رسوایی کاظم صدیقی یا پایان «کرامات» شیوخ جمهوری اسلامی؟

  • آرش گنونی

کاظم صدیقی

عذرخواهیِ هرچند نیم‌بندِ کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران، بابت حرف‌هایش درباره آنچه به قول او هنگام غسل دادن جنازه محمدتقی مصباح یزدی روی داد، اتفاقی کم‌سابقه در تاریخ بیش از چهل‌ساله جمهوری اسلامی است.

از معدود مواردی است که یک روحانی بلندپایهٔ حکومتی با فاصله خیلی کم پس از طرح یک ادعا که با مسائل دینی [در این‌جا «کرامت» یک «عالم دینی»] در ارتباط است، از گفته خود پشیمان می‌شود و علناً عذرخواهی می‌کند.

صدیقی چند روز پیش در یک برنامه تلویزیونی گفته بود غسّالِ جنازهٔ مصباح یزدی هنگام غسل میت، وقتی طلب «شفاعت» از او کرد، چشم‌های مصباح یزدی «باز شد» و به غسال «نگاه مهربانانه» کرد.

درست است که صدیقی هنگام عذرخواهی مسئولیت طرح این ماجرا را بر گردن آن غسال انداخت، اما تقریباً بر همه مشخص است که کل ماجرا ساخته و پرداخته خود صدیقی بوده است.

به همین دلیل، این ماجرا از زمان طرح تا حتی بعد از عذرخواهی، ضربه‌ای سنگین به ته‌ماندهٔ وزن اجتماعی و سیاسی کاظم صدیقی در میان حکومتیان و همچنین آن بخش اندکی از مردم خوش‌باور ارزیابی می‌شود که شاید هنوز به این گفته‌ها اعتماد می‌کنند.

چرا صدیقی عذرخواهی کرد؟

قطعاً عذرخواهی کاظم صدیقی بابت اظهاراتش در این باره به میل و ارادهٔ خود نبوده است. مشخص است که او تحت فشار به این عقب‌نشینی تن داده است.

بیشتر در این باره: امام جمعه تهران روایت «چشم باز کردن مصباح» بعد از مرگ را گردن «غسال» انداخت

در اِعمال این فشار، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و شکسته شدن انحصار صداوسیمای حکومتی ایران نقش مهمی داشته است و در آینده نیز خواهد داشت. دیگر سال‌هاست که مجریان، مهمانان و حتی سازندگان برنامه‌های رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی نمی‌توانند از پیامدها و واکنش‌های فراگیر گاف‌ها و گفته‌های نادرست خود در امان بمانند.

پیش از این هم سابقه داشته که یک مجری یا یک مهمان صداوسیما پس از انتشار وسیع سخنان نادرست یا توهین‌آمیزش در شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها بابت اظهاراتش عذرخواهی کند، مثل عذرخواهی علی انصاریان بازیکن، پیشین فوتبال و مجری یک برنامه تلویزیونی، به‌خاطر اظهاراتش درباره افغان‌ها. یا عقب‌نشینی حسین امیرعبداللهیان، معاون پیشین وزیر خارجه جمهوری اسلامی و دستیار کنونی رئیس مجلس شورای اسلامی، به‌دلیل اظهارات اخیرش درباره قاسم سلیمانی که در قالب «توضیحات» (برای کاستن از شرمندگی عذرخواهی) منتشر شد.

اینترنت فقط انحصار صداوسیما را نشکسته بلکه در رسوا کردن اظهارات عجیب و غریب آدم‌های معروف در مجالس خصوصی و نیمه‌خصوصی نیز نقش مؤثری دارد، مثل داستان «هاله نور» احمدی‌نژاد در حضور عبدالله جوادی آملی یا آنچه محمد سعیدی، امام‌جمعه موقت قم، درباره «یا علی» گفتن علی خامنه‌ای هنگام تولد بیان کرد. احمدی‌نژاد و سعیدی نیز بعداً مجبور شدند از این ادعاهای خود عقب‌نشینی کنند.

البته وجه مشترک این عقب‌نشینی‌ها و عذرخواهی‌ها ناتمام و ناقص بودن آن‌هاست؛ این‌که گویندگان‌شان جرئت و شجاعت عذرخواهی واقعی و کامل ندارند و همیشه فرد یا گروه دیگری مسئول اصلی آن حرف نادرست یا توهین‌آمیز معرفی می‌شود. در مورد صدیقی «آن غسال» و در مورد امیرعبداللهیان «صهیونیست‌ها» و در مورد سعیدی هم «بداخلاقی [دیگران] در تقطیع و تحریف جملات» مقصر اعلام شدند.

اما همان‌طور که اشاره شد، با وجود این‌همه اظهارات نادرست و حتی توهین‌آمیز [چه توهین به شخص و چه توهین به شعور مردم] که مقامات و روحانیون عالی‌رتبه نظام جمهوری اسلامی در صداوسیما طرح کرده‌اند و معدود عذرخواهی‌های در پی‌شان، نمونه عذرخواهی صدیقی اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا افزون بر رسوا شدن یک ادعا یا یک فرد، یک «دستگاه ادعاسازی» تحت عنوان مذهبی «کرامت» هم رسوا شده است.

کاظم صدیقی در جمع برخی مقامات حکومتی در دیدار با رهبر جمهوری اسلامی

با این اوصاف، از این نباید غفل ماند که در این عذرخواهی، قدرت اینترنت و شبکه‌های اجتماعی با همه اثرگذاری لازم نقش کافی نداشته است، زیرا پیش از این هم مواردی وجود داشته که مقام‌های جمهوری اسلامی در مقابل افکار عمومی قرار گرفتند اما نهایتاً به عقب‌نشینی‌شان نینجامید.

عامل مهم و تکمیل‌کننده دیگری که موجب شد صدیقی «رسوا» شود، به سطح شخصیت خود او و همچنین شخصیت کسی که درباره‌اش سخن گفته بود، باز می‌گردد. کاظم صدیقی گرچه وابسته به حکومت است و محمدتقی مصباح یزدی نیز نزدیک به حکومت بود، اما هیچ کدام اعتبار چندانی در میان مردم و حتی طیف وسیعی از مقام‌های حکومتی ندارند.

صدیقی به قول خودش یک «روضه‌خوان» (بی‌سوادترین دسته از روحانیون) بیش نبوده و نیست که در «روضه‌خوان‌پروری» و «مداح‌سالاری» دوره رهبری علی خامنه‌ای به مقام حکومتی رسیده است. او همچنین دارای سوابقی در قوه قضاییه است و به‌گفته روح‌الله حسینیان، صدور احکام سنگین (احتمالاً اعدام‌های زیاد) را موجب افتخار برای خود می‌داند.

مصباح یزدی نیز گرچه از او «باسوادتر» بود، اما به خاطر کارنامه اظهارات و رفتارهای سیاسی و اجتماعی خودش تقریباً هیچ ارج و قرب و محبوبیتی در میان مردم و نخبگان نداشت.

به همین دلیل، به نقد کشیدن و رسوا ساختن ادعای صدیقی درباره مصباح یزدی حتی برای مقام‌های دولتی و حکومتی تقریباً «بدون خطر» و «قابل تحقق» بود. این را می‌توان از وسعت طیف مقام‌هایی که علیه این ماجرا در داخل ایران موضع گرفتند، دریافت؛ از حسام‌الدین آشنا مشاور حسن روحانی و مسیح مهاجری در روزنامه جمهوری اسلامی تا عزت‌الله ضرغامی رئیس پیشین صداوسیما و حتی حسین شریعتمداری نماینده رهبر جمهوری اسلامی در کیهان، هر چند هریک با انگیزه و نیتی متفاوت.

چرا بقیه ادعاها تکذیب نمی‌شود؟

اما اگر فرض شود یکی از دو طرف این ماجرا، یعنی صدیقی یا مصباح یزدی، دارای «اعتبار»، «ابهت»، «نفوذ» یا «منفعت» - حتی برای حکومتیان – بود، رسوا کردن چنین ادعایی بسیار سخت‌ می‌شد، زیرا این ادعا به‌نوعی به «خدا» و «قیامت» و در کل «دین» گره خورده بود و به چالش کشیدن این دسته از ادعاها آن هم در یک حکومت دینی کم‌هزینه نیست.

مگر در چهل سال گذشته کم پیش آمده است که روحانیون و حتی اشخاص غیرروحانی در رسانه‌های مختلف از «کرامات» چهره‌های مذهبی و سیاسی سخن بگویند؟ با این حال چند مورد مثل محمد سعیدی و کاظم صدیقی پیش آمده که ادعای خود را تکذیب کنند؟

تعداد ادعاهای تکذیب‌شده در مسئله «کرامت» نسبت به ادعاهای مطرح‌شده در چهار دهه اخیر بسیار ناچیز است.

یکی از کسانی که رسانه‌ها و چهره‌های حکومتی در سال‌های اخیر بر «کرامات» او بسیار تأکید کرده‌اند، محمدتقی بهجت است که از مراجع شیعه در قم بود و سال ۱۳۸۸ درگذشت. ذکر «کرامات» بهجت حتی در مجالس عمومی عزاداری رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز انجام گرفته است.

اما تاکنون هیچ‌کس در ساختار جمهوری اسلامی جرئت به چالش کشیدن جدی چنین ادعاهایی را نداشته است، زیرا حکومت ایران و رهبران سیاسی و مذهبی‌اش، به‌ویژه شخص روح‌الله خمینی و علی خامنه‌ای، رهبران پیشین و کنونی جمهوری اسلامی، اصلی‌ترین مانع بر سر راه مبارزه با این گونه خرافات بودند و هستند.

اساساً آنان خود گوش پیروان خود را به شنیدن چنین «کراماتی» عادت داده‌اند. مثلاً گفته شده که خود محمدتقی بهجت به طور مرتب در جلساتش از «کرامات» دیگر «علما» سخن می‌گفته است. خبرگزاری تسنیم در خبر کوتاهی در این باره نوشته که بهجت یک بار در «آغاز یکی از جلسات درس خارج فقه خود ماجرای خواندن نامه توسط آخوند ملا فتح‌علی در جیب قاصد بدون نگاه کردن به آن را بیان» کرده بود.

یا مثلاً انبوه داستان‌هایی که به اسم «کرامت» درباره خمینی بیان شده است، از جمله محمد صدوقی، امام جمعه پیشین یزد، که یکی از «کرامت»های خمینی را در قالب خاطره‌ای از سفر با او در پیش از انقلاب تعریف کرده است.

این روایت از این قرار است که وسط جاده، خمینی از ماشین پیاده شد و اصرار داشت که نماز شب بخواند، اما «آنجا هم که وسط بیابان بود و آبی وجود نداشت. یک وقت نگاه کردیم دیدیم که آبی جاری است. ایشان [خمینی] آستین بالا زدند و وضو گرفتند. بعداً نفهمیدم که آب بود یا نبود، به هرحال ما در آن سفر کرامتی از ایشان دیدیم.»

مقام‌های جمهوری اسلامی گاهی حتی از زبان خود نیز به بیان کراماتِ خود پرداخته‌اند. علاوه بر ماجرای مشهور «هاله نور» احمدی‌نژاد، حسن روحانی، رئیس‌جمهور فعلی، نیز داستان مشابهی دارد که به داستان «شیء نورانی» معروف شده است.

حسن روحانی مدعی است وقتی دانش‌آموز دبستانی بوده و در مسجدی در حال وضو گرفتن بوده، «ارواح معصومین و فرشتگان» را در یک «هودج نورانی» مشاهده کرده که لحظاتی در مسجد به زمین نشست و بعد در آسمان به پرواز درآمد. فیلم این روایت روحانی نیز مثل فیلم «هاله نور» احمدی‌نژاد و «یا علی گفتن» خامنه‌ای هنگام تولد در شبکه‌های اجتماعی موجود است.

مقام‌های جمهوری اسلامی به دلیل فقدان حقانیت و مشروعیت‌ به طرح ادعاهایی در زمینه «اتصال» خود به نیروهای فراطبیعی شدیداً نیازمندند، هرچند این ادعاها گاهی چنان مضحک و حتی غیرقابل باور برای هواداران خودشان است که مجبور به تکذیب می‌شوند.

با این حال، این نوع اظهارات بخشی از پایه‌های اعتقادی نظام‌ توتالیتر و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است و بعید است رسوایی‌هایی مثل رسوایی اخیر کاظم صدیقی چرخهٔ تولید این «کرامات» را به طور کامل متوقف کند.

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.