با اعلام پیروزی جو بایدن و ظهور دولت جدید در آمریکا، آینده مشکلات ایران و آمریکا یکی از کلیدیترین بحثهای ماههای پیشروست.
البته دولت بایدن برای طی کردن دوره انتقال قدرت، استقرار و ورود جدی و علنی به مجموعه مشکلاتی که با ایران دارد، حداقل شش ماه زمان صرف خواهد کرد.
در طول این دوره، ایران وارد فضای انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ و انتخاب رئیسجمهور جدید میشود و احتمالاً مذاکرات جدی بر سر برخی مسائل به دولت آینده ایران موکول میشود.
دولت بایدن همچنین با مسائل و موانع مهمی چون سنای جمهوریخواه، مخالفت جدی دولت اسرائيل و برخی کشورهای عربی با بازگشت به برجام و بهبود روابط با ایران، متنوع و گستردهشدن تحریمهای ایران در دوره ترامپ، آینده تعهدات هستهای ایران در سال ۲۰۱۳، برنامه موشکی، درگیریهای منطقهای و ... مواجه است و از نظر سیاست داخلی هم چگونگی مواجهه رهبر جمهوری اسلامی با دولت بایدن یک موضوع مهم است.
علی خامنهای بهتازگی گفته است که سیاست حکومتش در مقابله آمریکا «مشخص» است و فرقی ندارد که چه کسی رئيسجمهور آمریکا میشود.
این «سیاست مشخص» یعنی اینکه امکان رابطه با آمریکا وجود ندارد، ولی به معنای عدم امکان مذاکره نیست.
بایدن قبلاً اعلام کرده که سیاست بازگشت به برجام دارد و رهبر جمهوری اسلامی برای مذاکره دو کشور در قالب برجام مجوز داده است، از جمله در شهریور ۹۸ گفت: «چنانچه آمریکا... به معاهده هستهای که آن را نقض کرده است بازگشت، آنوقت در جمع کشورهای عضو معاهده که شرکت و با ایران صحبت میکنند، آمریکا هم میتواند شرکت کند.»
البته در دوران اوباما، رهبر جمهوری اسلامی مجوز داده بود که مذاکرات بین ایران و آمریکا در سطح وزرای خارجه دو کشور پیگیری شود، اکنون اما مشخص نیست دوباره همان اجازه را صادر کند، ولی به هر حال مجوز مذاکره داده شده است.
در سطح داخلی اما میتوان انتظار داشت که خامنهای در اندیشه مدیریت و هدایت چند موضوع مهم باشد:
۱) نقش دولت روحانی؟
در شرایط کنونی، حسن روحانی به بازگشت آمریکا به برجام و تقویت سیگنالهای مثبت بر اقتصاد ایران بهشدت نیازمند است تا با بهبود وضعیت وخیم اقتصادی و کاهش نارضایتی عمومی از عملکرد دولتش، با سرافکندگی کمتری صحنه سیاست ایران را ترک کند.
دولت روحانی احتمالاً مایل است از هماکنون با بازگشت سریع به تعهدات هستهای و مذاکرات پنهانی کار را پیش ببرد، ولی مشخص نیست خامنهای تا چه زمانی با این روند موافق باشد.
اواسط سال ۹۱، در جریان مذاکرات محرمانه هستهای عمان بین ایران و آمریکا، خامنهای به علیاکبر صالحی، وزیر خارجه وقت که مذاکرات را پیگیری میکرد، دستور داد مشارکت در مذاکرات تا پس از انتخابات سال ۹۲ ریاستجمهوری ایران متوقف شود.
احتمال دارد این بار هم چنین دستوری بدهد یا روند بازگشت طرفین به پشت میز مذاکره درباره آینده برجام را از نظر زمانی طوری مدیریت کند که نقش دولت روحانی به حداقل برساند.
۲) میراث روحانی یا دولت جوان حزباللهی؟
حسن روحانی که در ماههای آینده باز هم روی برجام به عنوان میراث سیاسی خودش تبلیغ و تأکید میکند، بهشدت مایل است که یک چهره سیاسی شبیه به خودش رئیسجمهور آینده ایران باشد تا بتواند از میراث برجام بهخوبی پاسداری کند.
آنها و حتی طیف اصلاحطلبان میدانند که رواج گفتمان مذاکره ولو در چارچوب برجام، میتواند تأثیر مستقیمی بر فضای انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ ایران داشته باشد و شانس کاندیدای نزدیک به خودشان را بیشتر کند.
این اتفاق که بهمعنای تداوم سیاست حسن روحانی است، اگرچه میتواند نرخ مشارکت در انتخابات که از جمله موارد علاقه رهبر است را بالا ببرد ولی در کل چندان برای هواداران خامنهای خوشایند نیست و حتی نگران هستند این موجی درباره چهرهای مثل محمد جواد ظریف سازماندهی شود، و رهبر جمهوری اسلامی را هم تسلیم کند.
خامنهای که شخصاً نشان داده در فضای سیاسی ادبیات «مقاومت» عنصر غالب سیاسی باشد، نه ادبیات «مذاکره»، از این نظر در موقعیت تازهای قرار گرفته است.
این موقعیت تازه از این نظر مهم است که به یاد آوریم در دو سال اخیر، او چند بار در سخنرانیهای عمومی کد انتخاباتی داده است که ظهور یک «دولت جوان حزباللهی» میتواند مشکلات داخلی را حل کند.
اشاره خامنهای به لزوم فعالیت یک «دولت جوان حزباللهی» میتواند نشانگر این باشد که خامنهای مانند سالهای ۸۴ و ۸۸ قصد دارد با بهرهگیری از حزب شبهنظامی خودش در سپاه و بسیج و یک طراحی چندلایه، دوباره یک دولت کاملاً همنظر و مطیع خودش را به قدرت برساند و پروژه قدیمی خودش را پیگیری کند.
اما در شرایطی که حکومت ایران از نظر اقتصادی فشار کمرشکنی را تحمل میکند و برای بقا و تزریق منابع مالی به رگهای اقتصادی حکومت نیازمند مذاکره و سازش محدود است، آیا دولت «جوان انقلابی» میتواند در مسیر «سازش» دوباره و یک «نرمش قهرمانانه» دیگر حرکت کند؟
یک راهحل میتواند این باشد که او فعلاً ایده تشکیل «دولت جوان حزباللهی» را کنار بگذارد و مانند سال ۹۲ که از دخالت مستقیم در چینش کاندیداها خودداری کرد و ترجیح داد حسن روحانی که در ادبیات سیاسی ایران نماد مذاکره و سازش است، رئیسجمهور شود، دوباره تن به انتخاب یک چهره اهل سازش ولی در کنترل خودش بدهد.
راهحل دوم این است که برای پایان دادن به رویکرد و میراث دولت روحانی، کنترل و گسترش هر چه بیشتر فضای دشمنی و ارعاب و تهدید و همچنین محدودسازی حداکثری روند مذاکرات با دولت بایدن، بر ایده تشکیل «دولت جوان حزباللهی» پافشاری کند.
این پافشاری که با توجه به شرایط سیاسی کنونی چندان بعید و عجیب نیست، میتواند تا حدود زیادی برخی برآوردهای مثبت پیرامون تغییرات محتمل در آینده مشکلات ایران و آمریکا و حتی برجام را ناکام بگذارد.
۳) کنترل فضای دشمنی، ارعاب و سرکوب
رهبر جمهوری اسلامی بارها گفته که مایل نیست تحولات سیاست خارجی به تحرک خاصی در فضای سیاست داخلی منجر شود و به تعبیر خودش «محاسبات مسئولان» را تغییر دهد.
سابقه رفتار سپاه و حامیان رهبر در سالهای پس از برجام که شامل مواردی چون شلیک موشک همگام با اجرای برجام، حمله به سفارت عربستان، گروگانگیری شهروندان دوتابعیتی و خارجی و ... بوده، بهخوبی نشان میدهد که آنها تخصص بالایی در خرابکاری و مینگذاری و ایجاد فضای روانی منفی دارند.
رونمایی از «تیربار موشکی» سپاه در روز اعلام نتایج انتخابات آمریکا نیز یک نمونه از همین رفتارهاست که با پیامهای مشخص داخلی و خارجی تولید میشوند.
از این زاویه، مهمترین دغدغه رهبر جمهوری اسلامی در ماههای آینده، کنترل فضای دشمنی و ارعاب و سرکوب در داخل است، امری که در سه دهه گذشته نشان داده در آن مهارت ویژهای یافته است.