چرا روحانی بدترین رئیس‌جمهور تاریخ جمهوری اسلامی است؟

حسن روحانی در آخرین سال دوران ریاست جمهوری‌اش به سر می‌برد و تقریباً ده ماه به پایان حیات دولت دوازدهم باقی مانده است.

از آنجا که عملاً بعد از شکل‌گیری فضای انتخاباتی برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ عمر واقعی دولت مستقر تمام می‌شود، اکنون فرصت مناسبی برای ارزیابی عملکرد حسن روحانی است که با وعده‌های بسیار و تهییج افکار عمومی در انتخابات‌های سال‌های ۹۲ و ۹۶ توانست رأی بخش بزرگی از معترضان به وضع موجود را کسب کند.

در این یادداشت دلایلی ارائه می‌شود برای این‌که چرا حسن روحانی بدترین رئیس‌جمهور در بین هفت رئیس‌جمهور نظام جمهوری اسلامی است.

البته حضور روحانی در شرایط کنونی و فاصله نگرفتن زمانی تا حدی در ارزیابی واقع‌بینانه ایجاد چالش می‌کند. روحانی اکنون کسی است که عملکردش در ذهنیت جامعه زنده است و عامل سیالیت زمانی به ضرر او عمل می‌کند. اما حتی با در نظر گرفتن این عامل نیز نمره منفی بیشتری از اسلاف خود می‌گیرد.

ارزیابی ارائه‌شده در این مطلب بر بستر معیارهایی چون «شکاف بین وعده‌ها و عملکردها»، «شدت پوپولیسم و عوام‌فریبی»، «شاخص‌های عملکرد»، «شرایط دولت و جامعه در آغاز مسئولیت» و «میزان پایبندی به فضائل اخلاقی» مبتنی است.

تغییر مواضع انتخاباتی

حسن روحانی در شکاف بین نهاد ولایت فقیه و دولت (قوه مجریه) و یا وجوه ولایت و جمهوریت نظام مستقر رئیس‌جمهور شد. در فضای رقابت انتخاباتی شکل‌گرفته در سال‌های ۹۲ و ۹۶ او به عنوان کاندیدای جریان تجدیدنظر طلب فعالیت کرد که دستکم در ظاهر دیدگاه‌هایی متفاوت با نماینده بخش مسلط قدرت را نمایندگی کرده و کاندیدای مورد نظر علی خامنه‌ای نبود.

نوع مواضع، شعارها و تحرکات روحانی بویژه در سال ۹۶ تفاوت‌های آشکاری با سمت‌گیری‌های نهاد ولایت فقیه داشت، اما او بعد از تصدی مسئولیت نه تنها توجهی به وعده‌های خود، و قول و قرارهای انتخاباتی نکرد بلکه در برخوردی معکوس مسیر نزدیکی به نهاد ولایت فقیه و ترمیم شکاف ایجادشده به نفع آن را طی کرد.

محمود احمدی‌نژاد، کاندیدای برکشیده خامنه‌ای و مورد حمایت او بود اما او در پایان ریاست جمهوری هشت ساله‌اش از نهاد ولایت فقیه فاصله گرفت و چالش‌های نه چندان پردامنه برای آن ایجاد کرد. اما حسن روحانی کم‌دردسرترین رئیس‌جمهور در دوران رهبری ولی‌فقیه دوم جمهوری اسلامی ایران بوده است.

این چرخش دیگر ایراد بزرگ روحانی را آشکار می‌سازد که مبتنی بر فریبکاری سیاسی است. به لحاظ شدت خلاف واقع‌گویی، پشت کردن به رأی‌دهندگان، رفتار دوگانه و نادیده گرفتن وفای به عهد روحانی دارای رکورد است.

دروغ‌گویی و وارونه‌سازی

دروغگویی و وارونه‌سازی واقعیت‌ها دیگر ویژگی منفی روحانی است که او را در جمع ناراستان و سیاست‌پیشگان متکی به رذائل اخلاقی، برجستگی ویژه‌ای می‌بخشد. دنیایی که در صورت‌بندی ترسیمی از روحانی از عملکرد دولت و شرایط کشور جلوه داده می‌شود گویی جهانی دیگر و کشوری متفاوت با ایران است! اندک آشنایی با شرایط عینی و زیست واقعی جامعه حکم به ابطال دعاوی روحانی می‌دهد.

رویگردانی از روحانی در مقایسه با محمد خاتمی خیلی سریع در دوره دوم ریاست جمهوری‌اش رخ داد در حالی که هنوز فعالیت دولت دوازدهم به شش ماه نرسیده بود. ریشه این اتفاق و عامل اصلی آن شکاف زیاد بین وعده‌های روحانی در فضای انتخاباتی و عملکرد او بود که موجب خشم و پشیمانی شمار زیادی از رأی‌دهندگان شد.

روند نزولی حسن روحانی با شتاب بالا انجام شد و او بدون اعتنا به انتقادات و نارضایتی‌ها با لجاجت در مسیر غلط و متضاد با وعده‌ها و قول و قرارهای انتخاباتی‌اش حرکت کرده است. عملکرد رئیس دولت‌های یازدهم و دوازدهم به گونه‌ای بوده است که نه تنها نشانی از فردی که در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ با فاصله گرفتن زیاد از وضعیت موجود نوید تغییرات زیاد در صورت انتخاب مجدد می‌داد ندارد، بلکه گویی یک ابراهیم رئیسی با عمامه سفید است.

پوپولیسم

روحانی رکوردهای جدیدی در زمینه پوپولیسم در عرصه اقتصادی و سیاسی ثبت کرد که تقریباً با قطعیت می‌توان گفت که آگاهانه و عامدانه با فرض اینکه قصد اجرای وعده‌ها را نداشت، به امیدسازی کاذب و بالا بردن سطح توقعات روی آورد.

پوپولیسم روحانی از پوپولیسم احمدی‌نژاد شدیدتر و مخرب‌تر بود. احمدی‌نژاد منتخب نهاد ولایت فقیه بود و سیاست‌های غلط اقتصادی‌اش را در عمل جلو برد در حالی که روحانی با شعارهای جذاب و استفاده ابزاری از نظرات کارشناسان و دیدگاه‌های دانش بنیاد اعتماد عمومی در جامعه بخصوص در بخش‌های محروم را به رویکردهای منطقی را متزلزل ساخته و عمق استراتژیک پوپولیسم در ایران را گسترش داده و از آن قبح‌زدایی کرد.

عملکردها

شاخص‌‌های عملکرد در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی دیگر عاملی است که کارنامه روحانی را در قعر لیست رؤسای‌جمهور قرار می‌دهد. بیشترین کاهش ارزش پولی ملی در دوره ریاست جمهوری او رخ داد و شاخص فلاکت اقتصادی به بالاترین درجه رسید.

ارقام رشد فساد سرسام‌آور شد و دولت در زمینه فسادآفرینی با سیاست‌های غلطی چون تعیین دستوری دلار ۴۲۰۰ تومانی و نظام چندنرخی و مداخلات مکرر در قیمت‌گذاری نیز مرزهای جدیدی را درنوردید. علی رغم اینکه در این دوره آمارهای اقتصادی مهندسی شده‌اند اما تردیدی ندارد که ایران به مرز اَبَرتورم نزدیک شده و نرخ بیکاری به بالاترین حد خود رسیده است.

عده‌ای و از جمله خود روحانی به تحریم‌های سنگین دولت ترامپ و سیاست فشار حداکثری اشاره می‌کنند که نوعی «جنگ اقتصادی» را بر کشور تحمیل کرده است. البته تحریم‌ها تأثیر منفی گذاشته است اما این ادعا که مشکلات بزرگ و نارسایی‌های عملکرد روحانی را به این عامل خارجی تقلیل داد، خطای بزرگی است. بر اساس ارزیابی‌های کارشناسی ۳۰ درصد مشکلات اقتصاد ایران متأثر از تحریم‌هاست و ۷۰ درصد دیگر محصول سوءمدیریت، بی‌کفایتی‌ها، معضلات ساختاری و فساد است.

تحریم‌های کمرشکن در دوره دوم ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد نیز برقرار بود، و خود حسن روحانی و حلقه اعتدالی‌ها در نقد وضعیت موجود این عامل را در نظر نگرفته و احمدی‌نژاد را نکوهش می‌کردند.

دیگر ایراد این نگاه، نادیده گرفتن فرصت ویژه‌ای بود که حسن روحانی پیدا کرد. نظام پیش از انتخابات سال ۹۲ عملاً تصمیم به مصالحه مقطعی با دولت آمریکا در حوزه منازعه هسته‌ای گرفته بود. روحانی با اطلاع از این مسئله بر مسیر هموار و با چراغ سبز آقای خامنه‌ای برجام را تصویب کرد. همچنین صاحب دارایی انباشته شده حداقل صد میلیارد دلاری شد که مربوط به درآمدهای انباشته شده و مسدود شده دولت دهم بود. این سرمایه آزاد شده هیچگاه معلوم نشد چگونه مصرف شد که تأثیری مثبت ماندگار بر اقتصاد کشور نداشت.

شکست برجام

از سویی دیگر روحانی در شکست برجام نقش داشت و حتی اگر ترامپ هم رئیس‌جمهور نمی‌شد باز مشکل به نوعی رخ می‌داد. طبق اظهارات روحانی دولت اوباما با این شرط محدود کردن مصالحه به اختلافات هسته‌ای را پذیرفته بود که مقدمه فازهای بعدی برای حل همه اختلافات باشد. اما روحانی مشابه توافق اتمی سعدآباد با آگاهی از اینکه آقای خامنه‌ای اجازه چنین کاری نمی‌دهد همراه با جواد ظریف با فضاسازی غلط اوباما و کری را فریب دادند.

روحانی نه اراده و نه توانایی تعمیم برجام به دیگر حوزه‌های تنش با آمریکا و تغییر سیاست خارجی ستیزه‌جو داشت. این عامل بستر اصلی متزلزل شدن برجام و خروج دولت ترامپ از برجام را تشکیل داد. سیاست مخرب منطقه‌ای جمهوری اسلامی در دوره موسوم به اعتدال با شدت ادامه پیدا کرده و حتی قدرت سپاه قدس بیشتر از قبل شد. در دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد شکاف با سپاه به طور نسبی بیشتر بود.

شیوه مدیریت

شیوه مدیریت حسن روحانی هم معضلات را تشدید کرده است. مدیریت ضعیف، نظارت‌گریز، کاهلانه، از سر شکم‌سیری، آمرانه، غیرمشارکتی و قبیله‌گرایانه حسن روحانی و ابتنای آن به گفتار درمانی در کنار نگاه امنیتی و محافظه‌کاری یک فاجعه در ساماندهی قوه مجریه پدید آورد.

این میزان از وادادگی، رهاشدگی و شلختگی در سامان دولت بی‌سابقه بوده است. روحانی به دلیل غرور شخصی و نگاه جناحی تصمیم‌گیری‌های اصلی در هیئت دولت را به جمع محدودی از اعوان و انصار خود در چارچوب حامی‌پروری سپرد که در بین نیروهای مدیریتی جمهوری اسلامی حداکثر در رده‌های میانی می‌گنجند. وقتی زمام اداره مسائل اجرای و اقتصادی کشور در دست کسانی چون محمدباقر نوبخت، حسام‌الدین آشنا و محمود واعظی قرار بگیرد معلوم است که شیرازه امور از هم گسیخته می‌شود. پیرسالاری حاکم بر کابینه نیز نقش مهمی در عدم انعطاف و فقدان چابکی و طراوت مدیریتی ایفا کرده است.

توسعه سیاسی و فرهنگی

به لحاظ سیاسی و فرهنگی اگرچه در ابتدا گشایش‌های محدودی صورت گرفت اما در ادامه با عقب‌نشینی‌های صورت گرفته راهبرد به تسلیم کشاندن نیروهای سیاسی و مدنی منتقد و مستقل در پیش گرفته شد تا با سیاست‌زدایی آنها در ازای دریافت امتیازات محدود در وضعیت موجود هضم شوند و ساخت اقتدارگرا به عنوان سرنوشت گریزناپذیر توسط جریان های سیاسی و نیروهای جامعه مدنی پذیرفته شود.

این ترفند امنیتی خیلی زود افشا شد و شکاف بین نیروهای معترض سیاسی و فرهنگی با دولت روحانی بعد از ماه عسل کوتاه‌مدت فعال شد. سرکوب در زمان تصدی دولت روحانی در محدوده اختیارات قوه مجریه درونی‌تر شد. وزارت اطلاعات در دوره روحانی عین سیاست‌های حاکم در دوره احمدی‌نژاد را ادامه داد. مجاری مشارکت سیاسی نیز به لحاظ میزان رقابت‌پذیری در انتخابات‌ها به صورت نسبی تنگ‌تر شد و به فهرست محذوفان و اسامی افرادی که از مشارکت سیاسی و فرهنگی محروم هستند، افزوده شد. سانسور و محدودیت‌ها نیز گسترش یافت.

بنابراین مجموعه این عوامل باعث می‌شود که اگر عامل زمانی را هم در نظر بگیریم باز روحانی منفی‌ترین و ضعیف‌ترین رئیس‌جمهور تاریخ جمهوری اسلامی باشد که بیشترین خیانت به امید و اعتماد عمومی را مرتکب شده است.