شارل دوگل؛ ژنرالی که با قلم مأنوس‌تر بود و می‌خواست کتابدار باشد

شارل دوگل در کنار همسرش در ۱۹۴۳

۱۳۰ سال از تولد و ۵۰ سال از درگذشت شارل دوگل، قهرمان ملی فرانسه و بنیانگذار «جمهوری پنجم» در این کشور می‌گذرد و در روزهای اخیر مقام‌های سیاسی فرانسه طی چندین مراسم بزرگداشت، به او ادای احترام کرده‌اند.

دوگل که آموزش نظامی دیده بود و علاوه بر جنگ جهانی دوم، در جنگ جهانی اول نیز حضور داشت، پیش از آن که یک ارتشی شود و به دنیای سیاست نیز راه یابد، یک نویسنده بود.

رقیب بزرگان ادبیات در نوبل

با آثاری که از شارل دوگل از زمان جوانی‌اش منتشر شده بود، وجه نویسندگی او برای هم‌وطنان و هم‌زبانانش پنهان نبود و کتاب سه جلدی «خاطرات جنگ» دوگل که در دهه ۱۹۵۰ منتشر شد، برای مردمان دیگر کشورها نیز جذابیت داشت.

با این حال، افشای این موضوع که دوگل در زمان حیات خود، نامزد دریافت جایزه ادبی نوبل شده بود، به وجه نویسندگی این نظامی و سیاستمدار معروف اهمیت و رسمیت بیشتری داد.

سال ۲۰۱۴، آکادمی نوبل طبق سنت هر ساله خود، اسناد ۵۰ سال پیش مربوط به نامزدهای هر رشته از جایزه نوبل را علنی کرد و مشخص شد نام شارل دوگل جزو نام ۸۰ نفری بوده که در سال ۱۹۶۳ نامزد دریافت جایزه ادبی نوبل شده بودند.

در واقع دوگل جزو گروهی ۲۰ نفره از نامزدان آن سال بودند که برای اولین بار نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شده بودند و باقی نامزدها سال‌های پیش هم کاندیدای دریافت چنین جایزه‌ای بودند.

در آن سالی که شارل دوگل نامزد نوبل ادبیات شده بود، او همچنان زمام قدرت را به عنوان رئیس‌جمهور فرانسه در دست داشت.

با وجود این قدرت سیاسی، او در عرصه ادبی نتوانست بر رقبای قدری چون ساموئل بکت، ولادیمیر ناباکوف و پابلو نرودا که آنان نیز آن سال همراه با دوگل نامزد دریافت نوبل ادبیات شده بودند، چیره شود.

در آن سال، آکادمی نوبل در نهایت تصمیم گرفت تا گیورگوس سفریس، شاعر و دیپلمات یونانی را به عنوان برنده جایزه نوبل ادبیات انتخاب کند.

راهیابی شارل دوگل به فهرست نامزدهای جایزه نوبل ادبیات در حالی بود که در آن زمان، هنوز برخی از کتاب‌ها، یادداشت‌ها و خاطرات دوگل به ویژه کتاب دوجلدی معروف «خاطرات امید» (شامل خاطراتش از دوران الیزه) هنوز منتشر نشده بود. این آثار پس از مرگ او منتشر شدند.

اینکه یک سیاستمدار و رهبر یک کشور نامزد و حتی برنده جایزه صلح نوبل شود، در تاریخ این جایزه چندین بار سابقه داشته است، اما اهدای جایزه ادبی نوبل به یک دولتمرد امری نادر است.

در سال ۱۹۵۳، در حالی که وینستون چرچیل، نخست‌وزیر وقت بریتانیا انتظار داشت برنده جایزه نوبل صلح شود، جایزه نوبل ادبیات به او اهدا شد.

پرده‌برداری از مجسمه یادبود دوگل و چرچیل در کاله فرانسه در ژوئن ۲۰۱۷

عاشقانه یک افسر فرانسوی

شارل دوگل نویسندگی را در سال ۱۹۰۵، زمانی که ۱۵ ساله بود آغاز کرد. او با الهام از آثار ادمون روستان، شاعر و نویسنده قرن نوزدهم فرانسه، شعر بلند طنزی را در پنجاه نسخه منتشر کرد که مورد استقبال قرار نگرفت.

چند سال بعد، در فاصله سال‌های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۰، در نشریات مختلف فرانسوی داستان، نقد و مقاله منتشر می‌کرد، اما این مقالات با نام مستعار «شارل دو لوگال» منتشر می‌شد.

داستان «زالائینا» که با همین اسم منتشر شد، داستان عشق یک افسر فرانسوی در کشور دوردست ملانزی را بیان می‌کرد.

همان موقع، نشریات فرانسوی از پدید آمدن یک «نویسنده بااستعداد» خبر دادند و کلود روآ، نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگار فرانسوی در روزنامه لیبراسیون چاپ پاریس، این نویسنده جوان را تحسین کرد.

پس از جنگ جهانی اول، زمانی که فکر می‌کرد رؤیای رسیدن به فرماندهی عالی‌رتبه در ارتش فرانسه برایش غیرقابل تحقق است، بار دیگر به دنیای ادبیات روی آورد و غرق در نوشتن شد.

در دهه ۱۹۲۰، وقتی فیلیپ پتن، فرمانده نظامی فرانسوی قصد داشت وارد آکادمی فرانسه شود، از شارل دوگل خواست تا در زمینه نوشتن «تاریخ سرباز فرانسوی» با او همکاری کند. در واقع پتن می‌خواست فقط یک فصل از این کتاب را بنویسد که به جنگ جهانی اول اختصاص داشت.

پس از به وجود آمدن اختلاف میان این دو فرمانده نظامی، این کتاب هرگز منتشر نشد و شارل دوگل بعدها یادداشت‌هایش در این زمینه را به صورت کتابی با عنوان «فرانسه و ارتش آن» در سال ۱۹۳۸ منتشر کرد.

پس از جنگ جهانی دوم، شارل دوگل خاطراتش از این جنگ را در قالب سه جلد منتشر کرد. این کتاب که جلدهای آن به ترتیب در سال‌های ۱۹۵۴، ۱۹۵۶ و ۱۹۵۹ منتشر شد، تاریخ «فرانسه آزاد» دولت در تبعید به رهبری شارل دوگل را در جریان جنگ جهانی دوم با جزئیات بسیار روایت می‌کند.

او برخلاف چرچیل که او نیز خاطرات خود از جنگ جهانی دوم را منتشر کرد، اسناد، تلگرام‌ها، مدارک، نقشه‌ها و نامه‌ها را در لابه‌لای کتاب قرار نداد، بلکه به عنوان پیوست، آنها را به چاپ رساند.

دوگل در نشستی مطبوعاتی در ۱۹۵۹

شارل دوگل خود را در این کتاب مدافع ارزش‌های سنتی فرانسه و یک میهن‌پرست معرفی می‌کند که برای عظمت کشورش می‌جنگد.

او در اولین جملات این کتاب، غرور ملی خود و همچنین چشم‌اندازی که از فرانسه در مقابل داشت را شرح داده است: «در تمام زندگی‌ام، همیشه تصور خاصی از فرانسه را در ذهن داشته‌ام؛ احساسم و همینطور تعقلم از این تصور الهام می‌گیرد.»

شارل دوگل همچنین تأکید می‌کند که «به طور خلاصه، به نظر من، فرانسه بدون عظمت، نمی‌تواند فرانسه باشد.»

این کتاب به دلیل ارائه حقایق مستند درباره جنگ جهانی دوم هم ارزش تاریخی دارد و هم به دلیل نوع نگارش و نویسندگی شارل دوگل، از ارزش ادبی بالایی برخوردار است.

این ارزش ادبی موجب شد که در سال ۲۰۰۰، انتشارات گالیمار «خاطرات جنگ» شارل دوگل را در کنار آثار بزرگان ادبیات فرانسه و جهان، در مجموعه معتبر و نفیس پلیاد منتشر کند.

همچنین چند سال بعد، وزارت آموزش فرانسه جلد سوم این کتاب را به عنوان یکی از منابع درسی امتحان دیپلم ادبی مدارس فرانسه معرفی کرد.

وسواس در نوشتن و پرکار در خواندن

دست‌نوشته‌هایی که از شارل دوگل باقی مانده نشان می‌دهد که او چه وسواس خاصی نسبت به نوشتن داشت. برخی از متون او شش هفت بار از سوی نویسنده بازنویسی شدند و دوگل در انتخاب کلمات به شدت حساس بود.

شارل دوگل علاوه بر نوشتن، یک خواننده حرفه‌ای بود. به گفته پسرش، او حتی زمانی که در الیزه بود، «هفته‌ای سه کتاب می‌خواند.»

همچنین همانطور که یک روز به یکی از همرزمانش در خیابان‌های لندن گفته بود، معتقد بود که بهترین کار دنیا «کتابداری در یک کتابخانه شهرداری در یک شهر کوچک منطقه برتانی است»؛ منطقه‌ای که نسبت به دیگر مناطق فرانسه آرام‌تر و بکرتر است.

شارل دوگل همچنین در دوران حیاتش با برخی از نویسندگان بزرگ فرانسه از جمله فرانسوا موریاک روابط نزدیک داشت.

آندره مالرو، نویسنده بزرگ فرانسوی را نیز در دولت خود به وزارت فرهنگ منصوب کرد. همچنین بیش از هفتاد نامه از نامه‌نگارهای او با پیر ژان ژوو، شاعر معروف فرانسوی برجای مانده است.

خواندن، نوشتن و ارتباط با ادیبان به شارل دوگل شم ادبی قوی بخشیده بود.

او همچنین به ادبیات آوانگارد علاقه داشت و به عنوان نمونه، در سال ۱۹۶۳، وقتی اولین رمان ژان ماری گوستاو لوکلزیو با عنوان «صورت‌جلسه» منتشر شد، بلافاصله آن را خواند.

در آن موقع لوکلزیو هنوز شهرتی نداشت، ولی شارل دوگل برای این نویسنده جوان نوشت: «کتاب شما مرا به دنیای دیگری رهنون کرد، به احتمال زیاد دنیای واقعی. این راهی که آغاز کرده‌اید برای شما پیامدهایی به دنبال خواهد داشت. چه بهتر! زیرا شما استعداد زیادی دارید.»

۴۵ سال بعد، لوکلزیو برنده جایزه نوبل ادبیات شد.