براساس تعریف، کارتل سازمانی متشکل از تأمینکنندگان یک کالا یا خدمات مشخص است که در انحصار عدهای اندک قرار دارد و آنها برای تعیین قیمت در بازار و جلوگیری از بهوجود آمدن رقیب تازه، با حفظ استقلال، همپیمان شدهاند.
از روزی که سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) تشکیل شد، دعوی بنیانگذاران آن، که ایران یکی از مؤثرترینهایشان بود، این بود که اوپک قرار نیست نقش یک کارتل را بازی کند.
تا سال ۱۳۵۷ که نظام حکومت شاهنشاهی در ایران برپا بود، تهران همواره از شکل گرفتن چنین نقشی در این سازمان جلوگیری میکرد و حتی در جریان تحریم نفتی اعراب علیه غرب در پاییز ۱۳۵۳، ایران اجازه نداد از ساختار اوپک برای این کار استفاده شود و اعراب ناچار بهرهبری عربستان توافقی تحت عنوان «کشورهای عرب صادرکننده نفت» تشکیل دادند و تحریمشان را اعمال کردند.
پس از انقلاب، یکی از نخستین نظریات انقلابیون افراطی در ایران این بود که اوپک یک سازمان امپریالیستی است و ایران باید از آن خارج شود. اگرچه این اتفاق رخ نداد، اما با از دست رفتن تولید شش میلیون بشکه نفت در روز، پس از خروج شرکتهای خارجی در جریان اشغال سفارت آمریکا و سپس جنگ با عراق، سال به سال نقش ایران در این سازمان کمرنگتر شد تا اینکه در یک دهۀ گذشته و با تحریمهای پیاپی هستهای و تروریستی علیه نفت و گاز ایران، اکنون حنای تهران در وین رنگی ندارد.
ورود روسیه در هنگامۀ ضعف ایران
از سال ۲۰۰۶ میلادی (دی ۱۳۸۵) که نخستین تحریمهای هستهای علیه ایران اعمال شد، رفتهرفته این تحریمها به سمت صنعت نفت و گاز و عواید آن گسترش یافت و از توان چانهزنی ایران در اوپک کاست.
بیژن نامدار زنگنه، چهار دوره وزیر نفت ایران، جمله معروفی دارد که میگوید «در اوپک بشکهها حرف میزنند». یعنی در چانهزنیهای سازمان، هرکس توان تولید و صادرات بیشتری داشته باشد، توان لابی و به کرسی نشاندن حرفش بیشتر است. این سخن دقیق و درستی بود که به خوبی وضعیت امروز ایران در این سازمان را توضیح میدهد.
بیشتر در این باره: قیمت نفت تا ۱۳۹ دلار اوج گرفت؛ بالاترین قیمت از سال ۲۰۰۸در زمان نخستین تحریمهای نفتی، وزرای نفت دولت احمدینژاد بدون بهرهمندی از دانش و شناخت لازم از این سازمان، با افزایش سقف تولید موافقت کردند که در نبود ایران موجب شد عربستان و امارات بهراحتی کمبود ایران در بازار را جبران کنند و همزمان نفت شیل آمریکا با بهرهگیری از قیمتهای سه رقمی، بازار را مملو از نفت کرد.
در سال ۲۰۱۷ و زمانی که قیمت نفت در محدودۀ ۵۰ دلار و ایران سرمست از اجرای برجام بود، عربستان سعودی از روسیه و دیگر کشورهای تولید کنندۀ غیرعضو دعوت کرد برای مقابله با سیل نفت در بازار، به توافق کاهش عرضۀ اوپک بپیوندند؛ امری که ایران به دلیل احساس دِینی که به روسیه در مذاکرات هستهای داشت از آن استقبال کرد، اما این آغازی بود برای پایان ایران.
تا پیش از این توافق، برای لابی در اوپک، ایران باید با ریاض طرف میشد و چون ساختار اوپک اجماعی است، یعنی تمام رأیهای مثبت برای تصویب هر طرحی نیاز است و رأی ممتنع وجود ندارد و حتی یک رأی منفی هم از توافق جلوگیری میکند، چانهزنی هنوز امکانپذیر بود اما با حضور مسکو در اوپک حالا دو غول تولیدکننده بازیگردان شده بودند و ایران هم بهویژه پس از آنکه با ترامپ مذاکره نکرد، هیچ حرفی برای گفتن در سازمان نداشت.
در ۲۰۲۰ عربستان با یک جنگ قیمت برتری خود در بازار را به رخ روسیه کشاند و دورۀ کرونا نیز موجب شد کسی اعتراض چندانی به آنچه در اوپک میگذشت، نداشته باشد. در این دوران متأسفانه ایران یکی از بزرگترین اشتباهات خود را چند ماه پیش مرتکب شد و آن هم موافقت با انتخاب دبیرکل بدون رقیب بود؛ انتخاباتی که فقط یک کاندیدا از کویت داشت و عربستان خواستار انتخاب آن، در صورتی که کاندیدای دیگری نباشد، شد. این وضعیت کل ساختار اجماعی و دموکراتیک اوپک را مخدوش کرد و شاید برای همیشه توان چانهزنی و اعمال فشار ایران را گرفت. تهران میتوانست، با مخالفت خود، ریاض را پای مذاکره بنشاند و امتیازهایی دریافت کند، اما با اشارۀ روسها که بهشدت نیازمند حفظ انسجام اوپک+ و افزایش بهای نفت بودند، ایران کنار نشست.
انفجار قیمت و پایانی زودرس
در نگاه نخست، افزایش قیمت نفت به اوجهای تاریخی و حتی احتمال عبور از قلۀ ۱۴۷ دلاری در پی جنگ پوتین در اوکراین، فرصت درآمدیِ بزرگی برای کشورهای تولیدکننده است، اما این وضعیت دو رخداد نامبارک را تسریع کرد.
نخست اینکه عربستان با تسلط کامل و ریاست خود بر اوپک+ ، به جای همه تصمیم گرفت بهجای توقف طرح کاهش عرضه و تعدیل قیمت و عرضه و تقاضا در بازار، در نقش یک کارتل تنها به سود و عایدی بیشتر بپردازد. مهمترین هدف عربستان از حفظ قیمت نفت، ایجاد ارزش افزوده برای آرامکو و کسب یکصد میلیارد دلار از دومین مرحلۀ عرضه عمومی این شرکت است.
تهاجم روسیه به اوکراین مسئله انرژی چگونه حل میشود؟ نقش ایران چه خواهد بود؟دوم اینکه فوارۀ قیمت و تقاضا برای نفت را دستکم ۱۵ سال زودتر از برآوردها به اوج خود رساند. برآوردهای مختلف سالهای بین ۲۰۳۵ تا ۲۰۵۰ را برای اوج تقاضا (و درنتیجه قیمت) درنظر میگرفتند که پس از آن تقاضا برای نفت بهعنوان منبع اصلی انرژی رو به کاهش میگذارد و نفت بهسرعت تبدیل به یک ماده معدنی میشود.
این اتفاق یک بار در سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ با اوجگیری قیمت به بالاتر از ۱۴۰ دلار رخ داد و همزمان با شکوفایی صنعت شیل آمریکا که این کشور را برای مدتی به بزرگترین تولیدکنندۀ نفت جهان تبدیل کرد، کشورهای مصرفکنندۀ عمده در اروپا و آسیا به فکر موضوعی بهنام «انتقال منبع انرژی» افتادند و گاز طبیعی بهسرعت در بسیاری نقاط جایگزین ذغالسنگ و نفت و حتی انرژی هستهای شد.
اینبار نیز باتوجه به بحران ژئوپلتیکیای که وابستگی به نفت و گاز روسیه رقم زده و فرصتسوزی اوپک به رهبری عربستان و در نبود بازیگران قدرتمند مانند ایران و لیبی و ونزوئلا، بهای نفت و تقریباً تمامی مواد خام مهم مانند نیکل، لیتیوم، گندم و حتی روی سر به فلک کشیده و گاز در اروپا به قیمتی معادل هر بشکه نفت ۵۵۰ دلار معامله میشود که موجب خواهد شد جهانِ مصرف با سرعت به جایگزینها بپردازد و آن فوارهای که میتوانست آرامآرام همچنان بیست سال دیگر بالا برود را بهزودی سرنگون سازد.
در این بین ایران حتی از همین بازار آشفته نیز حداقل بهره را میبرد و همچنان به قاچاق نفت در بازارهای خاکستری از طریق سپاه و پولشویی برای بازگرداندن درآمد نفت است؛ امری که هم بار سنگینی بر قیمت نفت ایران دارد و هم هرازگاهی نفت و محصولات ایران توقیف میشود و سر از بنادر آمریکا درمیآروند. در چنین شرایطی حتی مذاکرات وین نیز با اشارۀ مسکو متوقف ماند تا کمترین امیدها برای بهرهگرفتن از بازار انرژی به ناامیدی تبدیل شود.