کارگردان: وحید پوراستاد
تدوین: امیرعلی وفاییفخر
زمان مستند: ۵۶:۴۷
شلیک به چشمها و دیگر اعضای بدن معترضان در جنبش «زن، زندگی، آزادی» از فاصله نزدیک انجام شد؛ همه در خیابانها دیدند که مأموران چگونه از فاصله بسیار کمی، سر و صورت، و چشم معترضان را هدف گرفتند.
امروز همه «چشمها شهادت میدهند» که این شلیکها «هدفمند» بود؛ چه صدها چشمی که با گلوله نابود شد؛ چه چشمهایی که در خیابانها دیدند شلیکها مأموران «عمدی» بر روی سروصورت و چشم انجام میشد و چه چشمهایی که صدها فیلم معترضان را از گوشه و کنار ایران میبینید.
این چشمها دروغ نمیگویند؛
چشمها شاهدان حقیقی یک رویدادند:
چه آنها که قربانی شدند و چه آنها که قربانیان حکومت را دیدند و می بینند «شهادت میدهند» که شلیکها «عمدی»، «هدفمند» و «سیستماتیک» بود.
مستند «چشمها شهادت میدهند» روایتی است از تعدادی از معترضان، پزشکان و حقوقدانان.
زانیار تندرو یکی از جوانترین افرادی بود که در جنبش مهسا دو بار به او شلیک شد. او اهل پیرانشهر در استان آذربایجان غربی است.
این جوان دهه هشتادی، اولین بار در مدرسه با تبعیض روبهرو شد، وقتی معلم از او پرسید که میخواهی در آینده چه شغلی داشته باشی گفت: خلبان. اما معلم مدرسه به او گفت: تو نمیتوانی خلبان شوی! چون سنی هستی!
هنگامی که مهسا (ژینا) امینی جان خود را از دست داد با شروع اعتراضات به خیابان رفت.
۲۹ شهریورماه ۱۴۰۱ یکی از دوستانش زکریا خیال ۱۶ ساله با شلیک مأموران در کنارش کشته شد. خودش چند ساچمه به دست و کتفش خورد. کشته شدن زکریا او را ناآرامتر کرد.
پنجم آبان بار دیگر در خیابان به او شلیک شد، اما این بار شلیکها فقط به دست و کتفش نبود، چشمهایش هدف قرار گرفته بود.
در مستند «چشمها شهادت میدهند»، دکتر محسن سهرابی، پزشک اورژانس در سنندج، که در جنبش مهسا به مجروحان کمک میکرد، میگوید آسیبدیدگان بسیاری را دیده که شلیکها به چشم و دیگر اعضای بدنشان از جمله آلت تناسلی آنها «هدفمند» و از فاصله نزدیک صورت گرفته است.
دکتر امیر مبارز پرستا، جراح و متخصص چشم در مونیخ، بر این باور است که کسانی که گلوله به دست و پای آنها خورده، هدفگیری اصلی سر و چشم آنها بوده!
به گفته این جراح، شلیکها چه با پینتبال چه با ساچمه، اثرش بسیار نابودکننده است.
در این مستند، سیما مرادبیگی زن جوانی که نزدیک به ۳۰۰ گلوله ساچمهای به دستش اصابت کرده می گوید که مأموران در بوکان اسلحه را روی دستش گذاشتند و شلیک کردند.
عملی که دکتر پیام اخوان دادستان پیشین سازمان ملل در لاهه میگوید: «شلیک هدفمند علیه مردمی که دارند مسالمتآمیز (حتی غیرمسالمتآمیز و اما بدون اسلحه) تظاهرات و اعتراض میکنند، نقض فاحش حقوق بشر است و اگر این سیاست دولت و سیستماتیک باشد بر اساس قوانین بینالمللی یک «جنایت علیه بشریت» است».
پیام درفشان وکیل دادگستری در تهران هم که پرونده بسیاری از آسیبدیدگان جنبش مهسا را دارد، شلیکها را «عمدی» میداند.
همچنان که دکتر صمد ابری جراح و متخصص چشم در این مستند میگوید: «اکثر پروندههایی که او دیده نشان میدهد شلیک به چشمها و دیگر اعضای بدن از فاصله ۱تا ۳متر بوده است».
مستند «چشمها شهادت میدهند» روایتی است از افرادی که چنین تجربیاتی را پشت سر گذاشتهاند:
عرفان رمیزیپور ۲۴ ساله در بندرعباس که با اسلحه شاتگان به او شلیک شد؛ میلاد صفوی ۳۵ ساله در کرج به چشمش شلیک شد.
علی دلپسند در رشت هنگامی که در اتومبیل خود به همراه بهاره عبدالهی همسر و دختر کوچکش مورد اصابت نزدیک به ۱۵۰ گلوله ساچمهای قرار گرفت و چشم خود را از دست داد و همسرش نیز همچنان در سر و صورتش ساچمه دارد.
مستند نشان میدهد که این فقط بخشی از رنجی است که حکومت بر معترضان تحمیل کرد، برخی همانند زانیار تندرو و خانودهاش مجبور شدند بخاطر درمان و همچنین فشار نیروهای امنیتی، ایران را ترک کنند و روزها برای رسیدن به یک نقطه امن، بر روی کشتی و دریا بدون آب و غذا سرگردان و بیپناه باشند.