«ماهی» بهرام بیضائی و قتل‌های زنجیره‌‌ای

  • محمد عبدی

ماجرای قتل‌های زنجیره‌‌ای در دهه هفتاد که در آن شماری از نویسندگان و روشنفکران توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به طرز فجیعی به قتل رسیدند، ازجمله ابراهیم زال‌زاده، مدیر نشر ابتکار و ناشر آثار بیضائی، خواه‌ناخواه به بخشی از زندگی هنرمندی بدل شد که هیچ‌گاه در برابر قدرت حاکم سر خم نکرد، حتی زمانی که در هتل استقلال در برابر پیشنهاد بی‌شرمانه‌ سعید امامی برای ساخت فیلم با مضامین مورد علاقه آن‌ها قرار گرفت.

بیضائی دغدغه‌‌اش را درباره قتل‌های زنجیره‌‌ای در نمایشی با نام «مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» به نمایش گذاشت که در سال ۱۳۸۴ در تئاتر شهر اجرا و در میانه کار توقیف شد.

حالا با اثر دیگری از بهرام بیضائی با موضوع قتل‌های زنجیره‌‌ای روبه‌رو هستیم؛ فیلمنامه «ماهی» که در همان سال ۱۳۸۴ نوشته شده و امسال برای اولین‌بار در آمریکا توسط نشر بیشه به چاپ رسیده است.

این اثر به دلیل قتل‌های زنجیره‌‌ای و همین‌طور شغل شخصیت اصلی که کارگر جنسی است و دیالوگ‌های بی‌پرده‌‌ای هم دارد که کمتر در آثار بیضائی دیده‌ایم، در فضای سانسورزده فعلی ایران اجازه چاپ نگرفت.

بدین ترتیب «ماهی» از اولین فیلمنامه‌هایی است که بر محور قتل‌های زنجیره‌‌ای نوشته شده و البته بعدتر محمد رسول‌اف هم تصویر غم‌انگیز و تکان‌دهنده‌‌ای از این قتل‌ها در فیلم دیدنی «دست‌نوشته‌ها نمی‌سوزند» ارائه کرد که آن فیلم هم در ایران توقیف شد.

البته به‌جز نمایش «مجلس شبیه...» بیضائی، نمایش «یک دقیقه سکوت» اثر درخشان محمد یعقوبی در سال ۱۳۷۹ هم از معدود مواردی بود که در فضای بسته داخل ایران آشکارا به قتل‌های زنجیره‌‌ای می‌پرداخت.

فیلمنامه «ماهی» از حیث فضاسازی «حقایق دربارهٔ لیلا دختر ادریس» (۱۳۵۴) و «آینه‌های روبه‌رو» (۱۳۵۹) را به خاطر می‌آورد، اما لحن آن بیشتر به آثار بیضائی در دهه هشتاد از جمله «سگ‌کشی» و «وقتی همه خوابیم» می‌ماند که در آن‌ها موردی برجسته شده که پیشتر در آثار بیضائی بسیار کم‌رنگ‌تر بود؛ یعنی دیالوگ‌های تلگرافی و بریده‌بریده که مملو است از نیش و کنایه‌هایی که به نظر می‌رسد خود جدای از شرایط سیاسی/اجتماعی حاکم در دهه هفتاد و هشتاد ایران نیست؛ فشارهایی که سال‌ها مستقیم و غیرمستقیم از سوی حکومت بر بهرام بیضائی وارد آمد و نتیجه‌‌اش دیالوگ‌ها و فضایی است که فیلمساز در آن به این فشارها عکس‌العمل نشان می‌دهد.

«ماهی» با تصاویری از مشتریان یک کارگر جنسی به‌نام ماهی آغاز می‌شود که جلوی دوربینِ او درباره خودشان حرف می‌زنند. یکی از مشتریان ظاهراً عاشق ماهی می‌شود و از او می‌خواهد که زندگی‌‌اش را تغییر دهد و با او ازدواج کند. ماهی رفته‌رفته درمی‌یابد در دام بزرگی گرفتار آمده که به قتل‌های زنجیره‌‌ای پیوند می‌خورد.

زن تنهایی که درگیر یک ماجرای پیچیده مردانه و خشن شده طبیعتاً «سگ‌کشی» را به خاطر می‌آورد و عمل قهرمانانه/ انتقام شخصی این زن در انتها هم «حقایق دربارهٔ لیلا دختر ادریس» را زنده می‌کند.

فضای سیاه حاکم بر اثر از تلخی و سیاهی جهانی حرف می‌زند که گویا با تاروپود تهران آمیخته و گزیر و گریزگاهی برای شخصیت‌های اثر باقی نمی‌گذارد تا آن‌جا که تن‌فروشی در برابر سبعیت و وحشی‌گری نفرت‌انگیز مأموران اطلاعاتی که برای رسیدن به هدف به هر ترفندی دست می‌زنند، به شغلی شریف بدل می‌شود که شخصیت اصلی‌‌اش را در برابر جبر تلخ زمانه‌‌اش روسفید می‌کند.

از جایی که درباره زهر سخن به میان می‌آید، مخاطب می‌تواند نهال پایانی تکان‌دهنده را در ذهنش بکارد؛ زهری که بعدتر مشخصاً درباره‌‌اش می‌شنویم: «مرگ موش هندی! اسم جعلی واسه یه داروی خیلی سری که نتیجهٔ نوع تاریخ گذشته‌ش دو برابر اصل گزارش شده. فرمول علمی؛ محرمانه! نتیجه: ایست قلبی- معمولا هشت، و در نوع تاریخ گذشته‌ش، حدود چهار تا شش ساعت پس از استعمال- بدون عوارض بالینی مثل بوی دهان، مستی، سرگیجه، یا آثار تهوع؛ و بدون علائم قابل کشف بعدی حتی در موارد ویژه مثل کالبدشکافی؛ با قابلیت مصرف خوراکی- و تزریقی- طبق دستور!» (صفحه ۸۹)

تأکید بر نگهداری این محصول در خانهٔ ماهی طبیعتاً می‌تواند حدس مخاطب را درباره پایان اثر برانگیزد، اما بیضائی در پیچ‌وتاب‌های داستانی‌‌ای که در آثار دهه هشتاد به بعدِ او بیشتر دیده می‌شود، پایان اثر را به شکل غیر قابل حدسی می‌بندد.

«ماهی» اولین فیلمنامه چاپ‌شدهٔ بیضائی در خارج از کشور است که می‌تواند نویددهنده چاپ آثار دیگری باشد که در داخل کشور قابل انتشار نیستند و می‌توانند چهره نادیده‌‌ای از بهرام بیضائی را عیان کنند. همچنین شاید نویددهنده انتشار آثاری که پس از این، بدون اندیشیدن به سانسور و امکان انتشار، بی‌پرده‌تر نوشته خواهند شد.

بیشتر در این باره: عیّار تنها؛ مرور زندگی و آثار بهرام بیضایی