دانایی را نمی‌شود کشت

بهرام بیضایی در ۸۱ سالگی و در ۱۰ سالگی مهاجرت سوم از ایران، صریح‌تر، آشکارتر و کوبنده‌تر از هر زمان دیگری در مستند «عیار تنها» صحبت می‌کند

بهرام بیضایی، با هر معیاری، از مشاهیر و مفاخر امروز فرهنگ و هنر ایران است، و ای بسا مهم‌ترین نام، چراکه جست‌وجو برای یافتن نامی هم‌رتبه و هم‌طراز با او، با در نظر گرفتن میزان اثرگذاری و گستره بی‌انتهای جنبه‌هایی که به‌واسطه آثار و پژوهش‌هایش از نمایش و تاریخ و اسطوره شناسی به روی همه ما مخاطبان دورانش گشوده شده، آسان نیست.

از زاویه دیگری، کنش خلل‌ناپذیر او در نپذیرفتن محدودیت و سانسور در تمام دوران فعالیتش، بهرام بیضایی را به نمادی از استواری و اعتبار جریان روشنفکری و همه فعالان فرهنگ و هنر در دفاع از آزادی بیان و اندیشه تبدیل کرده است.

شمار حیرت‌آور آثار اجرانشده‌اش به دلیل همین سانسور و نظارت، دریغ دردآوری برای فرهنگ و هنر ایران است که هیچ جبرانی ندارد.

بیضایی «عیار تنها»

بهرام بیضایی حالا در ۸۱ سالگی و در دهمین سالِ سومین مهاجرتش از ایران، صریح‌تر، آشکارتر و کوبنده‌تر از هر زمان دیگری در مستند «عیار تنها» صحبت می‌کند. در همان شروع فیلم، جایی که به‌روشنی، نبودن در ایران را با نهیب «حق منه کار کردن در ایران» به رخ همه محروم‌کنندگانش می‌کشد، نشانه روشنی به مخاطبانش می‌دهد که با صریح‌ترین بیضایی همه این‌سال‌ها روبرو هستند؛ بیضایی‌ای که بدون ملاحظه و پرده‌پوشی جایگاه بلندش را در ساحت فرهنگ و هنر ایران یادآور می‌شود.

آشکارا مشخص است این مهاجرت در سال‌های اخیر، کنج آرامش و اطمینانی به او داده است تا بی‌هراس از تبعات اظهاراتش، هم خشنودی‌اش را از بازگشت به کار معلمی بیان کند، هم نابخردی‌ها در محروم کردن خود و مخاطبانش از ساخت آثارش را بارها به رخ همه سانسورچیان بکشد و مهم‌تر از همه در تکذیب نقل قولی منتسب به او درباره دیدارش با سعید امامی، معاون امنیتی وقت وزارت اطلاعات، یکی از بی‌پرواترین نظرات را درباره مأموران امنیتی حکومت جمهوری اسلامی ایران فریاد بزند.

بهرام بیضایی البته یکی از اصلی‌ترین راویان قتل‌های زنجیره‌ای دهه ۷۰ و برخورد حکومت با روشنفکران بوده است. نمایش «مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» او، سال ۱۳۸۴ برای ۲۴ شب انبوهی از دوستداران کارهایش را به تئاتر شهر تهران کشاند تا روایت بهرام بیضایی از زندگی پر هراس فعالان فرهنگی را در سال‌های پر هراس پس از انقلاب ببینند.

او پیشتر با امضای نامه معروف «ما نویسنده‌ایم» نشان داده بود از معدود سینماگران و فعالان حوزه تئاتر است که در یکی از امنیتی‌ترین دوران، فریاد آزادی بیان و سانسور سر می‌دهد. انتشار دوباره بیانیه گروهی از سینماگران حکومتی که در همان روزهای انتشار نامه ۱۳۴ نویسنده، علیه آن نامه نوشته شده بود در روزهای اخیر در فضای مجازی، یک بار دیگر تنهایی و یگانه بودن بیضایی را در جمع همکاران سینمایی و تئاتری‌اش یادآور شد.

بیضایی حالا در مستند «عیار تنها» پاسخی به یکی از روایت‌های منتسب شده به او می‌دهد. مسعود کیمیایی، کارگردان شناخته شده سال‌ها پیش در گفت و گویی با نشریه «گزارش فیلم» از احضار خودش و بهرام بیضایی به هتلی در تهران از سوی ماموران وزارت اطلاعات خبر داده و گفته بود که در آنجا سعید امامی، معاون امنیتی وقت وزارت اطلاعات از او و بیضایی خواسته بود که فیلم‌هایی مطابق نظر آن نهاد بسازند. مسعود کیمیایی گفته بود که بهرام بیضایی در واکنش به خواسته مقام بلندپایه امنیتی چنین واکنش نشان داد: «نصیحت می‌کرد. نگرانی نسل آینده را داشت. می‌گفت از ما که گذشته است. فکر بچه‌های ایران باشید.»

بهرام بیضایی در این مستند کل این اظهارات را تکذیب می‌کند و با رد کردن گذشتن دوران خود و دیگر همکاران فرهنگی‌اش، با صلابت مثال‌زدنی، مأموران امنیتی حکومت را به محاکمه می‌کشاند با این جملات طلایی: «چرا تا هستیم از ما گذشته و آنها که قرن‌های قرن است ازشان گذشته، بدین فروتنی و خاکساری یک طرفه ما، هر روز پروارترند؟»

پیام بهرام بیضایی برای درگذشت اکبر رادی

او مأموران امنیتی حکومت را «دشمنان ایران» می‌نامد و با رد هر نظر و دیدگاهی که باید بچه‌های ایران را به آنها سپرد می‌پرسد که «من کی‌ام و کدام ابلهم و غلط می‌کنم بچه‌های ایران را به ماموران امنیتی ایران یا هر کجای جهان بسپرم که به فکر آنها باشند؟» و «مرده من هم بچه‌های ایران را به دشمنان ایران نمی‌سپارد».

بهرام بیضایی همین صراحت را در بازگویی دوران کودکی‌اش به کار می‌گیرد و در بیان روایت مصائب رفته بر خانواده بهایی‌اش، ریشه‌های فصول مکرر کابوس‌ها در آثارش را مکشوف می‌کند. این بخش‌ به سفرهای پرهراس شخصیت‌های فیلم‌هایش می‌ماند که در غریبگی دنیا اطراف آرامشی را می‌جویند.

نهیب بهرام بیضایی بر همکارانش درباره میزان پذیرش محدودیت‌ها و سانسورها دیگر بخش تامل برانگیز مستند «عیار تنها»ست. جایی که می‌گوید «غیرقابل توجیه است عقب‌ماندگی و عاشق عقب ماندگی خود بودن. عاشق اشتباهات خود بودن غیرقابل بخشش است».

این صحبت‌ها با یادآوری همه توجیهات سال‌های گذشته همکاران آقای بیضایی در پذیرش محدودیت‌ها که در سال‌های اخیر به نمونه‌های بسیار بحث‌انگیزی چون انتشار نامه‌هایی در پذیرش سانسور رسیده است، تفاوت معنادار و یکتای جایگاه او را در پذیرش معیارهای نظارتی نشان می‌دهد. گویی او از همان سال ۱۳۷۳ و نامه «ما نویسنده‌ایم» تا همین حال در مبارزه با سانسور و محدودیت تنهاست.

پیام بهرام بیضایی به مناسب درگذشت اکبر رادی که با تغییر در روزنامه اعتماد منتشر شد

اینجا باید یک عذرخواهی و پوزش از آقای بیضایی بابت پذیرش همین محدودیت‌ها و دفاع نکردن از حقوق ایشان بیان کنم. دی‌ماه سال ۱۳۸۶ زمانی که دبیر سرویس فرهنگی روزنامه اعتماد بودم، بهرام بیضایی یادداشتی را به مناسبت درگذشت اکبر رادی در اختیار ما قرار داد. با وجود هماهنگی با ناظر اصلی روزنامه در انتشار کامل متن آقای بیضایی، یک جمله از متن ایشان در نسخه منتشرشده حذف شده بود.

پیگیری‌هایم به این نتیجه رسید که مدیرمسئول روزنامه در آخرین لحظات و در غیاب من، به تشخیص خودش جمله‌ای را که کنایه‌ای به همه ناظران از جمله خود او بود، از متن حذف کرده بود. این دریغ و تأسف با من است که نتوانستم امانتدار خوبی در انتشار کامل متن آقای بیضایی باشم و حتی پس از آگاهی از حذف جمله او، اقدامی اعتراضی چون استعفا انجام ندادم.

امید و دانایی

حضور بهرام بیضایی و گستره سایه‌اش بر فرهنگ و هنر ایران، حتی هزاران کیلومتر دورتر از خاک ایران همچنان مغتنم و گرانبهاست، آنچنان که مژده شمسایی در مستند «عیار تنها» می‌گوید مهاجرت به قصد «ایران بهتر» حالا باعث شده است که بهرام بیضایی واقعیت به روی صحنه رفتن و اجرا شدن کارهایش را ببیند و این جمله دردآور را بگوید که «باورم نمی‌شود یک روزی می‌شد این را در صحنه دید» و البته با آرامشی دیدنی به تماشای فیلم‌های محبوبش از آلفرد هیچکاک در سینما و بر پرده بنشیند.

بهرام بیضایی در ۸۱ سالگی همچنان از امید می‌گوید و به‌خاطر وجود امید و دانایی، پرسشگر زمانه ماست که «چرا درخشش، شکوفایی و جهش» در جامعه ایران نیست؟ همان که خودش نوشت: دانایی را نمی‌شود کشت.