نظام آموزشی یهودیان ایران پس از انقلاب ۵۷ (بخش پایانی)

تاریخ یهودیان ایران به بیش از دو هزار و ۵۰۰ سال پیش باز می‌گردد؛ اما تنها حدود ۱۲۰ سال است که یک سیستم منسجم و مدرن آموزشی در میان ایرانیان یهودی پدید آمده است.

با این حال امروزه سیستم آموزشی و فرهنگی یهودیان ایران با یک نقصان بزرگ مواجه است که نتیجه‌اش انزوای فرهنگی بخشی از این جامعه شده است.

این مقاله به این موضوع خواهد پرداخت که فقدان برنامه‌های آموزشی و فرهنگی کافی در سال‌های پس از انقلاب چه تأثیری بر جامعه یهودیان گذاشته است.

سرنوشت معلمان

در یک نظرسنجی که نگارندگان این مقاله از یک جامعه ۳۰ نفری از یهودیان داشته‌اند، مطالبات اصلی آن‌‌ها بیشتر ناظر به کمیت کلاس‌های دینی بوده است تا کیفیت آن. به گونه‌ای که به نظر می‌رسد حتی افرادی که در زمان پهلوی دوم درس خوانده‌اند نیز کیفیت آموزش را تقریباً هم‌سطح با آنچه که در جمهوری اسلامی وجود دارد می‌پندارند.

بر اساس یک تقسیم‌بندی کلی معلمان جامعه یهودیان ایرانی را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد؛ مدرسان کلاس‌های عبری که تعلیمات دینی یهود را تدریس می‌کنند و معلمانی که خود یهودی بوده‌اند اما زمینه تدریس آن‌ها به مطالب غیردینی اختصاص داشته است.

انقلاب اسلامی و تحولات اجتماعی فرهنگی پس از آن باعث شد تا یک دگرگونی کلی در وضعیت یهودیان ایران به وجود آید. در حقیقت این تحول از آنجا به وجود آمد که از سال ۵۷ به این سو استخدام معلمان غیرمسلمان در مدارس دولتی ممنوع شد و حتی معلمانی که پیش از انقلاب به استخدام درآمده بودند به سرعت بازنشسته شدند.

بیشتر در این باره: نظام آموزشی یهودیان ایران پس از انقلاب ۵۷ (بخش اول)

هارون یشایایی در کتاب «گزارش یک دوران» در این رابطه می‌نویسد: «معلوم بود که مسؤولان نظام، تصمیم نهایی خود را در مورد آموزش و پرورش و شیوه ارتباط با غیرمسلمانان از همان روزهای اول انقلاب گرفته‌اند و دایره حضور و تاثیر اقلیت‌های دینی را در این مورد هر روز تنگ‌تر خواهند نمود. در نتیجه بیشتر معلمان شاغل یهودی در آموزش و پرورش قبل از موعد قانونی بازنشسته شدند و در مواردی به مدارس یهودی تهران منتقل گردیدند و بعد از مدتی معلمین تعلیمات دینی مدارس اختصاصی کلیمیان نیز از شمول استخدام دولتی کنار گذاشته شده و معلمین دینی که به وسیله انجمن کلیمیان استخدام می‌شدند، بعد از موافقت آموزش و پرورش به هزینه انجمن کلیمیان حق تدریس در مدارس کلیمیان را برای تعلیمات دینی داشتند...»

حاخام ماشاالله گلستانی که خود از معلمان تعلیمات دینی یهودیت در شیراز بوده، چنین می‌گوید: «من از سال ۱۳۳۷ الی ۱۳۶۳ هجری شمسی در مدرسه و یشیوا تدریس کلاس‌های عبری را بر عهده داشتم؛ پس از انقلاب که یشیواها تعطیل شدند، تنها رشته طبیعی و ریاضی را در مدرسه‌ای که در آن مشغول به تدریس بودم داشتیم، از سوی دیگر مؤسسه «اوتصر هتورا» (گنج دانش) که یک بنیاد خارجی برای کمک به آموزش تعلیمات دینی یهودیت بود، بودجه‌اش را قطع کرده بود. گرچه در سال‌های پس از انقلاب هم بنده به عنوان معاون در یکی از مدارس مختص یهودیان شیراز مشغول بودم اما از سال ۶۳ که مدیریت آنجا عوض شد، بنده منزوی شدم.»

پیمان قیام بر این باور است که یکی از عمده‌ترین دلیل عدم تعطیلی دفعی مدارس خاص یهودیان آن بود که از این مدارس و دانش آموزان به عنوان یک عامل انگیزشی برای سایر مدارس عمومی استفاده می‌شد. به عبارت دیگر با توجه رتبه‌های قابل قبول دانش‌آموزان کلیمی در زمینه‌های آموزشی، ورزشی و حتی اخلاقی و تربیتی مدیران سایر مدارس جهت ترغیب دانش‌آموزان خود بهره می‌جستند.

مدیران غیریهودی؛ تناقض یا مطالبه؟

البته نباید از یک نکته مهم غافل بود و آن اینکه علاوه بر معلمان دینی، مدیریت سیستم‌های آموزشی یهودیان نیز پس از انقلاب دگرگون شد؛ چنانکه مدارس یهودی می‌بایست توسط مدیران مسلمان اداره شوند.

بر اساس یک نظرسنجی که توسط نگارندگان این مقاله به عمل آمده است، بیش از نیمی از جامعه یهودیان ایران معتقدند که مدیریت مدارس خاص یهودیان توسط مدیران مسلمان، نه تنها یک کاستی، بلکه یک فرصت برای جامعه یهودیان بوده است که تا پیش از انقلاب اسلامی مجالی برای تحقق نداشته، اما پس از سال ۵۷ به عرصه عمل دارد.

پاسخ اغلب آن‌ها به اینکه چرا آن‌ها، این شیوه مدیریت آموزشی را یک فرصت می‌دانند طیف گسترده‌ای از پاسخ‌ها را شامل می‌شود، که مهم‌ترین این دلایل را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

۱. جامعه یهودیان ایران بنابر دلایل فرهنگی و اقتضائات سیاسی، نیاز داشتند در سال‌های پس از انقلاب تعامل گسترده‌تری با مسلمانان داشته باشند، به این منظور مدیریت یک مدرسه یهودی توسط شخصی مسلمان می‌تواند فرصتی باشد برای شناخت جزئیات فرهنگ جامعه اکثریت؛ چرا که اگر این چنین نمی‌شد، نسل جوان یهودیان ایرانی رفته رفته منزوی‌تر از پیش می‌شدند.

۲. با بازنشسته شدن نسل قدیمی مدیران مدارس و معلمان یهودی و همچنین به دلیل انحلال یا کم‌کار شدن مدارس یهودی در سال‌های پس از انقلاب دیگر معلمان و متخصصان بسیار اندکی در جامعه یهودیان ایران حضور داشتند که شرایط مدیریت را داشته باشند، البته این نکته را نیز باید اضافه کرد که بسیاری از مدیران مدارس نیز از سال ۱۳۵۷ مهاجرت کردند. به همین دلیل برای بالا بردن کیفیت آموزش هم که شده بود، می‌بایست افرادی مدارس را اداره کنند که لااقل سابقه مدیریتی می‌داشتند.

البته همان طور که در مقدمه اشاره شد، برخی از فعالان آموزشی معتقدند که مدیریت این مدارس توسط جامعه اکثریت در سال‌های پس از انقلاب، غالباً به نفع یهودیان ایران بوده است؛ هم چنان که آرش آبایی می‌گوید: «سابقه تدریس من به عنوان معلم عبری نشان داده است که کیفیت آموزش تعلیمات یهودی در ایران نه تنها تفاوت عمده‌ای با سال‌های پیش از انقلاب اسلامی نداشته است، بلکه در موارد متعددی پررنگ‌تر نیز شده است. اگر به کلاس‌های عبری در روزهای جمعه نگاهی بیندازیم می‌بینیم که این سلسله کلاس‌ها چنان مشتاقانه دنبال می‌شود که انگیزه‌ای مضاعف را برای مدرس به وجود می‌آورد تا یا ساعت‌های آموزشی را اضافه کند و یا بر حجم مطالب آموزشی بیافزاید؛ بنابراین تغییر مدیریت مدارس یهودی در سال‌های پس از انقلاب تاثیر منفی در آموزش یهودیان ایران به وجود نیاورد، بلکه باعث تقویت آن شد».

این نکته را پیمان قیام، یکی از نگارندگان بخش نخست این مقاله که خود تجربه سال‌ها تدریس تعلیمات دینی را داشته است به زبانی دیگر بازگو می‌کند. قیام معتقد است: «اغلب مدارس یهودی که در سال‌های پس از انقلاب توسط مسلمانان اداره می‌شدند، یک فرصت را برای یهودیان فراهم آوردند و آن این بود که چون یک مدیر غیریهودی در میان تعداد زیادی دانش‌آموز یهودی است، نسبت به آن‌ها احساس بی‌طرفی دارد چرا که او نه نسبت فامیلی با کسی ازآن‌ها دارد که حس ناعدالتی در دانش‌آموزان بیدار شود و نه با کسی از آن‌ها خصومتی شخصی دارد تا او را متضرر کند. در حقیقت این احساس که مدیر مسلمان می‌تواند منصفانه‌تر و عادلانه‌تر در همه شؤون آموزشی با دانش‌آموز یهودی مواجه باشد، اصل مهمی است که ممکن است برخی منکر آن بشوند اما یک حقیقت غیرقابل انکار است.همچنین با توجه به رابطه عاطفی که در ذات آموزش بین دانش آموز و کادر آموزشی وجود دارد ،خیلی از تابو های موجود در باره یهودیت توسط کادر آموزشی مسلمان درک و شکسته شد و به جامعه اکثریت تعمیم داده شد.»

کیفیت آموزش تعلیمات دینی

تراکم مطالب آموزشی در روزهای جمعه البته نگرانی‌های را نیز به همراه داشته است؛ چنان که ۴۰ درصد از جامعه آماری مورد پرسش اذعان داشته اند که «کیفیت آموزش در روزهای جمعه گرچه مناسب است اما کافی نیست. به این معنا که آموزش تورات و یا دیگر کتب دینی نباید صرف به کلاس‌های روز جمعه و آموزش‌های در کنیسه‌ها محدود بشود، بلکه با برگزاری اختیاری این کلاس‌ها، به صورت چند روز در هفته می‌توان هم کیفیت آموزش را فراتر برد و هم نگرانی‌ها از کمیت آن را تصحیح کرد».

با این وجود نظرات دیگری نیز در همین رابطه وجود دارد. به عنوان نمونه در تحقیقات میدانی که برای نگاشتن این مقاله به عمل آمده بود، عضوی از جامعه یهوددیان ایران چنین باوری داشت: «قطعاً کیفیت آموزش عبری کلاسیک همانند سال‌های پیش از انقلاب نیست». او که خود از تحصیل‌کردگان در سلسله مدارس فنی ارت در دوران پهلوی دوم بوده، می‌گوید: «اصولاً چه سال‌های قبل از انقلاب و چه پس از آن یک شخص یهودی در آموزش‌های مذهبیش خللی به وجود نیامد، چرا که آنچه را به خاطر تحولات انقلاب اسلامی از آموزش آن‌ها محروم شد در بافت خانواده و یا در کنیسه‌ها می‌آموخت.»

تراکم مطالب آموزشی و دانش‌آموزان، علی‌رغم دشواری‌هایش، این نکته مثبت را در پی دارد که از جنبه رونق و انتقال فرهنگی و اخلاقی یهودی موثرتر می‌شود.

بی‌رغبتی و استقبال کم از ثبت‌نام در مدارس یهودی بعد از انقلاب

از منظر ۲۰ درصد از جامعه یهودیان ایران، یکی از عمده‌ترین تحولاتی که در نظامم آموزشی یهودیان ایران در سال‌های پس از انقلاب به وجود آمد این بود که این مدارس در روزهای شبات باید کلاس‌های خود را دایر کنند؛ این در حالی است که به خاطر تقدس این روز یهودیان در روزهای شنبه بسیاری از کارها توسط شخص یهودی انجام نمی‌شود. بنابراین دلیل بسیاری از والدین در نزد خود گمان می‌کردند که اگر قرار است فرزند ما در روزهای شبات به مدرسه برود، پس تفاوت این مدارس با دیگر مدارس چه است؟ پس همان بهتر که دانش‌آموز در مدرسه‌ای درس بخواند که از امکانات بیشتری نیز برخوردار است.

البته در این نظرسنجی دلایل دیگری نیز برای علت کم‌استقبالی یهودیان ایرانی به مدارس مختص یهودیان در سال‌های پس از انقلاب بیان شد؛ در حدود ۵۰ درصد از آن‌ها معتقدند که شرایط فرهنگی حاکم بر این مدارس ایزوله شدن و انزوا را برای فرزندان یهودی به بار می‌آورد، چنان که آن‌ها ناتوان از تعاملات اجتماعی خود در جامعه اکثریت می‌شدند.

در برخی موارد نیز خود جامعه یهودیان به دلایل فقر فرهنگی خواهان ثبت‌نام فرزندانشان در این مدارس نمی‌شدند. به عنوان در یکی از نظرسنجی‌ها چنین موردی نیز بیان شده است: «نگرانی والدین من این بود که من لهجه محله (لهجه یهودیان شیراز) را به خود بگیرم و برای پدر من این نکته اهمیت داشت و در انتها او را واداشت تا من را در مدرسه کوثر (یکی از مدارس مختص یهودیان در شیراز) ثبت‌نام نکند.»

همچنین یکی از عمده‌ترین دلایلی که تمامی افراد مورد نظرسنجی بر آن اتفاق نظر داشتند این بود که تفاوت چندانی بین یک مدرسه یهودی و غیر یهودی وجود ندارد اما برای ورود به دانشگاه چه بهتر که از مدارس نمونه دولتی ورود کرد تا از امتیازات آن بهتر بتوان استفاده کرد.

همچنین تخریب وجهه این مدارس توسط والدینی که فرزندان خود را در مدارس عمومی قرار داده بودند و به دنبال توجیه عملکرد خویش در این راستا بودند، ضربه جبران‌ناپذیری بود.

منابع:

ایران، اسرائیل، ملت یهود (نوشته منشه امیر)
گزارش یک دوران (نوشته هارون یشایایی)
تاریخ یهودیان ایران؛ نگاهی به دیازپورا (نوشته حبیب لوی حی)
تحقیقات میدانی با اعضای جامعه یهودیان شیراز
مصاحبه با یکی از فعالان آموزشی یهودیان ایران به نام «آرش آبایی»