«من تابوها را با نوشتن و حرف زدن از چیزهایی که قرار است درباره آنها ساکت باشیم و حرف زدن دربارهشان خطر زیادی دارد، میشکنم. اگر من این کار را انجام ندهم، چه کسی انجام خواهد داد؟»
سارا عمر، نویسنده دانمارکی کردتبار، از نسل جدید نویسندگان نسل دوم کرد در اروپاست که در نوشتهها و گفتههایش از موضوعاتی سخن میگوید که هم برای اروپاییها جالب است و هم برای مهاجران؛ اروپاییها تا بدانند چه کسانی در کنارشان زندگی میکنند و مهاجران تا خود را در آن ببینند.
او از خشونت «اسلام ارتجاعی» علیه زنان سخن میگوید و بر رنج و عذابی تاکید میکند که به زنان و کودکان پس درهای بسته تحمیل میشود: تجاوز، بدرفتاری و جنایات به نام «غیرت» و «ناموس».
البته گفتن و نوشتن از این چیزها، برای این نویسنده کمهزینه نبوده و علاوه بر بریدن از خانوادهاش، برآشفتگی، خشم و تهدید مسلمانان تندرو علیه این نویسنده، موجب شده او تحت حفاظت زندگی کند.
از سلیمانیه تا کپنهاگ
سارا عمر ۳۴ سال پیش در بحبوحه خیزش کردستان عراق و سرکوب خونین صدام حسین علیه کردها به دنیا آمد و دوران کودکی خود را در زمان جنگ ایران و عراق گذراند.
او از بمباران شیمیایی حلبچه جان سالم به در برد، ولی بسیاری از نزدیکانش در قتلعام صدام علیه کردها کشته شدند، تا این که بالاخره از کشورش فرار کرد و به دانمارک رفت.
سارا عمر که در رشته علوم سیاسی تحصیل کرده و اکنون ساکن کپنهاگ است، از کودکی به نوشتن علاقه داشت و اشعاری را در جوانی در برخی از رسانهها منتشر کرد. او در همین شعرها به مسائل ممنوعه میپرداخت.
اما شهرت اصلی این نویسنده و شاعر برای انتشار اولین رمانش است که به زبان دانمارکی با نام «غسال مرگ» منتشر شد.
این رمان که در اواخر سال ۲۰۱۷ منتشر شد به دیگر زبانهای اروپایی مثل سوئدی، نروژی، صربی و فرانسوی نیز ترجمه شده و تاکنون فقط در دانمارک بیش از ۱۰۰ هزار نسخه از آن به فروش رفته است.
این میزان فروش، آن هم برای اولین رمان یک نویسنده، در بازار کتاب کشوری با کمتر از شش میلیون نفر جمعیت، یک موفقیت بزرگ محسوب میشود.
رمان «غسال مرگ» از سوی رسانههای دانمارک هم مورد استقبال قرار گرفت و روزنامه اکسترا بلدا در دانمارک جایزه سالانه خود با عنوان «ویکتور» را در سال ۲۰۱۹ به این رمان اهدا کرد. همچنین سارا عمر برنده جایزه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد شده است.
در دورهای که زنان سراسر جهان جرات بیشتری برای افشای متجاوزان جنسی را پیدا کردهاند، رمان «غسال مرگ» از سوی منتقدان و رسانهها به عنوان یک «#من_هم» زنان مسلمان ارزیابی شده است.
«غسال مرگ»؛ یک داستان واقعی
«غسال مرگ» داستان فرمئسک (به زبان کردی یعنی اشک) شخصیت اصلی رمان را بازگو میکند و از نظر زمانی یک دوره سی ساله را شامل میشود: از هنگام تولد این شخصیت در سال ۱۹۸۶ در شهر سلیمانیه (مثل خود نویسنده) تا سال ۲۰۱۶، وقتی او در دانمارک زندگی میکند.
شخصیت اصلی داستان، هنگام تولد یک نشان در ظاهر خود دارد که ممکن است در جامعهای مردسالار که زنان همیشه مورد اتهام هستند، به نشانی شوم تعبیر شود. فرمئسک از بیم خشونتهای پدر، نزد پدربزرگ و مادربزرگش زندگی میکند. درویش، پدربزرگش یک آدم معتقد است و گوهر، مادربزرگش جسد زنانی را میشوید که قربانی خشونت مردان شدهاند.
زندگی فرمئسک سی سال بعد زمانی که بدون خانواده و بدون دوست و سرگردان در دانمارک در تخت بیمارستان روانی بستری است، روایت میشود. او با دریا، یک دانشجوی پزشکی محجبه آشنا میشود که مثل او کرد است و میان میل به رهایی و سختگیریهای پدر در فشار است.
در واقع، داستان این رمان بر اساس زندگی خود نویسنده نوشته شده؛ یک چالش تکراری ولی در عین حال جدی نسل دوم مهاجران مسلمان در کشورهای غربی شکل گرفته است.
این رمان، داستان بسیاری از فرزندان به ویژه فرزندان دختر خانوادههای مهاجر مسلمان است که از یک سو با دنیای آزاد کشور میزبان مواجهاند و از سوی دیگر، محافظهکاری خانوادهها آنان را به ستوه آورده است.
به همین دلیل، بخش مهمی از مخاطبان و خوانندگان این رمان، همان نسل دوم مهاجر هستند که خود را در این کتاب میبینند و فرمئسک را همچون تجسم ادبی آرزوها و در عین حال رنجها و تجربههای خود یافتهاند.
سارا عمر خود بر این نکته آگاه است و در این زمینه گفته است: «کتابهایم جنبشی بسیار محافظهکارانه در میان زنان، به ویژه زنان اصالتاً مسلمان در کشورهای اسکاندیناوی ایجاد کرده، چون آنان با شخصیتها و موضوعات رمانهایم همذاتپنداری میکنند.»
نویسنده جوان دانمارکی درباره واکنش مخاطبان آثارش ادامه میدهد: «یک واکنش که مرا تا حد گریه کردن تحت تأثیر قرار داد، واکنش زنی بین ۴۵ تا ۵۰ ساله بود که جلو آمد و در گوشم با صدای آهسته گفت ‘ممنونم که صدای من بودی’.»
فرمئسک که مثل نویسنده در کودکی مورد تجاوز عمویش قرار گرفته، شباهتهای دیگری حتی از نظر ظاهر با سارا عمر دارد؛ هر دو مو مشکی با طره سفید.
این در حالی است که این نویسنده در مجامع عمومی و گفتوگوها خیلی درباره جزئیات زندگی خود توضیح نمیدهد. دستیارش دلیل چنین احتیاطی را مسائل امنیتی که درباره او مطرح است، اعلام میکند.
داستان فرمئسک تمام نمیشود
سارا عمر وقتی وارد دانمارک شد ۱۵ ساله بود، پس از چندین سال زندگی در اردوگاههای پناهجویان.
او در گذشته گفته است که متاهل و «مادر یک دختر مقتول» بوده. کار نوشتن رمان «غسال مرگ» را زمانی آغاز کرد که پس از چندین بار اقدام به خودکشی، در یک بیمارستان روانی بستری شده بود.
برای او نوشتن فقط «یک رؤیا» نیست، بلکه در آن الوهیتی میبیند که همه چیز را به پایش قربانی کرده است. این نویسنده خود را یک «مسلمان ندانمگرا» (آگنوستیک) معرفی میکند که با وجود تهدیدها علیهاش، قصد ندارد اسلام را به محاکمه بکشاند و در عوض، بر پیام جهانی خود تاکید دارد.
سارا عمر میگوید: «همه ادیان توحیدی، یک جنبه تاریک و یک جنبه روشن دارند. اسلام هم جنبه تاریک دارد، اما جایی هم برای تفسیر باقی میگذارد. همه چیز بستگی دارد به این که چه کسی قرآن را در دست بگیرد.»
سارا عمر در کشوری زندگی میکند که انتشار کاریکاتورهای پیامبر اسلام در این کشور جنجال زیادی در جهان به پا کرد. او با وجود این جنجالها، از آزادی بیان دفاع میکند: «تا وقتی افرادی هستند که نویسندگان و کسانی را که برای به دست آوردن حق استفاده از کلمات میجنگند تهدید میکنند، ما با مشکل روبهروییم.»
این نویسنده همچنین مخالف حجاب اجباری زنان است؛ مسئلهای که حتی در میان خانوادههای مهاجر مسلمان در اروپا همچنان مشکلساز است.
حماسه فرمئسک جلد دوم نیز دارد که در سال ۲۰۱۹ با عنوان «رقاص سایه» منتشر شد. این رمان نیز با استقبال خوانندگان روبهرو شد و در دانمارک جوایزی را به دست آورده است.
او خود در این باره میگوید: «کار من با داستان فرمئسک تمام نشده، چون او بیش از یک کودک بدسرپرست و یک زن مظلوم است، او یک مبارز است و من باید بقیه داستان او را بنویسم.»