در بازیهای آسیایی هانگژو، لباس کاروان ورزش ایران در مقایسه با المپیکها و بازیهای آسیایی پیشین، کمترین میزان انتقاد و نارضایتی را در پی داشته است؛ پوششی متشکل از کت طوسی ساده، شلوار مشکی و کتانی سفید که در نگاه اغلب بینندگانی که دیدگاه خود را منعکس کردهاند، نه کجسلیقگی و رنگهای ناهمگون، بلکه جلوهای نسبتاً آراسته توصیف شده است.
تغییرات پوشش زنان ورزشکار از دورهای به دورۀ بعد چندان محسوس نبوده، اما با مرور دههها میتوان سیر تفاوت را بهوضوح دید.
لباس رژه که همواره از سوی ورزشکاران، رسانهها، هواداران ورزش و کاربران شبکههای اجتماعی با طعنه، تمسخر و ایرادات گسترده مواجه بود، این بار حساسیتی برنیانگیخت و حتی تمجیدهایی هم در پی داشت.
برخلاف همیشه، آیین رونمایی قبل از اعزام هم در کار نبود. لباسها تا پیش از ورود کاروان ایران به ورزشگاه نیلوفر بزرگ دیده نشد.
شدت انتقادات در دورههای اخیر متن بازیها را هم تحتتأثیر قرار میداد. رسانهها، کاربران و خود ورزشکاران، تشبیهات کنایهآمیزی از قبیل هندوانه، گلمنگلی، سرآشپز، رومیزی و باب همایونی را به لباسها نسبت میدادند.
واکنشهای منفی در المپیک توکیو به اوج رسید؛ طوری که رسانههای حکومتی هم از تأیید لباس رژه خودداری کردند. مانتو فیروزهای زنان سنخیتی با کتوشلوار سورمهای مردان نداشت. مثلاً خبرگزاری حکومتی فارس نوشت: «لباس بانوان به مهمانداران هواپیما شباهت دارد. البسه ورزشیشان هم بیرنگ است. شبیه پوشش کادر درمان شده است.»
روشن است که تحولات تدریجی لباس زنان و عقب نشستن پوشش سر از طریق اراده یا قوانین مصوب حکومتی برای اعطای آزادی نبوده، بلکه با ایستادگی خود زنان بر سر حقوقشان پدید آمده است؛ مبارزهای نابرابر، با تحمل خسارتها و هزینههای گزاف، از احضار و محرومیت و زندان تا حتی از دست دادنِ جان.
سیر طراحی لباس دختران ورزشکار از حجاب کامل و پوشش تمام بدن تا لباسهای هانگژو در پاییز ۱۴۰۲، نتیجۀ سالها تلاش مستمر زنان برای آزادی است که سانتیمتر به سانتیمتر پیش آمدهاند.
تغییرات لباس زنان ورزشکار متأثر و همپای تحولات پوشش زنان در خیابانها و اماکن عمومی بوده است. در نیمه نخست دهه ۶۰، مانتوهای گشاد با مچ سر آستین و دکمههای درشت و متعدد، نه پوشش اسلامی بلکه تمرد از چادر محسوب میشد.
مانتوهایی وارفته شبیه بارانی، با رنگهای سیاه، خاکستری، بنفش، قهوهای و طیفهای گوناگون سبز. روشنترینش هم به کرم محدود میشد. اما زنان مانتویی در برابر زنان چادری به بدحجابی، تجمل و مصرفگرایی غربی متهم بودند. پوشششان «شبیخون فرهنگی» قلمداد میشد.
طی آن سالها، چه بسیار زنان که در معابر و میادین و اماکن عمومی به خاطر کمربند تزئینی یا قلاب گرهای مدلدار روی مانتو، محکم نبودن گره روسری، آستینهای چیندار و اپلهای برجسته یا سرآستینهای پاکتی، با آزار کلامی و اهانت جنسی و حتی ضرب وشتم و بازداشت مواجه میشدند.
زنان با سرکوبها عقب ننشستند. دستاوردهای تدریجی آنها و نسلهای بعدی برای افزایش اختیاراتشان در نوع پوشش، رنگ و روی شهرها را تغییر میداد. فشار و نیروی این تحولات، همیشه روی نهادهای محافظهکار بوده که برای پوشش ورزشکاران زن تصمیم میگرفتند و میگیرند.
«سفر ۳۳ ساله از پکن به هانگژو»
شش سال پس از پوشش چادر مشکی با چهرههای غیر قابل شناسایی در بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ که زنان برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی اعزام شده بودند، لباس سفید لیدا فریمان در المپیک آتلانتا با مقنعه روشنی که چانه را هم پوشانده بود، تحول محسوب میشد.
پوشش بازیهای آسیایی ۱۹۹۸ بانکوک، مانتوهای بلند موسوم به اُوِرسایز بود با مقنعهای یادآور مجریان محبوب برنامه کودک تلویزیون؛ رسمیتی خشک و نامتناسب با محیط ورزش.
ترکیب بانکوک که با نگاه امروزین شلخته به نظر میرسد، چهار سال بعد در بوسان با پرچمداری علی دایی از بدقوارگی درآمد. مقنعه مشکی و جمعتر با مانتوهای آبی روشن. تفاوت مهمتر اینکه مانتو دیگر به زمین نمیسایید و تا زیر زانو بود. برای همین، کفشهای مشکی را هم میشد دید.
تا آن مقطع، اظهارنظر رسانهها دربارۀ پوشش زنان ورزشکار، یا «ورزش خواهران» و «ورزش بانوان» به بیان رسمی آن دوران، رایج نبود؛ مگر در راستای تحسین اغراقآمیز و برشمردن مواهب حجاب اجباری.
تغییر دیگری هم باید در تاریخ پررنج زنان ورزشکار ایرانی طی دوران جمهوری اسلامی ثبت شود. تازه از کاروانهای دهه ۸۰ خورشیدی بود که لبخند هم بر چهره زنان ایرانی نقش بست. الزام اخم و چهره عبوس در رژه، رفتهرفته از اعتبار افتاد. قفل روی صورتها شکست. زنان قهرمان میتوانستند بخندند.
در بازیهای آسیایی ۲۰۱۰ گوانگجو، روند کاهش ارتفاع لباس زنان ادامه یافت، اما رسمیت تکبُعدی لباسهای کرم نخودی یادآور رژه در میتینگهای سیاسی بود.
در اینچئون ۲۰۱۴، برای نخستین بار، سادگی محض در پرداخت لباس زنان کنار گذاشته شد و طرحی روی مانتوها که حالا تا زانو بالا آمده بود، نقش بست. اما هدبند اجباری زیر پوشش سر، نقش کلاه زیر روسری را داشت تا مبادا تار مویی دیده شود.
دو سال بعد در المپیک ریو، هدبند از سادگی و تکرنگی درآمد؛ منقش به طرحهای سنتی ایرانی. اما پوشش دولایۀ سرها هم مانع آشکارسازی طره گیسوان زنان ورزشکار نشد.
پیش از آن، تابوی رنگها شکسته شده بود و زنان ورزشکار صرفاََ با لباسهای سفید و سیاه رژه نمیرفتند.
در المپیک آتن علاوه بر مردان که کتوشلوار آبی نفتی پوشیدند، برای نسیم حسنپور، تنها دختر اعزامی، نیز مانتو آبی نفتی دوختند، با مقنعهای که مشخص نشد چرا همرنگ مانتو نیست.
برای رژههای بعدی، بازی با رنگها اغراق آمیز شد. مانند مانتو سبز زمردی و هدبندی به همان رنگ زیر مقنعه سفید در المپیک ۲۰۰۸ پکن. یا حاشیههای گلدرشت قرمز روی مانتوهای المپیک ۲۰۱۶ در برزیل.
حالا در هانگژو، اولین بار است که لباسی تقریباََ یکسان برای زنان و مردان اعزامی دوختهاند. آنها با پوششی مشابه، پشت سر ناهید کیانی و جواد فروغی، حرکت میکردند.
مأموران حراست زن و مرد، مانند همیشه، کاروان را همراهی میکنند. شخص رئیس کمیته المپیک هم در آغاز دهه ۶۰ محافظ علی خامنهای بوده است.
رعایت پوشش سر اجباری است، اما موهای دختران ورزشکار که برخی همتیمیهایشان طی این سالها در اعتراض به تبعیض جنسیتی مهاجرت کرده یا پناهنده شدهاند، نمایان است.
راهی ناهموار، طولانی و پر از صدمه از بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن تا امروز طی شده است. هانگژو فقط یک ایستگاه دیگر است، به سوی آیندهای که دیرزمانی است زنان ایرانی برای تحقق آن پیوسته و پرهزینه در مبارزهاند.