حجاب اجباری از منظر اقتصاد سیاسی

جامعه ایران را در نیم قرن اخیر می‌توان به عنوان جامعه‌ا­ی در حال گذار فهمید. منظور از انتقال در اینجا یعنی دگرگونی عمیق و گسترده در نظام اجتماعی است که گاه در حوزه سیاسی به شکل دگرگونی سیاسی دیده می‌شود.

اما چهره‌ی پنهان، پویا، عمیق و آرام این دگرگونی بسیار بزرگتر و مهم‌تر است. چراکه همین تحولات پنهان و عمیق است که در نهایت به یک دگرگونی بزرگ می انجامد و دگرگونی در رژیم‌های سیاسی مشروط به آن است.

این انتقال در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نیز قابل ملاحظه و بررسی است. انتقال در برخی عرصه‌ها سریع و در برخی دیگر با کندی صورت می‌گیرد. هر انتقال، متکی به گروه‌های اجتماعی و نیروهای انسانی است.

پیامد فرآیند دوره گذار به چالش کشیده شدن انگاره‌ها و آموزه‌های سنتی و فقهی است و ناسازگاری و ناکارآمدی آنها در سازش با تحولات است.

مقاومت زنان -و همچنین مردان- در مقابل رژیم حجاب اجباری-حکومتی از نمادهای این دگرگونی پنهان، عمیق و گسترده در نظام اجتماعی است که عمدتاً از سوی زنان به نمایش گذاشته شده است. این مقاومت، عمدتاً درون‌زا و ناشی از شرایط و عوامل داخلی جامعه ایران و محصول خودآگاهی شهروندان نسبت به موقعیتی است که آنها را به اسارت درآورده است.

بیشتر در این باره: تاریخچه حجاب اجباری در جمهوری اسلامی

یکی از دلایل این خودآگاهی، گسترش آموزش عمومی و همچنین میزان شهرنشینی در ایران است. افزایش تعداد شهرها و همچنین تراکم جمعیت در شهرهای قدیمی، موجب گسترش دامنه شهرنشینی شده است. گسترش شهرنشینی به دگرگونی ساختار خانواده، کارکرد آن و همچنین از بین رفتن مشاغل سنتی زنان در چهارچوب خانواده منتهی می‌شود.

از نمودهای این دگرگونی ساختار خانواده یکی افزایش سن ازدواج، افزایش شمار زنانی است که زندگی مجردی را بر تأهل ترجیح می‌دهند، و نیز شمار زنانی که سرپرست خانواده هستند. کاهش ازدواج و افزایش طلاق، از جمله پیامدهای دیگر تحولاتی است که از آن یاد شد. بدین ترتیب بر شمار زنانی که تأمین‌کننده نیازهای اقتصادی خانواده هستند، افزوده خواهد شد. این فرایند، زمینه‌ساز پیدایش الگو و سبک زندگی نوینی خواهد بود.

دیگر دلیل این خودآگاهی، افزایش شمار دانشجویان و دانش‌آموختگان زن در مراکز آموزش عالی و مؤسسات آموزشی و رسانه‌هاست، که به عنوان گامی برای ورود بیشتر زنان به بازار کار و عرصه عمومی و زندگی اجتماعی رسمی تلقی می‌شود.

در چنین فرایندی زنان بیش از گذشته به تبعیض، فرودستی و محدودیت‌های گوناگون خودآگاهی پیدا می‌کنند. آنها همچنین درمی‌یابند که فرودستی زنان در بازار کار، و جایگاه آنها در هرم نظام سیاسی و منزلتی دارای پیوندی وثیق و عمیق با نظام توزیع منابع ولایی مردسالار است. بنابراین پایداری و پافشاری زنان ایران در قبال حجاب اجباری-حکومتی نه تنها شگفت‌آور نیست، بلکه دارای ریشه‌های عمیقی است. چرا که این موضوع با مطالبات گسترده‌تر و البته پایه‌ای‌تر زنان گره خورده است.

رژیم حجاب اجباری-حکومتی نوک کوه یخ و آشکارترین نماد محدودیت‌ها و تبعیض‌هایی است که نظام ولایی مردسالار بر شهروندان روا می‌دارد. در لایه‌های زیرین این کوه یخ، شمار بسیاری از متغیرهای نابرابری و تبعیض‌های جنسی و جنسیتی پنهان شده است.

حجاب اجباری-حکومتی موجب محدودیت‌های اجتماعی برای زنان شده و مانع تلاش آنها برای فرصت‌های برابر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. پیامدهای رژیم حجاب اجباری-حکومتی می‌تواند شامل محدودیت‌هایی مانند محدودیت در حضور در عرصه عمومی اجتماعی، محدودیت در دسترسی به امکانات عمومی، و محدودیت در دسترسی به فرصت‌های شغلی و تحصیلی باشد و کاهش توانمندی‌های زنان در عرصه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باشد.

در همین راستا، نکته پنهانی نیست که حجاب اجباری-حکومتی نه تنها زنان را از تحرک بدنی که پیش‌شرط هر نوع اشتغال، مشارکت مدنی است بازمی‌دارد، بلکه برای آنها فرصت مشارکت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را که لازمه تحقق آمال و آرمان‌های آنهاست، محدود می‌کند.

بنابراین رژیم حجاب اجباری-حکومتی این بخش مولد جامعه را عملاً به قشری حاشیه‌نشین و البته مورد تبعیض تبدیل می‌کند. چنین امری البته بر قدرت خرید، منزلت اجتماعی و مشارکت سیاسی زنان تأثیر می‌گذارد، و همزمان جامعه را از خدمات آنها محروم می‌کند. قدرت خرید در جامعه‌ای که دسترسی به هر کالا و خدمات اجتماعی مشروط به آن است به معنای آزادی به معنای گسترده آن است.

سهم اندک زنان در نهادهای سیاسی -اعم از سطح خرد و کلان- یا بازار کار رسمی، در چارچوب رژیم حجاب اجباری-حکومتی شگفت‌آور نیست، بلکه فرآورده تحولات عمیق فرهنگی در ایران و خودآگاهی به تبعیضی است که بر زنان می‌رود.

ترکیب این سه متغیر یعنی فرودستی در قدرت خرید، منزلت اجتماعی و مشارکت سیاسی زنان، به معنای نادیده گرفتن هویت انسانی زنان و اعمال خشونت تبعیض نسبت به آنهاست. الگوهای نوین مدنی البته در قبال این خشونت به شیوه‌های گوناگون مقاومت خواهد کرد.

چنین مقاومتی که ریشه‌هایش در تحولات تاریخی و عمیق نهفته، مسیری بدون بازگشت خواهد بود. تجربه جهانی و تاریخی نیز همین امر را تأیید می‌کند.

نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.