امتداد ردپای وقایع سال ۲۰۲۰ در سال ۲۰۲۱

بخش قابل‌توجهی از جمعیت جهان در آفریقا و آسیا از دسترسی به ابتدایی‌ترین زیرساخت‌های بهداشت و پاکیزگی محروم‌اند

سال ۲۰۲۰ مملو بود از وقایعی که زندگی ما را برای همیشه تغییر دادند و نه‌تنها در روز یا ساعتی مشخص بروز نکردند بلکه همچنان‌ پای خود را، کِشان‌کِشان، به سال نو میلادی رساندند و به سال نو خورشیدی هم خواهند کشاند.

در این یادداشت کوتاه نگاهی گذرا خواهیم انداخت به پیامدهای انتخابات‌ آمریکا، عواقب احتمالی جدا شدن بریتانیا از هم‌پیمانان استراتژیک خود در اروپا، بازگشت فقر جهانی درنتیجۀ شیوع کرونا و نیز پیامدهای استراتژیک دنیایی که دیگر تک‌قطبی نخواهد بود.

افزایش فقر در سطح جهانی

سال ۲۰۲۰ زخم‌هایی به‌یادماندنی بر پیکر تمدن بشری خراشید، اما از این بین، افزایش فقر احتمالاً ماندگارترین زخم خواهد بود. در کشورهای پیشرفته، سرازیر شدن پول نقد به سوی بانک‌ها و بنگاه‌های اقتصادی، بازار سرمایه را محکم و استوار در اوج نگه داشت. اما طبقه کارگر از این ثروت بادآورده بهره‌ای نبرد.

بسیاری از کشورهای پیشرفته (کانادا، انگلیس و تا حدی آمریکا) با حمایت‌های مالی از اقشار آسیب‌پذیر، تا حدی جلوی ضربه‌های مهلک اقتصادی به طبقات فرودست را گرفتند. اما این موضوع در مورد کشورهای در حال توسعه بسیار هولناک و دلخراش است.

همزمان با تأکیدات مکرر سازمان بهداشت جهانی بر لزوم رعایت فاصله اجتماعی و شستن دست‌ها با صابون، بخش قابل‌توجهی از جمعیت جهان در دو قاره آفریقا و آسیا از دسترسی به ابتدایی‌ترین زیرساخت‌های مربوط به بهداشت و پاکیزگی محروم‌اند.

علاوه بر ناتوانی این کشورها در پاسخگویی به نیازهای اولیه شهروندان خود، چشم‌انداز پیشِ روی اقتصادی این کشورها نیز کمی تیره‌تر شده است. این کشورها برای پیمودن بخشی از مسیر توسعه اقتصادی، از نهادهای بین‌المللی وام گرفته‌اند و رکود اقتصادی فعلی بازپرداخت این وام‌ها را با مشکل مواجه خواهد کرد.

عوض کردن قوانین مالی به‌نحوی که در چنین شرایطی بارِ مالیِ ضررِ تحمیل‌شده بیشتر بر دوش ارائه‌دهندگان وام‌ها (ثروت انباشته در بخش خصوصی) باشد و نه کشورهای در حال توسعه (جیب خالی فقیرترین اقشار دنیا)، یکی از اصلاحات لازم در نظام مالی جهانی ست.

نگرانی همه از شرایط وخیمِ مشعل‌دار لیبرال دموکراسی در دنیا

انتخابات اخیر در ایالات متحده آمریکا به بستری برای مشارکت بسیار بالای مردم این کشور تبدیل شد. برخی معتقدند که نهادهای دموکراتیک آمریکا با سربلندی از پسِ آزمونی سخت و تاریخی برآمده‌اند چون رئیس‌جمهور پیشین که با دشمن خطاب کردنِ رسانهها قصد داشت خود را تنها منبع موثق اطلاعات معرفی کند، اکنون نه تنها بازندۀ انتخابات ریاست‌جمهوری شده بلکه، به دنبال وقایع ششم ژانویه، حمایت بخشی از حزب جمهوری‌خواه را هم از دست داده است.

درباره توفیق دونالد ترامپ در ایجاد پایگاهی جدید به‌منظور آغاز حرکتی سیاسی که احتمالاً چالش‌هایی را در سال ۲۰۲۴ متوجه حزب جمهوری‌خواه خواهد کرد، جای تردید جدی وجود دارد. خواندن نیت آقای ترامپ در این زمینه کار دشواری نیست، اما پیش‌بینی میزان توفیق او بسیار پیچیده است.

دفتر رئیس‌جمهور آمریکا در کاخ سفید

کاخ سفید در سال ۲۰۲۱ میزبان مردی متفاوت است. جو بایدن که انتظار می‌رود تلاش‌هایی برای ملحق کردن دوبارۀ آمریکا به بسیاری از پیمان‌های بین‌المللی از جمله معاهده پاریس و برجام انجام دهد، با چالش‌هایی جدی در کشور خود روبه‌روست.

نگرانی از وضعیت رو به اوج تعداد مبتلایان به بیماری کووید۱۹، افزایش چشمگیر بیکاری و فقر، اوج‌گیری تنش‌های نژادی، اُفت درآمد دولت به دلیل رکود اقتصادی، افزایش هزینه‌ها به دلیل بحران کرونا و چالش‌های آتی برای ارائه چهره‌ای مقبول برای بیش از ۷۰ میلیون آمریکایی که به دونالد ترامپ رأی دادند، فقط بخشی از دشواری‌های پیشِ روی آقای بایدن در خانه است.

در عرصه بین‌الملل نیز چالش‌هایی احتمالاً جانکاه‌تر در انتظار او خواهد بود.

اتحادیه اروپا: اکنون ۲۷ کشور

برگزیت، این کابوس چهارساله، بالأخره به سرانجام رسید، اما پس‌لرزه‌های آن همچنان احساس خواهد شد.

حذف شدن بریتانیای کبیر از اتحادیه اروپا تصمیم‌گیری‌های استراتژیک را برای این نهاد قاره‌ای دشوار خواهد کرد. دو کشور اصلی این اتحاد (آلمان‌ و فرانسه) اراده‌ای یکسان برای اعمال نفوذ در سرنوشت تصمیمات مهم ندارند.

آلمان که هنوز از زخم‌هایی که پس از وقایع جنگ جهانی دوم بر وجهه هویت ملی‌اش نقش بسته رنجور است، تمایلی به تصاحب موقعیت رهبری در مسائل استراتژیک و نظامی اتحادیه اروپا ندارد. این امر مسئولیتی افزون را بر دوش رئیس‌جمهور فرانسه خواهد گذاشت.

ایفای نقشِ دیگر کشورهای اروپایی برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک در شرایط جدید بسیار ضروری خواهد بود، اما تصویر روشنی از جایگاه و میزان نفوذ اعضای این نهاد قاره‌ای (به‌جز آلمان و فرانسه) در این عرصه وجود ندارد.

تحولات مهم در موازنه قدرت‌ استراتژیک در سطح بین‌الملل

نتیجه انتخابات آمریکا در سال ۲۰۱۶، مواضع آقای ترامپ در رابطه با معاهده پاریس، ناتو و دیگر نهادهای بین‌المللی، قاره اروپا را بر آن داشت که در مورد قابل‌اتکا بودن ایالات متحده آمریکا در تصمیمات استراتژیک بازاندیشی کند. اکنون که بریتانیا نیز از این اتحاد (حداقل در ظاهر) جدا شده است، اتحادیه اروپا باید جایگاهی یگانه و متمایز برای خود بیابد.

پیشی گرفتن اجتناب‌ناپذیر چین به‌لحاظ قدرت اقتصادی و به‌تبع آن به‌لحاظ قدرت نظامی، این کشور را به‌زودی به یکی از قطب‌های قدرت جهانی تبدیل خواهد کرد.

آمریکا همچنان به عنوان یک ابرقدرت پابرجا باقی خواهی ماند، اما در آینده‌ای نه چندان دور باید حضور رقیب‌هایی پُرزور را در عرصه بین‌الملل بپذیرد و به سوی آن‌ها دست دوستی دراز کند.

در این زمینِ بازی، جای یک گروه چهارم نیز وجود دارد: اتحادیه کشورهای در حال توسعه.

و در آخر، درخت جادویی پول کجاست؟

ترزا مِی، نخست‌وزیر پیشین بریتانیا، در یک گفت‌وگوی تلویزیونی در پاسخ به پرسش یک پرستار در مورد کاسته شدن از ارزش واقعی دستمزدش طی سال‌های گذشته گفت که «درخت جادویی پول» وجود ندارد و دولت‌ها نمی‌توانند بدون حساب‌وکتاب به همه پاسخ‌های شهروندان رسیدگی کنند.

طی یک سال گذشته ایالات متحده آمریکا چیزی افزون بر ۲۲۰۰ میلیارد دلار پول بدون پشتوانه را به سمت اقتصاد این کشور سرازیر کرد تا نظام مالی را از بحران خارج کند و میلیون‌ها خانواده آمریکایی را که بدون درآمد در آستانه فقر رها شده بودند، نجات دهد. تورم در آمریکا هنوز به دو درصد نرسیده است.

آقای یانیس واروفاکیس (وزیر دارایی دولت چپگرای یونان در سال ۲۰۱۵) در یادداشتی پیدا شدن «درخت جادویی پول» را یکی از هفت راز برملاشده در سال ۲۰۲۰ برشمرده است. به‌راستی اتحادیه اروپا، کانادا، ایالات متحده آمریکا و بسیاری دیگر از کشورهای پیشرفته، مقدار بی‌سابقه‌ای پول را برای مقابله با بحران کرونا به اقتصادهای ملی تزریق کرده‌اند. آیا نمی‌توان این را مساوی با پیدا شدن «درخت جادویی پول» که خانم ترزا می از آن صحبت می‌کرد، تلقی کرد؟

در واقع شرایط کنونی جلوه‌ای دیگر از نقص تئوریک اقتصاد نئوکلاسیک است (آنچه امروزه در بسیاری از دانشگاه‌ها تدریس می‌شود) که بر همه عریان شده است. آنچه بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۶ به عنوان ریاضت اقتصادی بر برخی کشورهای اروپایی از جمله یونان تحمیل شد، درد و رنجی بی‌دلیل به پشتوانه تئوری‌های غیرعلمی و غلط، و اراده برخی نهادهای بین‌المللی مانند صندوق بین‌المللی پول بود.

با همه این اوصاف، جای بسی امید برای سال ۲۰۲۱ وجود دارد. بهار در پیش است.

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.