده است. تهدید قدرت‌های نظامی برای کدم کشور امنیت آورده است؟

این پنج سیاست را که در کنار هم بگذاریم دستورالعمل تنش زایی و دعوت به تهدید دیگران و شکننده کردن وضعیت امنیتی است و نه رفع خطرات امنیتی. آتش گرفتن یک سطل زباله برای مقابله با گاز اشک آور خطر امنیتی است یا دادن موشک به حزب‌الله یا حوثی‌ها؟

امنیت شکننده، قبرستانی و پلیسی

جمهوری اسلامی نه فقط خطری امنیتی برای همسایگان خود و جامعهٔ بین‌المللی است بلکه مهم‌ترین خطر امنیتی برای شهروندان ایرانی است. طرفداران جمهوری اسلامی به امنیت ایران در منطقهٔ خاورمیانه می‌بالند چون تنها راهبرد امنیتی و نظامی به امنیت دارند در حالی که امنیت صرفاً به ساکت بودن مردم یک محله در برابر هروله کشی لات‌ها و چماق بدستان محدود نمی‌شود.

۱. آنچه امروز در ایران مشاهده می‌شود امنیت قابل اتکا و پایدار نیست، بلکه حرکت روی طناب بر فراز انبوهی از آتش است. یک اشتباه کوچک اصولگرایان در دادن امکان به تظاهرات ضد روحانی (برای پرداخت سپرده‌های بانکی) این خانهٔ کاغذی را به هم ریخت و به آتش کشید. قبل از سال ۲۰۱۱ نیز دستگاه تبلیغاتی سوریه به امنیتی که اسدها برای سوریه به ارمغان آورده بودند افتخار می‌کردند. امنیت مورد ادعایی در ایران شکننده، قبرستانی، پلیسی و مبتنی بر سرکوب‌های گسترده در داخل و حضور مستمر در مناطق بحرانی است از بوسنی در دههٔ ۹۰ تا عراق در دهه ۲۰۰۰ تا سوریه در دههٔ دوم قرن حاضر. امنیت مثل توسعه باید پایدار و بلند مدت، همگانی و پویا باشد. امنیت پایدار، همگانی و پویا مبتنی است بر رفاه و مشارکت مردم، قدرت نهادهای مدنی، همکاری‌های امنیتی با همسایگان (جمهوری اسلامی حتی یک دوست نزدیک در میان همسایگانش ندارد)، و اتخاذ استراتژی‌هایی برای رفع تخاصم. امنیت هیچ رابطهٔ ضروری با استبداد، تمامیت‌خواهی، جامعهٔ بسته، کشتار جمعی، نقض حقوق بشر، و اتلاف و فساد و مشارکت در کشتار ۴۰۰ هزار نفر از مردم سوریه ندارد.

بسط نفوذ و بی‌ثبات سازی دولت‌های منطقه هم اسرائیل و هم کشورهای عرب منطقه را نگران ساخته تا حدی که برای مقابله با جمهوری اسلامی با هم همکاری می‌کنند. اینها علیه امنیت بلند مدت ایران کار می‌کند.

۲. وضعیت موجود امنیتی را نباید صرفاً با دولت‌های شکست خورده و به هم ریخته (سومالی، سوریه، عراق، یمن) یعنی بدترین سناریو مقایسه کرد. می‌توان وضعیت موجود را با شرایطی که ایران حکومتی دمکراتیک و مدارا جو و جامعه‌ای باز داشته باشد مقایسه کرد. با وجود یک حکومت دمکراتیک و باز حتماً ضرائب امنیتی در کشور افزایش می‌یافت و قدرت مردم برای مقابله با مخاطرات بیشتر می‌شد. ما تنها با یک گزینه مواجه نیستیم.

۳. متحدان بالقوهٔ ایران در منطقه نه سوریه و عراق بلکه اسرائیل و ترکیه هستند. ایران با پیوستن به ناتو از امنیت پایدارتری برخوردار می‌شود تا دشمنی با ایالات متحده و اسرائیل. جمهوری اسلامی اگر در مدعای امنیتی خود واقع بین باشد باید به اسرائیل و ایالات متحده نزدیک شود و نه این که بخواهد یکی را از نقشه محو کند و دیگری را نیز از آب‌های آزاد بین‌المللی (خلیج فارس) بیرون کند.

آنچه امروز در ایران مشاهده می‌شود امنیت قابل اتکا و پایدار نیست، بلکه حرکت روی طناب بر فراز انبوهی از آتش است. یک اشتباه کوچک اصولگرایان در دادن امکان به تظاهرات ضد روحانی این خانهٔ کاغذی را به هم ریخت و به آتش کشید. قبل از سال ۲۰۱۱ نیز دستگاه تبلیغاتی سوریه به امنیتی که اسدها برای سوریه به ارمغان آورده بودند افتخار می‌کردند.

۴. بدون مداخله در سوریه و با حفظ بی‌طرفی و پرهیز از جنگ‌های فرقه‌ای، داعش اصولاً کاری با ایران نداشت. القاعده و بوکوحرام و غیره نیز کاری به ایران نداشتند. طالبان به علت همکاری ایران با نیروهای مسعود به کشتن دیپلمات‌ها در هرات اقدام کرد. حتی با مداخله‌های موجود، داعش از درگیری مستقیم با جمهوری اسلامی پرهیز کرده‌است. داعش برخلاف القاعده از ابتدا به دنبال کسب قلمرو در عراق و شام و تحکیم قدرت خود در این مناطق بود. مداخلهٔ جمهوری اسلامی داعش را به دشمنی با ایران کشانده و نه برعکس. این جمهوری اسلامی بود که جنگ را به سنگرهای داعش برد و نه داعش به مرزهای ایران. داستان مدافعان حرم یک داستان لطیفه آمیز و مسخره است.

امتیاز امنیت ناپایدار در ایران را به چه گروه‌هایی باید داد؟

امتیاز امنیت شکننده در ایران را باید

۱. به مخالفان داد که اکثراً با خشونت مخالف هستند و در برابر حکومت لاتها و اراذل و اوباش (فرماندهان سپاه و نیروهای امنیتی) یا آتش به اختیاران صبر پیشه کرده‌اند؛

۲. به دولت‌های اروپایی و دمکرات‌ها در آمریکا داد که در مقابل اعمال رژیم صبر و شکیبایی پیشه کرده و با اندکی توهم به جناحی که میانه‌رو تلقی می‌کنند دل بسته‌اند؛

۳. به دولت بوش داد که با نجات دادن جمهوری اسلامی از شر دولت طالبان در افغانستان و دولت صدام در عراق، دو دشمن منطقه‌ای جدی آن را از میان برداشت و هزینهٔ آن را امریکایی‌ها با هزاران میلیارد دلار و هزاران کشته دادند.

خامنه‌ای اندیشه راهبردی امنیتی ندارد

طرفداران خامنه‌ای روغن ریخته را نذر امامزاده می‌کنند. خامنه‌ای نقشی در تصمیم‌گیری‌های کلیدی جمهوری اسلامی که به بقای رژیم منجر شده نداشته‌است:

۱. معمار پذیرش قطعنامه ۵۹۸ رفسنجانی بود و نه خامنه‌ای. خامنه‌ای هیچ تلاشی برای پایان دادن به جنگ صورت نداد؛

۲. بخشی از مقامات جمهوری اسلامی پس از حملهٔ عراق به کویت به دنبال ورود به جنگ به طرفداری از عراق بودند و تیم رفسجانی/روحانی با مخالفت مانع این امر شدند. خامنه‌ای پس از اعلام بی‌طرفی توسط شورای امنیت ملی به ریاست رفسنجانی به سخنرانی پرداخت و حملهٔ ایالات متحده و متحدانش به عراق را محکوم کرد به جای آن که بر موضع بی‌طرفی تأکید کند. او برای هماهنگ نشان دادن سیاست نظام بعداً از بی‌طرفی دفاع کرد. خامنه‌ای مملو از تنفر به امریکاست و با تنفر نمی‌توان اندیشه راهبردی داشت.

۳. در مذاکرات برجام نیز خامنه‌ای نقش منفعل را بازی می‌کرد و نه نقش فعال. او مجبور بود برای تداوم درآمدهای نفتی مذاکره را تحت عنوان نرمش قهرمانانه بپذیرد.

رهبر بی کفایت

اگر مجلس خبرگان در چارچوب وظایف تعیین شده‌اش عمل می‌کرد باید تا به حال به بی کفایتی خامنه‌ای رای داده بود به علت: ۱) دشمنی بی‌حاصل و پر هزینه با ایالات متحده و اسرائیل، ۲) برنامهٔ اتمی با بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد سوخته و ده‌ها میلیارد دلار هزینه، ۳) فساد ساختاری و نهادینه، ۴) اتلاف بی نظیر منابع در ایران، ۵) ناکارآمدی حکومت و دولت، ۶) عدم شفافیت دستگاه‌های تحت نظر وی، ۷) عدم پاسخگویی، و ۸) اقدامات خلاف قانون مثل دخالت مستقیم در کار مجلس و دستگاه‌های اجرایی.

برخورد با سپاه

مخالفت با تضعیف و انحلال سپاه به دلیل نانخوری صدها هزار نفر از طریق این نهاد مثل آن است که با بازداشت ال چاپو به دلیل افزایش خشونت و کشته‌ها میان گروه‌ها و باندهای مواد مخدر در صورت نبودن وی مخالفت کنیم. سپاه حتی ظرفیت محافظت از مجلس را نداشت (فرار کادر سپاه از محل بعد از شروع حمله و حملهٔ نیروهای سپاه به گروگان گیران و گروگان گرفته شدگان، هر دو) اما برای نیروهای آمریکایی در خلیج فارس رجز خوانی می‌کند. این رجز خوانی‌ها فعلاً بزرگترین تهدید امنیت ملی کشور برای کشور است. از یک مافیا نمی‌توان انتظار امنیت برای کشور داشت. سپاه حافظ قدرت روحانیت شیعه و ولایت فقیه است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت‌ها و گفتارها نظرات و آرای نویسندگان خود را بازتاب می‌دهند. آن‌ها بیانگر دیدگاه رادیو فردا نیستند.