میزگرد رادیو فردا احتصاص دارد به وضعیت زندانیان سیاسی در دو رژیم. در این برنامه رضا معيني از سازمان گزارشگران بدون مرز در پاريس، دکتر نعمت احمدي، حقوقدان و وکيل دادگستري در تهران، مجيد دارابيگي و دکتر محمد ملکي رئيس پيشين دانشگاه تهران شرکت دارند و به بررسی و بحث در این باره می پردازند. مريم احمدي (راديو فردا): روز 22 بهمن 1357 روزي است که در تاريخ به عنوان روز پيروزي انقلاب ايران به ثبت رسيده است. انقلابي که همچون ديگر انقلاب ها شعارهايي داشت که گرچه در واپسين روزهاي مانده به 22 بهمن در استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي خلاصه مي شد، اما پيش از آن در پاييز 57 در اعتراض ها، تظاهرات و راهپيمايي ها صحبت از برقراري عدالت اجتماعي بود و ريشه کني فساد. صحبت از آزادي بيان بود و آزادي مطبوعات و صحبت از آزاد شدن زندانيان سياسي. شعار زنداني سياسي آزاد بايد گردد حتي پيش از پيروزي انقلاب پيش از 22 بهمن جامه عمل پوشيد. مردم با گل و شيريني به زندان ها رفتند و درها را گشودند، اما اين آزادي چه مدت دوام آورد. وعده موزه شدن زندان ها به کجا کشيد و اصولا مساله جرم سياسي و زندان سياسي در فرهنگ سياسي ايران چه جايي دارد. رضا معيني از سازمان گزارشگران بدون مرز در پاريس:
رضا معيني: بيش از شش دهه است که مساله زندان سياسي در جامعه ما طرح بوده، وقتي که برگرديم به عقب تقريبا از دهه هزار و 300 که زندان به مفهوم مدرن آن به وجود مي آيد و مساله زنداني سياسي هم به تبع آن به وجود مي آيد. در اين رابطه مشخصا قانوني را که به عنوان قانون سياه از آن اسم مي برند در 1310 در دوران رضا خان که اساس آن همان قانوني است که امروز رژيم جمهوري اسلامي مورد استفاده قرار مي دهد به عنوان جرايم ضد امنيتي داخلي و خارج کشور که همان ماده 498 قانونشان است که عملا مبنايش از هم پاشيدن و جلوگيري از به وجود آمدن هرگونه تشکل است و مبارزه با حرکت متشکله در ايران. خود زندان سياسي در هربرامد تاريخي که بوده ابعاد بيشتري پيدا کرده.
م . ا : اما در سال هاي 56 و 57 چه تعداد زنداني سياسي داشتيم و از چه طيف هاي سياسي بودند.
رضا معيني: روي آمار و ارقام متاسفانه کارهاي جدي در ايران نشده و در اين رابطه چيزي که من نگاه کردم مي توانم بگويم معادل برخي آمارهايي را که دادند، در بيشترين سال هايي که در زندان بوده، مجموعه اي را که مي گويند، چيزي بين 2500 تا سه هزار نفر ما در اين دوره زنداني سياسي داشتيم که بيشتر متمرکز بودند در تهران، زندان قصر و بعدا اوين. از اواخر سال 56 و فشار آمريکا براي دادن آزادي هاي بيشتر، تعدادي از زندانيان آزاد شدند، ولي خود مساله آزادي زنداني سياسي شعاري بود که چه اپوزيسيون در خارج طرح مي کرد و چه در ايران گروه هاي مختلف.
م . ا : از دکتر نعمت احمدي، حقوقدان و وکيل دادگستري در تهران مي پرسم با گذشت 26 سال از انقلاب درباره شعار زنداني سياسي آزاد بايد گردد چه فکر مي کند.
دکتر نعمت احمدي: افرادي که مي گيرند و بازداشت مي کنند و چهره هاي سياسي بسيار مشهوري هستند مانند مثلا آقاي مهندس عزت الله سحابي يا آقاي زرافشان، چهره شان سياسي است، عملکردشان سياسي است و اين افراد در زندان مي مانند با اتهاماتي که همه جامعه و مردم مي دانند عنوان و موضوعا سياسي است، اما عذر بدتر از گناهي را مسئولان دستگاه قضايي مي آورند و مي گويند چون جرم سياسي تعريف نشده، ما اين افراد را فعلا به عنوان مجرم سياسي نمي توانيم تلقي کنيم. به اعتقاد من ما يک واپس گرايي حداقل داشتيم.
م . ا : اما آيا جرم سياسي در دوران شاه تعريف شده بود؟
دکتر نعمت احمدي: آن زمان هم متاسفانه نداشتيم. در آن زمان تفاوت با الان اين بود که دادگاه هايي داشتيم به عنوان دادگاه نظامي و از دادگستري جدا بود و ارتباطي به دادگستري نداشت و کساني که اقدام عليه امنيت ملي مي کردند به گفته خودشان، اين افراد را در دادگاه نظامي محاکمه مي کردند و تجديد نظر و فرجام خواهي به شخص اول مملکت داده مي شد.
م . ا : از مجيد دارابيگي که خود زنداني هر دو رژيم بوده مي پرسم چرا به زندان افتاد؟
مجيد دارابيگي: ما زمان شاه يک گروه دانشجويي بوديم که بيشتر فعاليت هاي دموکراتيک مي کرديم، در زمينه هاي مختلف، کار صنفي و کار سياسي، بعد به همين دليل يکي دو تا از رفقايمان به يک دليل ديگري لو رفتند و آنها را زير شکنجه قرار دادند و در نتيجه ما هم زير شکنجه قرار گرفتيم که اقرار کنيم عليه حکومت اقدامي انجام داديم و چون ما به اين اتهام پاسخ نداديم، اتهامات ديگري مانند شرکت در تظاهرات دانشجويي و خواندن کتاب هاي ممنوعه را به ما بستند و در دادگاه به سه سال محکوم شدم، ولي با توجه به نداشتن پيشينه به يک سال تخفيف يافت. دفعه دوم هم در جمهوري اسلامي من از طرف کسي لو داده شدم، بعد هم با توجه به آن من را بازداشت کردند در خيابان و اينها خيلي سفت و سخت گرفتند که عضو تشکيلاتي هستم، ولي از آنجاايي که من منکر عضويت يا هواداري اين تشکيلات شدم، من حدود 16، 17 ماه زير بارجويي و شکنجه ماندم تا شايد از من اطلاعاتي در اين رابطه کسب کنند و همان موقع هم اطلاعات زيادي کسب کردند، مثلا يکي از کساني که مدعي من شد همين آقاي سعيد حجاريان است که الان از رهبران اصلاح طلب حکومتي است. ايشان با توجه به اين که در محلي که من کار مي کردم تشريف بردند و براي من پرونده سازي کردند که اين عليه جمهوري اسلامي تبليغ مي کرده و من بيشتر وارد جزئيات قضيه نمي شوم، چون اين فرع بر اصل قضيه است.
م . ا : اين روزها تفکيک و طبقه بندي زندانيان يکي از خواست هاي زندانيان سياسي است. از نعمت احمدي درباره تفکيک زندانيان در رژيم شاه مي پرسم.
نعمت احمدي: در آن تاريخ ما بندهاي مستقلي داشتيم، يعني يک قانون نانوشته و يک شيوه ناننوشته اي بود، مثلا بند سه زندان قصر در آن تاريخ محل نگهداري زندانيان سياسي بود. در آن تاريخ زندانيان سياسي شناخته شده بودند. مثلا آيت الله منتظري زنداني بود، آيت الله طالقاني زنداني بود، آقاي هاشمي رفسنجاني زنداني بود، رهبر زنداني بود، در مورد زندانيان دانشجويي يک طيف وسيعي بودند، در مورد مارکسيست ها گروه زيادي بودند، سازمان مجاهدين خلق، چريک هاي فدايي خلق، هواداراني داشتند و اينها افراد شناخته شده اي از باب وابستگي جناحي اين افراد بود. در آن تاريخ يک نظم بندي در داخل زندان بود. و رژيم سابق اين گروه ها را در بندهاي خاص نگاه مي داشت و کم اتفاق مي افتاد که افرادي را بياورند داخل زندان عمومي و هرزگاهي که براي تنبيه زندانيان سياسي مي آوردند داخل بندهاي عمومي، در بند عمومي خيلي مساله اتفاق مي افتاد و مردم نمي پذيرفتند که يک سري جوان يا مسن و روحاني بيايند داخل زندان و هرگاه اين اتفاق مي افتاد، هميشه ضرر مي ديد و ناگهان خود زندانيان عادي هم متوجه مي شدند اين آدم ها خوب هستند و نمي توانند مجرم باشند. اما بعد از انقلاب اوين محل نگهداري زندانيان گروهک ها و امثالهم بود و بعد از سال 76 که حضور وکلا هم به نوعي در زندان ها شکل گرفت، از تعداد زندانيان دگرانديش کاسته شد، ولي تفاوتش در اين جا بود که ارتباطات، راديو تلويزيون، روزنامه ها فرکانس صداي اين افراد را با دايره وسيعي در سطح داخل و خارج منعکس کردند و اين است که امروزه مي بينيم به محض اين که مثلا اعتصاب غذايي صورت مي گيرد اکثر خبرگزاري ها از آن با اطلاع مي شوند، اما در گذشته مي بينيم خانم اشرف دهقاني که محکوم به اعدام مي شود از زندان فرار مي کند و در رسانه هاي خارجي انعکاسي ندارد.
م . ا : گرچه در دوران پهلوي جرم سياسي تعريف نداشت، اما اتهام هايي که ماهيتي سياسي داشت، در دادسراي نظامي مورد رسيدگي قرار مي گرفت.
نعمت احمدي: الان آن تقسيم بندي در ماده پنج قانون تشکيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب جزو شرح وظايف دادگاه انقلاب قرار داده که به جرايم امنيتي و به نوعي که مربوط به اين مسائل باشد دادگاه انقلاب بايد رسيدگي کند، ولي ما مي بينيم که پرونده هاي عديده اي مانند آقاي عباس عبدي و اکبر گنجي در دادگاه انقلاب پرونده نداشتند، اما آمدند در دادگاه عمومي محاکمه شدند و در دادگاه هاي عمومي به قضيه رسيدگي کردند.
مجيد دارابيگي: زندان زمان شاه را با جمهوري اسلامي از يک جنبه هايي نمي شود مقايسه کرد به خاطر اين که ترکيب زندان در هر دوره اي فرق مي کرد. در زندان شاه يک زماني فقط مخالفان سياسي در زندان بودند. در جمهوري اسلامي يک دوره اي توده انبوهي که بيشتر جوانان زير 20 سال آمده بودند در زندان. شرايط زماني فرق مي کرد و تراکم جمعيت در زندان جمهوري اسلامي خيلي بالا بود و اين تراکم را ما در زندان شاه نداشتيم. از نظر انواع شکنجه هم همينطور بود و هر دو حکومت شکنجه هاي سخت و طاقت فرسا را به کار مي بردند، ولي هنگامي که فضاي مناسبتري بود رو مي آوردند به شکنجه هاي رواني مثلا زندان امروز جمهوري اسلامي را مي شود با اواخر زمان شاه مقايسه کرد که سازمان پليسي همه جا نفوذ داشت و اگر کسي را مي گرفتند با کلي مدرک مي گرفتند. شکنجه جسمي در زمان شاه خيلي شديدتر از جمهوري اسلامي بود، ولي شکنجه هاي رواني در جمهوري اسلامي خيلي بدتر است و شرايط نامناسب زندان.
م . ا: از رضا معيني مي پرسم بر سر زندانياني که در آستانه انقلاب آزاد شدند چه آمد؟
رضا معيني: بعد از انقلاب طبيعي بود که بسياري از زندانيان سياسي سابق کارگردان هاي اصلي عرصه سياسي بودند که در فاصله سرکوب اين بخش به شکل عمومي و تعداد زيادي دستگير شدند. اين دستگيري ها نکته اي را که دارد و من به عنوان مساله مرکزي امروز و فرداي جامعه از آن نام مي برم اين است که بخشي از همان زندانيان سياسي که امروز در حکومت بودند در زندان اوين خودشان به شکنجه گر تبديل شدند. اسامي اينها بسيار زياد است و تيپ هاي بسياري از از اينها بودند و از جمله معروفترين و مشهورترينشان همان قصاب زندان اوين آقاي لاجوردي است تا تيپ هايي که گاها کار بازجويي مي کردند مانند آقاي کرباسچي شهردار سابق که خودشان در بخشي از نوشته هايشان تاکيد مي کنند که گاهگاهي صدايش مي کردند و مي رفته اوين و با زندانيان سابق صبحت مي کرده و ارشاد مي کردند به اصطلاح. اين سئوال تلخ هست براي همه که چگونه شد و به شکلي شد که همان زنداني ها خودشان به شکنجه گرها تبديل شدند. از زندانياني که مي شود اسم برد که در زمان شاه زندان بودند و معروف بودند و بعد در جمهوري اسلامي اعدام شدند مي توان از آقاي شکرالله پاک نژاد، علي شکوهي ، عليرضا تشيد ، مهران شهاب الدين ، عنايت سلطان زاده ، سعيد سلطان پور و منوچر سرحدي نام برد.
م . ا: آيت الله خميني در سخنراني خود در بهشت زهرا از آباد شدن گورستان ها در زمان شاه حرف زد که اشاره اي بود به اعدام زندانيان سياسي. دکتر محمد ملکي رئيس پيشين دانشگاه تهران که در سال 57 عضو کميته استقبال از آيت الله خميني بود مي گويد:
دکتر محمد ملکي: بله ايشان گفتند که شاه آمد قبرستان ها را آباد کرد. به اين دليل که شاه يک تعدادي از معارضين را به شهادت رساند و شکنجه کرده بود و آنچه که در زندان ها اتفاق افتاده بود را اينها مطرح مي کردند. شايد نسل ما هرگز تصور اين را نمي کرديم که وقايع دهه 60 در ايران اتفاق بيافتد، واقعه وحشتناک سال 67 در ايران اتفاق بيافتد و هزاران زن و مرد به شهادت برسند و نه تنها ديگر قبرستان هاي بهشت زهرا ديگر جايي براي جنازه ها نداشت، اينها مجبور بشوند در يک محل قبرستان قديمي تهران که خودشان اسمش را گذاشته بودند کفرآباد و يا اسم هاي خاص خودش که من نمي خواهم تکرار کنم، جوان ها را بريزند زير خاک و با بولدوزر خاک رويشان بريزند و عملا ديديم که چه کساني بودند که قبرستان ها را بيش از زمان شاه آباد کردند و مملکت را ويران.