جنبش «زن، زندگی، آزادی» از نگاه الکس وطنخواه

در سالگرد اعتراض‌های «زن، زندگی، آزادی» در ایران، رادیوفردا به سراغ فعالان و ناظران مسائل ایران رفته و از آنها جویا شده که آیا با نظرات برخی ایرانیان که معتقدند اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» نقطه‌ای بی‌بازگشت بود، موافقند یا نه؟ و اگر موافق نیستید، چه دلیلی برای آن دارند؟

رادیوفردا همچنین از این فعال مدنی و سیاسی، و تحلیگران امور ایران، پرسیده است که یک سال پس از اعتراضات، مهم‌ترین تغییری که رخ‌داده چیست؟ و علاوه بر این آنها مهم‌ترین نقطه‌ضعف اعتراضات سراسری را به‌عنوان یک جنبش، خیزش یا انقلاب با هر تعریفی که از آن دارند، چه می‌دانند، و جدا از «سرکوب شدید حکومت»، معتقدند این اعتراض‌ها از چه ناحیه‌ای بیشترین آسیب را دیده است؟

الکس وطنخواه، مدیر برنامه ایران در مؤسسه خاورمیانه در واشینگتن، در این یادداشت به پرسش‌های رادیوفردا پاسخ داده است.

تاریخ احتمالاً نشان خواهد داد که اعتراضات مردمی در ایران که از شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد، آخرین فرصت نظام جمهوری اسلامی برای تغییر جهت‌گیری سیاست نظام بود. علاوه بر این، نشان خواهد داد که رژیم از درک اهمیت این مقطع کاملاً عقیم بود.

به جای این، علی خامنه‌ای و گروه‌های حامی او مصمم بودند که اعتراضات را نوعی توطئه دست‌پرورده قدرت‌های خارجی جلوه دهند. این درحالی بود که حتی برخی از مقامات ارشد حکومت اعتراف کردند که اعتراضات، محصول خشم عمیق جامعه ایران است و نه نتیجه دخالت‌های خارجی.

جوهره مخمصه‌ای که رژیم ایران در آن گرفتار شده، این است: امتناع آن از اعتراف به این واقعیت که اعتماد اکثریت مردم ایران را از دست داده است. بدون شک، رژیم جمهوری اسلامی ایران از زمان تأسیس آن در سال ۵۷ به احتمال فراوان هیچگاه از حمایت اکثریت مردم ایران برخوردار نبوده است. ولی نه تنها عدم محبوبیت آن به حد بی‌سابقه‌ای رسیده است بلکه تمایل و آمادگی نسل جوان برای رویارویی با رژیم هیچگاه تا این حد گسترده نبوده است. از این منظر، اعتراضاتی که در شهریور سال گذشته آغاز شد برای رژیم جمهوری اسلامی ایران یک نقطه غیرقابل بازگشت بود.

تردیدی نیست که آمادگی رژیم برای به کار بردنِ خشن‌ترین اقدامات، از جمله بازداشت‌های گسترده و قتل معترضان، آن را از واژگونی نجات داد ولی حکومت جمهوری اسلامی به رغم ادعای شکست‌ناپذیری اکنون به شدت می‌لنگد. علی خامنه‌ای از امتیاز دادن تحت فشار بیزار است. از منظر او مصالحه با مردم یک سراشیبی لغزنده تلقی می‌شود که به سقوط نظامی منجر خواهد شد که او در سال ۱۳۶۸ در پی انتخاب به مقام رهبری به ارث برده و از آن زمان تاکنون در تمام جزئیات آن را مدیریت کرده است.

به هیچ عنوان نباید تردید داشت که علی خامنه‌ای هدف اصلی جنبش اعتراضی در ایران است. ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور و یا مجلس در عرصه‌هایی که برای مردم ایران بسیار مهم است نظیر مشارکت سیاسی، رعایت موازین حقوق بشر، توسعه اقتصادی و سیاست خارجی که به انزوای بین‌المللی ایران منجر شده است، تصمیم‌گیران اصلی نیستند.

هیچ یک از این مسایل مهم در حوزه اختیارات ابراهیم رئيسی و مجلس نیستند، و در کنترل کامل آیت‌الله خامنه‌ای و حافظان او در سپاه پاسداران است.

در همین حال، اولویت‌های سیاسی علی خامنه‌ای در طول یک سال گذشته بار دیگر نشان داده است که او تا چه حد خطرناکی از مردم ایران فاصله دارد. اصرار او بر حجاب اجباری به هر قیمتی در حالی که جامعه ایران خشمگینانه مخالفت خود را با این دگم مذهبی و کهنه نشان داده است؛ امتناع او از پذیرش ارتباط تنگاتنگ بین سیاست خارجی ضد غربی و ایدئولوژیک مورد پسند او با انزوای اقتصادی ایران در عرصه جهانی و یا نقش محوری او در بسط فرهنگ سیاسی بسیار مخرب نوچه پروری از دلایل مهم نارضایتی مردم ایران هستند.

سربرآوردن جنبش اعتراضی در عین حال فرصتی بود تا جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب درون حکومت راه خود را برگزیند: باز اصرار کند که اصلاح رژیم از درون ممکن است و یا ناممکن بودن آن را بپذیرد. رهبران اصلاح‌طلبان حکومتی همچون محمد خاتمی، رئیس‌جمهور سابق، وفادار به منش سیاسی خود، در برابر آیت الله خامنه‌ای نیاستادند. آنها نق زدند، ولی هیچگاه به شکل علنی از چارچوب رژیم خارج نشدند. اگر اصلاح‌طلبان حکومتی قبل از شروع اعتراضات در شهریور گذشته اندک اعتباری داشتند، اکنون کاملاً از بین رفته است.

در حقیقت، این موضوع می‌تواند ماندگارترین میراث اعتراضاتی باشد که در پی جان باختن مهسا (ژینا) امینی در بازداشت گشت ارشاد طغیان کرد. جمهوری اسلامی ایران فقط به این دلیل هنوز در قدرت است که تمامی اشکال سرکوب را که آدمی می‌شناسد، به کار می‌گیرد. اصلاح رژیم از درون ناممکن است و علی خامنه‌ای مسئول اصلی تمامی مصائبی است که مردم ایران امروزه از آن رنج می‌برند.