چرا کرونا و فاصله‌گیری اجتماعی می‌تواند نعمت هم باشد؟

یادداشتی از حبیب حسینی‌فرد: کرونا فاصله‌گیری اجتماعی را از چند جنبه به مسئله‌ای مورد تأمل برای جوامع بشری بدل کرده است. روابط اجتماعی ما در دوران پس از کرونا می‌تواند با مایه‌ها و معناهایی توأم شود که بدون کرونا کمتر امکان دسترسی به آن وجود داشت.

حفظ فاصله، رعایت بهداشت و زدن ماسک این روزها به بخشی از زندگی ما بدل شده تا مقابله اجتماعی و شخصی مؤثرتری با ویروس کرونا صورت بگیرد، هرچند رعایت بهداشت از پیش کمابیش در زندگی همه بشریت مقبول و جاافتاده بوده و اکنون وضعیت کرونایی ضرورت آن را شدت بخشیده است.

ماسک زدن در بخش بزرگی از حوزه جغرافیایی‌ای که غرب نامیده می‌شود، برخلاف مناطق شرقی و جنوب شرقی آسیا، در ابتدای شیوع کرونا با اکراه فرهنگی و نیز با انکار تأثیر مواجه بود.

تأکید بر این بود که در فرهنگ مدنی غرب، سنت و گرایش پسندیده و متعارف آن است که انسان‌ها با چهره باز در ملأعام ‌ظاهر شوند و چشم در چشم طرف صحبت خود بدوزند و حتی اگر عینک آفتابی و دودی بر چشم دارند، به هنگام صحبت در صورت امکان بردارند تا چشم‌ها و حالت صورت و اعضای بدن که از ارکان رابطه و اعتماد و احیاناً هم‌حسی است، با هم گفت‌وگو کنند. این در حالی است که در سنت آسیایی، حیا و شرم و احترام هنوز هم بعضاً از جمله در برگرفتن چشم از چشم و نگاه‌کردن به پایین معنا می‌یابد و پوشاندن بخشی از چهره در زیر ماسک هم به‌راحتی جا می‌افتد.

حالا اما ماسک‌زدن در غرب هم دست‌کم برای جلوگیری از انتقال ویروس کرونا از فرد ناقل به فرد سالم جاافتاده است. ۱۰ ماه پیش اگر کسی در یکی از شهرهای اروپایی و آمریکا با ماسک دیده می‌شد، بعضاً با نگاه متعجب رهگذران روبه‌رو می‌شد، حالا اما اگر کسی بدون ماسک در ملأعام و به‌خصوص در فضاهای سربسته ظاهر شود، آماج نگاه‌های معترض قرار می‌گیرد.

رعایت فاصله فیزیکی یا اجتماعی اما راحت‌تر جاافتاده و تأثیرش هم کمتر مورد مناقشه بوده است. با این همه، اثرات جنبی این فاصله‌گیری هم موضوع بحث و جدل و نگرانی بوده است. این دغدغه وجود داشته و دارد که همه‌گیری کرونا برای بشری که به‌خاطر روابط و زندگی اجتماعی‌اش شاخص بوده، همه‌گیری جهانی کرونا به همه‌گیری تنهایی و انزوا منجر شود.

دوری گزیدن‌ها صرفاً به فاصله‌گیری در اماکن عمومی خلاصه نمی‌شود و کاهش رفت‌وآمدها و تماس‌های دوستانه و خانوادگی و دیدارها در رستوران‌ها و محل‌های عمومی را هم دربرمی‌گیرد. حتی بوسیدن و در آغوش گرفتنِ نزدیک‌ترین‌ بستگان و یا دست دادن ساده هم در راستای جلوگیری از شیوع کرونا با امتناع و اکراه همراه شده است.

برای انسانی که از همان لحظه زاده‌ شدن به تماس جسمی و بوییدن و در آغوش‌ گرفتنِ نزدیک‌ترین‌ها و بعداً هم به گپ‌وگفت‌ و تأیید و ستایش ‌شدن و اندوه و شادی و هیجان مشترک با اطرافیان به‌عنوان بخشی از ملزومات حفظ توازن روانی و رفتار اجتماعی خود عادت و نیاز داشته و برای بشری که در بسیاری از مواقع هم‌حسی و عشق و القای آنچه درون ذهنش می‌گذرد از طریق تماس و گفت‌وگوی بدن‌ها و دست‌ها و چشم‌ها راحت‌تر بوده تا تکیه بر واژه‌ها و الفاظ، طبیعی است که ترتیبات و آداب کرونایی حتی در کوتاه‌مدت نیز اثرات مخربی بر جای بگذارد.

انجمن روان‌پزشکان آلمان، چهار ماه پس از شروع کرونا و اعمال مقررات مربوط به کاهش تماس‌ها، هشدار داد که پیامد این کاهش صرفاً به افسردگی و اختلالات ناشی از ترس و نگرانی و علائم پساکابوسی منحصر نمی‌شود، بلکه اعتیاد به دارو و الکل و مواد مخدرِ دیگر و سوق به بیماری‌های شدیدتر روانی نیز می‌تواند از پیامدهای آن باشد.

این هشدار صرفاً در حد یک بحث نظری باقی نمانده و شرکت‌های بیمه درمانی عمومی و خصوصی آلمان و برخی کشورهای اروپایی دیگر هم حالا از افزایش کم‌سابقه بیماری‌ها و اختلالات روانی ناشی از کاهش تماس‌ها خبر می‌دهند.

نعمت مجهولی که کرونا پیش چشم ما آورد

یک جنبه دیگر تغییر زندگی در اثر کرونا تشدید و شتاب‌گیری دیجیتالیزه‌شدن ارتباط و کاهش غیرقابل احیای مناسبات انسانیِ دوران پیشادیجیتال است. اگر تا زمان کرونا ایمیل‌ نوشتن و چت ‌کردن و دیدارهای اسکایپی و واتس‌اپی مکملی بر دیدارهای عادی بود و نقش غالب را هنوز در مناسبات انسانی پیدا نکرده بود، حالا که برگزاری کنسرت و شب شعر و تئاتر و به‌ویژه کار در خانه هم ابعادی گسترده پیدا کرده، بعید است که بعد از کرونا اثرات‌شان برجا نماند.

با این‌همه، هستند صاحب‌نظرانی که محدودیت‌های تماس‌های حضوری و محرومیت نسبی انسان‌ها از رفت‌وآمدهای عادی خانوادگی، دوستانه و عمومی را برخوردار از مؤلفه‌هایی مثبت تلقی می‌کنند.

این بحث در میان است که تماس عادی انسانی از یک گفت‌وگوی ساده و بی‌دغدغه اداری و تجاری تا دیدن جمعی یک فیلم و تئاتر تا در آغوش‌ کشیدن و بوسیدن نزدیکان و... تا پیش از کرونا نعمتی مجهول بوده که ازلی و ابدی تلقی می‌شده و انسان قدر و ارج آن را نمی‌دانسته و محرومیت از آن برایش تقریباً قابل تصور نبوده است.

حالا که این محرومیت نسبی یا مطلق بر زندگی انسان تحمیل شده، شاید از یک سو ارزش و اهمیت آن تماس‌ها، به‌خصوص به‌لحاظ نقشی که در توازن روحی و اجتماعی و روان‌تر کردن مناسبات انسانی داشته، بیش از پیش برای بشر روشن شود و از سوی دیگر و در نتیجه آن، قدر دانستن این مناسبات و کیفیت‌بخش و بهینه‌سازی آن‌ها با رفع کرونا برای انسان‌ها به امری ضروری بدل شود، به‌گونه‌ای که شاید نگاه آسان‌گیرتر به زندگی و رعایت مؤلفه‌هایی مانند رواداری و تنش‌زدایی از زندگی اجتماعی هم از این رهگذر تقویت شود.

حساسیت و مقاومت در برابر دیجیتالیزه ‌کردن بی‌محابا و پرشتاب همهٔ عرصه‌های هستی انسانی نیز می‌تواند جنبه دیگری از اهمیتی باشد که بشر در دوران محرومیت کرونایی نسبت به مناسبات نزدیک انسانی پیدا کرده و می‌کند؛ دیجیتالیزه شدنی که دستاورد اصلی آن افزایش سود و منفعت ارباب اقتصاد است.

یک جبنه دیگر بحث به اهمیت فاصله‌گیری اجتماعی و بر هم خوردن روال عادی زندگی و روابط توده‌ای و تأثیر و تأثری برمی‌گردد که این فاصله‌گیری در ممانعت از شکل‌گیری مناسبات اقتدارگرایانه در عرصه اجتماعی و سیاسی و برجسته ‌شدن رفتار و مسئولیت فردی دارد.

الیاس کانتی و وقتی که کودک آغوش مادر را ترک می‌کند

الیاس کانتی، نویسنده آلمانی‌زبان، اثر درخشان و فلسفی «توده و قدرت» را که در فارسی چندین ترجمه از آن به همین نام وجود دارد، با مؤلفه‌هایی از مردم‌شناسی، اسطوره‌شناسی، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی درهم آمیخته تا به درک و دریافتی کم‌وبیش علمی نسبت به خصوصیات توده و فعل و انفعالات حرکات توده‌ای به‌عنوان پدیده‌ای در دوران مدرن برسد.

او در این اثر از جمله می‌نویسد که صرف‌نظر از صفاتی مانند تراکم، یکپارچگی و میل به بی‌کرانگی، شاخصه مهم دیگرِ توده فقدان فاصله میان افراد است. توده با از بین رفتن فاصله‌ها حضور و هستی می‌یابد. همین حضور توده‌وار فرد در میان جمع است که موجبات تخلیه روحی او را فراهم می‌کند. افراد بار فاصله‌ها را که زمین می‌گذارند، تخلیه صورت می‌گیرد و توده پدید می‌آید. در برخی شکل‌های توده، پس از این که افراد پراکنده می‌شوند و به خانه‌های خود می‌روند، فاصله‌ها دوباره برقرار می‌شود مگر در برخی توده‌ها مانند سکت‌ها و سازمان‌های هیستریک که بی‌فاصلگی همیشه با آن‌هاست. توده تنِ مشترک تشکیل‌دهندگان آن است.

کانتی اثر خود را با این تأمل آغاز می‌کند که همهٔ ما به صورت فردی در زندگی عادی از نزدیک‌ شدن زیاد به یکدیگر به‌طور غریزی پرهیز می‌کنیم، به‌گونه‌ای که اگر حتی در مغازه و خیابان هم برخوردی میان دست‌ها و بدن‌ها صورت بگیرد، معمولاً با عذرخواهی همراه است و کسی که عذرخواهی نمی‌کند، با نگاه و واژگانی سرزنش‌بار مواجه می‌شود.

حالا دیگر این مسئله کمتر مورد مناقشه است که تکامل انسانی به‌خصوص زمانی شدت می‌گیرد که کودک از آغوش والدین خود جدا می‌شود و به جای تماس بدنی سعی می‌کند با راه رفتن و به‌خصوص با به‌کارگیری واژه‌ها و نشانه‌ها به رتق‌وفتق نیازها و علائق خود بپردازد. اهمیت تمدنی دیالوگ و سخن‌ گفتن هم باز کمتر مورد تردید است. به‌عبارتی، این افراد هستند که با هم صحبت می‌کنند، در حالی که توده معمولاً به‌گونه‌ای مونولوگ شعار می‌دهد یا فریاد می‌زند و در عمل به عصر رابطه غریزی و حسی کودک و مادر برمی‌گردد که هنوز واژه و سخنی میان‌شان شکل نگرفته است.

کانتی در «توده و قدرت» توضیح می‌دهد که امتناع بلوغ‌یافته و مدنی انسان از تماس نزدیک با دیگران در شرایطی محو و زایل می‌شود که انسان‌ها در میان جماعت‌های بزرگ قرار می‌گیرند. منظور البته جماعتی نیست که به‌طور تصادفی مثلاً در پی یک حادثه رانندگی و بسته ‌شدن راه گرد هم می‌آیند، بلکه توده‌ای است که کمابیش به‌شکل صورتی تحریک‌شده، خشم و طغیان سیاسی و اجتماعی و ایدئولوژیک خود را به‌طور جمعی بروز می‌دهد.

در چنین جمعی، فرد دیگر ملاحظه و دغدغه تماس تن‌ها را ندارد و بسیاری از حس‌های تنظیم‌گر درونی او در مناسبات با دیگران از حیّزِ انتفاع ساقط می‌شود. به این ترتیب، افراد حاضر در جمع‌های توده‌ای، با رها شدن از بار اخلاقی مسئولیت فردی، خود را بدون دغدغه و فکر به کنش و واکنش توده می‌سپارند و کارهایی انجام می‌دهند که در حالت فردی کمتر می‌توانسته از آن‌ها سربزند؛ از سرودخوانی و فریاد کشیدن و شعار دادن تا تخریب و حمله و کشتن و... و طُرفه این‌که در اجتماعات مخالفان مقررات کرونایی که این اواخر در این یا آن کشور غربی و غیرغربی شکل گرفت یا حتی در پاساژ پرازدحام حراجی تهران، زدن ماسک و رعایت فاصله که افراد در بیرون از این اجتماعات کم‌وبیش رعایت می‌کرده‌اند، ناگاه تحت تأثیر حضور و جرئت جمعی محو می‌شود.

حق برگزاری اجتماعات نه، ولی...

اجتماع توده‌ای، هم در یک کنسرت جاز و راک بروز می‌یابد، هم در استادیوم‌ها و مسابقات ورزشی، و هم در کارناوال‌ها و مراسم تشییع و نظایر این‌ها. منتها همین اجتماعات و همین زایل ‌شدن فاصله‌ها که فرد را در جمع مستحیل می‌کند و کم و زیاد به محو فکر و مسئولیت فردی می‌انجامد، مبنا و محمل بسیاری از جنایت‌های تاریخ معاصر و شکل‌گیری دیکتاتورها و نظام‌های تولیتاتر بوده است.

حق گرد آمدن مردم برای بیان خواست‌های خود یا اعتراض به این یا آن مورد سیاسی و اجتماعی، جزئی از حقوق بشر و ملزومات زندگی سیاسی معاصر است، ولی این‌که این اجتماعات به توده‌ای فاقد فاصله و فاقد مسئولیت فردی بدل نشود و مورد سوءاستفاده سوداگران پوپولیست و توتالیتر قرار نگیرد، تابعی است از بلوغ سیاسی شهروندان و تا کردن قدرتمندان با خواست‌ها و تقاضاها و نیز تابع مکانیسم‌های مقابله با تنشی است که این‌جا و آن‌جا ممکن است در این اجتماعات بروز کند.

تشییع‌جنازه قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

خود تجربه زندگی ۴۰ ساله کنونی ایران و پیش از آن نیز نشان داده است که در حالی که حق قانونی اجتماعات از شهروندان دریغ شده، حرکت توده‌وار آن‌ها در تأیید یا همراهی اراده و خواست زمامداران مطلوب است و این ارادهٔ دست‌کاری‌شده پیوسته به‌عنوان حمایت جامعه از حاکمان معرفی شده است.

و طُرفه این‌که شوق دیکتاتورها و زمامداران توتالیتر به شکل‌گیری جامعهٔ توده‌ای بی‌شکل و بی‌اراده که مؤید اراده حکومتگران باشد، به همین‌جا محدود نمی‌ماند بلکه به هر فاصله‌گذاری‌ای که مردم و حقوق آن‌ها را تا حدودی از حکومت منفک کند و به آن‌ها شخصیت و حقوق ببخشد نیز سرایت می‌کند، از جمله در ممانعت از فاصله‌گذاری و تفکیک واقعی قوا و ایجاد مکانیسم‌های قوی نظارتی.

در مجموع، بحران کرونا درس‌های چندگانه‌ای برای روابط و مناسبات انسانی دارد، از غنیمت ‌شمردن مناسبات و تماس‌های متفاوت انسانی و کیفیت ‌بخشیدن به آن‌ها در روابط خانوادگی و دوستانه تا درنگ و تردید در دیجیتالیزه ‌‌شدن افراطی همه عرصه‌های مناسبات انسانی تا تأمل بیشتر بر اهمیت فاصله‌گذاری در حیات سیاسی و اجتماعی و حساسیت نسبت به شکل‌گیری اجتماعات توده‌ای و زایل‌شدن مسئولیت‌های فردی شهروندان.

یادداشت‌ها آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان می‌کنند و لزوماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیستند.