اظهارات اخیر وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در تأیید تولید فیلمها و سریالهای مختلف به سفارش این نهاد امنیتی، تحلیلهای قبلی درباره هر چه امنیتی و نظامیتر شدن تولید محصولات نمایشی در سالهای اخیر را تقویت کرد.
هفته گذشته محمود علوی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی، در یک گفتوگوی تلویزیونی نام فیلمهای و مجموعههای تلویزیونی تولید شده از سوی این نهاد امنیتی را اعلام کرد. او تأیید کرد که فیلمهای «روباه»، «ماجرای نیمروز»، «شبی که ماه کامل شد»، «سیانور»، «امکان مینا»، «شبی که ماه کامل شد»، «روز صفر» و سریالهای «پازل»، «سارق روح»، «تعبیر وارونه یک رویا» و «خانه امن» به سفارش این نهاد امنیتی تولید شدهاند.
اظهارت او در تأیید تولید این فیلمها و سریالها به سفارش وزارت اطلاعات، در حالی بیان شد که در عنوانبندی هیچ کدام از آثار اشاره شده به نام وزارت اطلاعات به عنوان تهیهکننده یا سرمایهگذار اشاره نشده است. تهیهکننده فیلم «روباه» محمد پیرهادی، فیلم «امکان مینا» منوچهر محمدی، فیلمهای «سیانور» و «ماجرای نیمروز» محمود رضوی، «شبی که ماه کامل شد» محمدحسین قاسمی و «روز صفر» سعید ملکان هستند.
Your browser doesn’t support HTML5
از میان تهیهکنندگان این فیلمها، محمدحسین قاسمی با انتشار متنی در صفحه اینستاگرامش نوشت که فیلم «شبی که ماه کامل شد» با سرمایه بخش خصوصی و پیشفروش و فروش رایت تولید شده و به نوشته او «هرگز از منابع و سرمایه دولتی و یا نهادهای حکومتی مشارکتی دریافت نشده است». او همچنین بدون نام بردن از وزارت اطلاعات نوشت که «از هیچ سرمایه و سرمایه گذاری که دچار شائبه از منظر حقوقی و افکار عمومی باشد نیز استفاده نگردیده است».
استفاده از تعابیری چون «دچار شائبه از منظر حقوقی و افکار عمومی» برای اشاره به وزارت اطلاعات نشان میدهد دستکم سازندگان فیلم «شبی که ماه کامل شد» از اظهارات وزیر اطلاعات در نام بردن از فیلمشان به عنوان اثر سفارشی وزارت اطلاعات ناراضی هستند و از تبعات اطلاق عنوان سینماگر مورد حمایت نهاد امنیتی نگران هستند.
به غیر از تهیهکننده فیلم «شبی که ماه کامل شد»، سایر تهیهکنندگان فیلمها و سریالهای نام برده شده از سوی وزیر اطلاعات واکنشی به صحبتهای محمود علوی نشان ندادهاند. با این همه این اظهارات و مشخص شدن ابعاد گسترده حضور وزارت اطلاعات در سینما تبدیل به موضوع اصلی مباحث درونی میان سینماگران شده است.
موضوع حضور وزارت اطلاعات در سینما از دهه ۷۰ و با انتشار اخباری درباره ملاقات سعید امامی، معاون امنیتی وقت وزارت اطلاعات با تعدادی از فیلمسازان معروف، مطرح شد.
ریشههای حضور وزارت اطلاعات در سینما را در گفتوگو با هوشنگ اسدی، روزنامهنگار و سردبیر ماهنامه توقیف شده گزارش فیلم بررسی کردهایم. نشریه گزارش فیلم در اواخر دهه ۷۰ با انتشار گزارشها و گفتوگوهایی گوشههایی از ابعاد حضور وزارت اطلاعات در سینما را فاش کرد.
گفتوگو با او را با پرسش از دلایل حساس شدن وزارت اطلاعات در دهه ۷۰ به سینما و آغاز اقداماتشان در آن مقطع شروع کردم.
هوشنگ اسدی: پروژه سینما هم مثل بقیه پروژههای جمهوری اسلامی، به اسم فرهنگ شروع شد و به اسم امنیت تمام شد. سینما در واقع بعد از آن ماجرای معروف صحبتهای آقای خمینی درباره فیلم «گاو» روی دست جمهوری اسلامی ماند. این تفکر داعشی، در واقع سینما را نمیخواست ولی سینما روی دستش ماند. در مرحله اول میخواستند که آن را هدایت و نظارت کنند.
در دوران آقایان انوار و بهشتی و اسفندیاری، سعی کردند سینمایی را که میخواهند به وجود بیاورند با هدایت و نظارت سینماگران؛ و آن سینمای اسلامی را که میخواستند به وجود بیاورند، -چون سینمایی به اسم سینمای اسلامی عملا وجود ندارد، مثل اقتصاد اسلامی که وجود ندارد، مثل سیاست اسلامی وجود ندارد- به نتیجه نرسید، تبدیل شد به رواج نوعی تفکر عرفانی که زیر لوای تارکوفسکی آن را گسترش میدادند. این خیلی بحث مفصلی است که این [سینمای اسلامی] در این مرحله شکست خورد.
در مرحله بعد، چون تأثیر سینما و فیلمهایی که ساخته شد در جامعه معلوم شد، وزارت اطلاعات سعی کرد که این هدایت و نظارت را به عهده بگیرد. در نتیجه جزو پروژههای اصلی سعید امامی، همین پروژه سینما بود. تا حدی برایش مهم بود که در این باره چندین سخرانی کرد و برنامه نوشت، و خودش به عنوان معاون امنیت کشور، سینماگران برجسته را دعوت کرد به هتل لاله، که داستان معروف احضار مسعود کیمیایی و بهرام بیضایی الان بین همه احضارها مشهور شده.
ما همان موقع ویژهنامهای در «گزارش فیلم» منتشر کردیم که به این بازجویی برمیگشت. در آن ویژهنامه هم نقل قول از مسعود کیمیایی هست و هم نقل قول از بهرام بیضایی که سعید امامی از آنها خواسته که چه فیلمهایی بسازند و چگونه حرکت کنند. بعد چون به قتلهای زنجیرهای خورد، این داستان مدتی متوقف ماند. در دوران آقای احمدینژاد این فرآیند به شکل دیگری شروع شد و امنیتی شدن سینما به شکل کنونی شکل گرفت و الان در جایی هستیم که عملا پروژه اسلامی کردن سینما به پروژه امنیتی کردن سینما تبدیل شده است.
آقای اسدی، در آن زمان یافتههای شما نشان میداد که غیر از آقای امامی، شخصی به نام مرتضی قبه هم در جریان این فعالیتها و حضور وزارت اطلاعات، فعال بوده یا نه؟ نام مستعار آقای قبه که یک مقام امنیتی است در تولید همه فیلمهایی که وزیراطلاعات نام برده دیده میشود.
اگر در دهه ۷۰ شرکت داشت به طور پراکنده بود، به طور سیستماتیک نبود. اساساً این سیستماتیک شدن پرونده داستان سینما و امنیتی شدنش و این که امثال ایشان و دیگران آمدند، به پرونده سیامک پورزند و بازداشتش بر میگردد. بعد از داستان پرونده سیامک پورزند -که من هم یکی از کسانی بودم که احضار شدم برای بازجویی، آن جا دنبال اطلاعاتی میگشتند که معلوم بود دارند یک چیزی را بنا میریزند و جالب است که این سیستم کار امنیتی زیرنظر آقای قالیباف انجام میشد که آن موقع فرمانده نیروی انتظامی بود.
در اداره اماکن نیروی انتظامی از ما بازجویی میکردند. بعد عدهای از کسانی را که برای بازجویی دستگیر کردند، همکاری با نهاد امنیتی را پذیرفتند. بعد از پذیرفتن همکاری آنان، یک دفتری در میدان گلها شکل گرفت که کسانی از سینماگران، کسانی از نیروهای انتظامی و همین آقایی که اسم بردید، جمع شدند و بنای امنیتی کردن سینما را ریختند.
و فکر میکنید چرا حالا وزیر اطلاعات به این صراحت از فیلمها نام میبرد؟ مقامهای امنیتی معمولاً پرهیز میکنند از ذکر اقداماتشان و نام بردن از فیلمهایی که به سفارش آنها ساخته شده است. الان دیگر وزیر اطلاعات پرهیزی ندارد از نام بردن، و میبینیم که تعداد فیلمها هم قابل توجه است.
بیشتر در این باره: پردهبرداری محمود علوی از نام تولیدات سینمایی و تلویزیونی وزارت اطلاعاتبله، این دو علت دارد. یک علتش این است که سیاست نظام در امور فرهنگی بر این قرار گرفته است که از پشت پرده بیایند جلو پرده؛ سریال «گاندو» نمونه خوبی است. آن سریال در واقع میگفت که چه کاری قرار است انجام شود، چه اتفاقی در مملکت باید بیفتد: مدیران جوان بیایند سرکار، و دیگر کسی که به نظام قائل است نرود پشت پرده فیلم بسازد یا در خلوت این کار را بکند. مثل آقای حاتمیکیا رسماً برود در جشنواره فجر بالای منبر، و بگوید من سرباز نظامم و عمل میکنم. همزمان با این، مصادف هستیم با شرایطی که دولت آقای خامنهای به عنوان دولت جوان انقلابی نام برده، این نیروهای انقلابی که منظورشان نیروهای درسخوانده در دستگاههای امنیتی و دانشگاه امام صادق و دانشگاه سپاه هستند، اینها را رونمایی میکنند که به عنوان الگوهای نسل جدید فیلمسازان معرفی بشوند. یعنی دیگر در جمهوری اسلامی نمیشود در خلوت فیلم امنیتی ساخت. مثل حاتمیکیا باید بروی آن بالا بگویی من سرباز نظامم بنابراین از [بردن] اسمت هم نباید ابا داشته باشی، اسمت هم باید مطرح بشود، این یک علت پایهای و اساسیاش.
و علت دوم این است که وزارت اطلاعات بعد از ماجرای فخری زاده واین داستانهای اتمی و غیره و این داستانهایی که الان در جریان است و متأسفانه یک آقای اسدی- متأسفانه همنام من- در اروپا یک رسوایی بزرگ را میآفریند و اخیراً هم در استانبول فرد دیگری را گرفتهاند، وزارت اطلاعات شدیداً زیر فشار است به این دلیل که میگویند ناکارآمد است.
وزیر اطلاعات در مصاحبه اخیرش، در واقع میخواهد از کارنامه خودش دفاع کند و چون خیلی از آنور، یعنی افراد سپاه پاسداران و سازمان سینمایی اوج خیلی مینازند به فیلمها و سریالهایی که ساختهاند، او هم در چارچوب رقابت گرگها در جمهوری اسلامی، خواسته بگوید نه، ما هم بیکار نیستیم و این فیلمها را ساختهایم، یکی یکی هم این فیلمها را اسم برده.
موضوع دیگری هم جای سؤال دارد. در همان دهه هفتاد که شما کاملاً در جریان حضور وزارت اطلاعات در سینما بودهاید، انتشار اسامی سینماگرانی که به نوعی در معرض همکاری با وزارت اطلاعات بودهاند، حاشیههای زیادی را به دنبال داشت. نوعی پرهیز دیده میشد در همکاری با وزارت اطلاعات. اما الان به شکل قابل توجهی این پرهیز دیده نمیشود و در واقع قبح این نوع همکاریها ریخته. در میان خود سینماگران ایرانی چه اتفاقی افتاده که الان پذیرای این نوع همکاریها شدهاند؟
در میان سینماگران خیلی اتفاق جدی نیفتاده. در جامعه اتفاق مهمی افتاده است. به قول هانا آرنت، که میگوید در مرحله چهارم رژیمهای توتالیتر دیگر در وسط نمیشود ایستاد، صندلی وسط نمیشود نشست. یا با رژیمی، یا با مخالف رژیمی. الان جامعه ما در مرحله چهارم نظامهای توتالیتر قرار دارد و همه باید تکلیف خودشان را روشن کنند. و سینماگران که خیلی کارشان تأثیر دارد، در نتیجه مجبورند یا اینور بایستند یا آنور بایستند.
تحولات جامعه در سینما منعکس میشود و سینماگرانی هم که با این تحولات همراهند طبیعتا خودشان را هماهنگ کردهاند و آمدهاند مثل آقای حاتمیکیا وسط. آنهایی هم که نیستند میبینیم که بیکارند. اگر دقت کرده باشید، در جشنواره فجر امسال، قدیمیترین فردی که جایزه گرفت، بعد از سال ۸۸ کارگردانیاش را شروع کرده و اعضای هیئت داوران هم چنین سینماگرانی هستند. اینها همه نسل جوان امنیتی هستند که مطابق استراتژی جدید نظام قرار است تلویزیون و سینما را به عهده بگیرند و خب در سینما میبینیم که زودتر از جاهای دیگر علنی شده. در تلویزیون هم همین روند در حال انجام است.
***
اعلام محصولات نمایشی تولید شده وزارت اطلاعات پرسشهای تازهای درباره ابعاد مشارکت سینماگران و میزان نزدیکی برخی از آنها با این نهاد امنیتی مطرح میکند. بویژه با درنظر گرفتن این نکته که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران همواره متهم به ایجاد محدودیت و اعمال فشار بر روشنفکران و نویسندگان ایران بوده است. در این باره با بهمن قبادی نویسنده و کارگردان شناخته شده گفتوگو کردهایم.
آقای قبادی سازنده فیلمهایی چون «زمانی برای مستی اسبها»، «لاکپشتها هم پرواز میکنند»، «نیوه مانگ»، «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره» و «فصل کرگدن» و برنده جوایز مهمی چون دوربین طلایی جشنواره فیلم کن است. او در تحلیل حضور وزارت اطلاعات در ساخت محصولات نمایشی میگوید هدف این برنامه، منزوی کردن هنرمندان واقعی است:
بهمن قبادی: جمهوریاسلامی ایران سالهاست که در همه جای ایران، در همه کارها، حرفهها، ادارات دولتی و خصوصی، حرفههای مختلف، شاخههای هنری، نهادهای ورزشی و... تمام تلاشش را کرده که عوامل خودش را بگذارد. وقتی عوامل خودت را میگذاری، آدمهایی هستند که اطلاعرسانی میکنند. و این اطلاعرسانی در همه شاخهها ترس و وحشت را میتواند به جامعه تزریق کند. مردم را خمار بکند، خمار از ترس، خمار از وحشت. و این حرکت میتواند مردم را ایزوله کند. این یعنی سکوت، و این یعنی تلاش نکردن ما برای تغییر توسط خود ما.
حالا بر میگردیم به سینما. توی تمام شاخههای هنری نیروی اطلاعاتی وارد میکنند. از انتشاراتیها بگیر، از گالریدارها بگیر تا برسد به فیلمسازان. و این ها که میآیند، یک کار بیشتر نمیخواهند بکنند: عرصه را بر هنرمندان واقعی تنگ کردن. کارشان همین است. حکومت با آوردن این جنس از فیلمسازها و این شکل هنرمندها، به عمد میآید و احساس و غرور هنرمندان واقعی را خرد میکند و عصبانیشان میکند، که قدرتشان را به تحلیل ببرد، مجبورشان کند مثل من و خیلیهای دیگر ترک وطن بکنیم. یا آنهایی که توانایی ترک وطن ندارند، در خانه افسرده بکنند، عصبانی بکنند. خمار کنند از ناتوانی. عصیان، عصبانیت، تنهایی... حتی یک جاهایی آدمها را، چه داخل چه بیرون، ماها را به سمت خودکشی و نابودکردن ببرند.
الان بسیاری از سینماگران میگویند که ناچار از این همکاری هستند. میگویند فضای کلی سینمای ایران به گونهای شده که اگر کسی بخواهد فیلم بسازد یا کار بکند، ناچار از همکاری با وزارت اطلاعات یا سازمان اوج سپاه پاسداران یا بنیاد فارابی و خیلی جاهای دیگر است. چه اتفاقی در سینمای ایران به خصوص در یک دهه اخیر افتاد که سینما به این شکل در اختیار این نهادها قرارگرفت؟
واقعاً اینهایی که با این ارگانها کار میکنند، از دید من فیلمساز نیستند. آنها فقط یک لباس فیلمسازی تنشان است. و این باعث میشود که جشنوارهها و اخبارهای داخلی را اینها بگیرند. خودشان میگذارند، خود همین آدمها هم میآیند داوری میکنند، و خود همینها میآیند جایزه پخش میکنند و همینها میآیند مدیریت میکنند. یک خانوادهاند اینها.
من فقط نگران هنرمندان واقعی هستم. در شرایط خیلی سختی هستند، نمیتوانند کار کنند. بیرون هم حتی خبرها و اقدامات آن افراد داخل، بازتاب گسترده پیدا میکند. گله من از رسانههای بیرون این است. آن افراد در داخل رسانه دارند.
یک شبهسوپراستاری، یک فیلمساز حکومتی، سردار بازیگری، یکی که کار میکند، پولش را میگیرد، قراردادهایش را دارد، یک برنامه درست میکند و بازیگرهای مختلف را دعوت میکند در برنامهاش تا بتواند آن بخش فاسد حکومتی را لاپوشانی کند. فساد این گونه وارد میشود. یک عنکبوتی است که تار انداخته در همه بخشها.