نمایش نسخۀ زیرنویسفارسی فیلم «سرحد» در چند شهر اروپا و آمریکای شمالی طی ماههای اخیر باعث شده این آخرین فیلم بلند پرویز صیاد، بازیگر، صداپیشه، نویسنده و کارگردان سرشناس تاریخ هنرهای نمایشی ایران از پشت پردهٔ فراموشی درآید؛ فیلمی که در زمان ساخت فرصت چندانی برای نمایش پیدا نکرد و زیر سایۀ تحولات پرشمار و تنشآلود آن زمان مورد بیاعتنایی قرار گرفت.
فیلمبرداری فیلم «سرحد» اواخر سال ۱۳۶۵ انجام شد و نخستین بار تابستان سال ۱۳۶۶ در بخش مسابقۀ چهلمین دورۀ جشنواره فیلم لوکارنو در سوئیس نمایش داده شد.
«فرستاده»، فیلم قبلی آقای صیاد، چهار سال قبل از آن در همین جشنوارۀ فیلم لوکارنو یکی از سه برندۀ جایزه یوزپلنگ برنزی بهترین فیلم شده بود. لوکارنو در آن سال با بیاعتنایی به یکی از روالهای مرسوم در رقابت میان جشنوارههای معتبر دنیا، به فاصله چند ماه بعد از نمایش فیلم «فرستاده» در بخش مسابقۀ سی و سومین دوره جشنوارۀ فیلم برلین، باز هم این فیلم را در بخش مسابقهاش پذیرفت و نمایش داد.
موفقیتهای نمایش فیلم «فرستاده» که با بودجۀ محدود در قالب همکاری تعدادی از سینماگران خارجشده از ایران به فاصله کوتاهی پس از انقلاب سال ۵۷ در شهر نیویورک تولید شد، باعث شد پرویز صیاد به تداوم فعالیتهای سینمایی امیدوار شود.
او در آن مقطع مهمترین نام از جریان فیلمسازی متفاوت اواخر دهۀ ۴۰ و دهۀ ۵۰ ایران بود که فرصت ساخت فیلمی در خارج از ایران پیدا کرده بود.
آقای صیاد در یادآوری آن سالها در گفتوگوی یکساعته با رادیوفردا میگوید: «خریداریِ "فرستاده" از سوی تعدادی از بزرگترین شبکههای تلویزیونی اروپا شرایط بهتری برای تولید فیلم "سرحد" فراهم کرد و این فیلم با امکانات و بودجۀ بیشتری ازجمله در همکاری با سینماگران حرفهای آمریکا در شهر دیترویت و در همان محل اصلی وقوع داستان ساخته شد.»
پرویز صیاد، مری آپیک، هوشنگ توزیع، پیتر اسپراگ، مارک نیکولز، باک کارتالین، علی فخرالدین، ماشا منش، علی پورتاش و مایکل زند بازیگران اصلی فیلم «سرحد» هستند که موسیقی متن آن را احمد پژمان ساخته و مایکل جی دیویس از فیلمبرداران آن زمان فعال در جریان اصلی سینما و تلویزیون آمریکا آن را فیلمبرداری کرده است.
«سرحد» برگرفته از یک رویداد واقعی است که حدود پنج ماه پس از تسخیر سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری طولانیمدت دیپلماتهای آمریکایی رخ داد.
فروردین ۱۳۵۹ به دنبال صدور دستور ممنوعیت ورود اتباع ایران به آمریکا از سوی جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا، اتوبوس حامل گروهی از دانشجویان ایرانی مشغول تحصیل در آمریکا پس از سفری کوتاه به یکی از شهرهای مرزی کانادا هنگام بازگشت از سوی مأموران مرزی آمریکا اجازهٔ ورود پیدا نمیکند. این اتفاق زمینهساز جدلهای طولانی و مختلف دانشجویان ایرانی حاضر در اتوبوس با یکدیگر و همدانشگاهیها و سایر افراد آمریکایی میشود.
نمایش فیلم «سرحد» اما مانند «فرستاده» در جشنواره لوکارنو با دریافت جایزه همراه نشد و پس از آن نیز فرصت نمایش چندانی در دیگر جشنوارهها و همینطور تلویزیونهای مهم پیدا نکرد. پرویز صیاد این اتفاق را ناشی از فضای سیاسی تغییریافتۀ آن سالها نسبت به حکومت جمهوری اسلامی میداند و میگوید صدور فتوای قتل سلمان رشدی، نویسنده بریتانیایی، از سوی روحالله خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی، باعث ترس مجامع فرهنگی و هنری در نمایش آثار منتقد حکومت ایران شد.
عدم نمایش مطابق انتظار فیلم «سرحد» در آن زمان علاوه بر پایان دادن به کارنامهٔ فیلمسازی بلند سازندهاش، تلاشها برای پاگیری و تداوم جریانی از سینمای متفاوت مربوط به ایران در خارج از کشور را هم ناکام گذاشت؛ جریانی که به نام سینمای در تبعید ایران شناخته میشد و پرویز صیاد یکی از شاخصترین نامهای فعال در آن بود که بهعنوان منتقد و مخالف صریح سینمای بعد از انقلاب ایران میکوشید روایت دیگری از واقعیت جاری در ایران ارائه دهد.
در آن سالها وجوه هنری و نمایشی آثار آقای صیاد عموماً زیر تاثیر دیدگاههای صریح و گزندۀ او نسبت به جریان مرسوم تولید فرهنگی و هنری در ایران قرار میگرفت و تقریباً نادیده گرفته میشد؛ اتفاقی که در سالهای اخیر با فراهم شدن امکان تماشای مجدد آثار پس از انقلابش ازجمله فیلم «فرستاده» و نمایش «محاکمۀ سینما رکس» تا حدودی تغییر یافته و وجوهی از این آثار بهویژه در مورد فیلم «فرستاده» مورد ستایش نسل تازۀ منتقدان هنری قرار گرفته است.
در این زمینه، نقش پیشگام پرویز صیاد در بیان صریح واقعیت اعتقادی نظام حاکم بر ایران در حذف مخالفانش و شیوۀ تمامیتخواه این حکومت در حفظ بیتردید قدرت با استفاده از تمام روشها نقش مهمی ایفا میکند.
دوباره دیدهشدن فیلم «سرحد» با فراهمشدن نسخهٔ مناسبی از آن میتواند به تداوم این مسیر کمک کند. با نگاهی از امروز به فیلم «سرحد» میتوان از آن بهعنوان یکی از آثار پیشگویانۀ سیاسی یاد کرد که تداوم مناقشههای بیپایان و گویا حلنشدنی اختلافات حاکم بر ایران را نشانه گرفت؛ اختلافاتی برگرفته از زمینههای تفکری مختلف که گفتوگو و مفاهمه را ناممکن کرده و نصیبی جز شکست و ناکامی دامنهدار برای همگان به بار نیاورده است.
پرویز صیاد در این باره میگوید: «گذشت ۳۵ سال از ساخت فیلم باعث شده دیدگاهی که در فیلم مطرح میشود، امروز پذیرش بیشتری داشته باشد، چون تجربهٔ این ۳۵ سال به ایرانیها ثابت کرد که حق با جناح مخالف با دیدگاه خشونت و اسلامگرایی افراطی است.»
هر یک از دانشجویان ایرانی حاضر در فیلم «سرحد» نمایندهٔ یکی از تفکرات آشنا در جامعۀ ایران است که در واکنش به تصمیم مأموران مرزی آمریکا در ممانعت از ورود آنها واکنش و عملکردی متفاوت دارد؛ دو دانشجوی متعصب افراطی که بلافاصله خواستار تظاهرات خشونتبار پر سر و صدا با پلاکاردهای مرگ بر آمریکا میشوند تا دانشجویی که هم طرفدار خشونت و هم گفتوگوست و مواضع دوگانه و تفسیربرداری دارد و میتواند نمایندهای برای گروههای سیاسی مذهبی چپگرا باشد، تا دانشجویانی که تفکراتشان در ایران پس از انقلاب حذف شده و هدف خشونت هموطنانشان هم قرار میگیرند.
در این میان آنچه پرویز صیاد از عملکرد دختران دانشجو در رد تصمیمات و تفکرات افراطی و خشونت نشان میدهد، مهمترین وجوه پیشگویانۀ اثر است که با نگاهی از فاصلهٔ امروز به آن، یادآور مقاومت جاری زنان ایران در پذیرش قوانین محدودگرای حکومت است.
پرویز صیاد در پاسخ به پرسشی دربارهٔ این وجوه فیلم به رادیوفردا میگوید «زنان از همان ابتدای انقلاب با برگزاری تظاهرات علیه حجاب نخستین مقاومت را در برابر حکومت جمهوری اسلامی صورت دادند که همهٔ توجهات را برانگیخت». آقای صیاد اعتقاد دارد یکی از اهداف وقوع گروگانگیری سفارت آمریکا به حاشیه بردن و منکوب کردن همین مقاومت زنان بود.
توجه پرویز صیاد به اقلیت بهائی و بازتاب دیدگاه بخشی از اقشار متعصب جامعۀ ایران به این اقلیت که در بخشهای مربوط به بازی خود او در فیلم بیان میشود، از دیگر زمینههای خاص فیلم است. طرح این موضوع با در نظر گرفتن سال ساخت فیلم و نادیده گرفتن همیشگی این موضوع در تقریباً تمام آثار نمایشی داستانی ساختهشده در داخل و خارج از ایران طی تمام سالهای گذشته اهمیت بیشتری پیدا میکند.
«سرحد» نشانی از پرویز صیاد صریح در دهۀ ۶۰ دارد که واقعیت قدرتگیری نظام اسلامی در ایران و تبعات آن را نزد اقشار مختلف جامعه نمایش میدهد و در این راه ابایی از بیان صرحترین انتقادها نسبت به جریانهای فکری مذهبی و سیاسی ندارد.
یکی از تکاندهندهترین و از نظر زیباییشناسی نابترین تصویر فیلم «سرحد» در نیمۀ پایانی آن خلق میشود که نشانی از هوشمندی سازندهاش در پرداخت شخصیتها دارد؛ جایی که دانشجوی افراطی متعصب مقابل پیکر دانشجوی کشتهشدۀ هموطنش که جدیترین مخالفت را با او ابراز کرده بود، به نماز میایستد؛ همدانشگاهیای که گویی جایی در دوران جدید ایرانِ پس از انقلاب ۵۷ ندارد. مرگی که خودِ او که سردستهٔ بیمنطقِ دانشجویان حزباللهی است، در وقوعش مقصر است و نمازش میتواند معنای چندگانهای در گواهی بر مسلمان بودن یا بخشش یا پشیمانی داشته باشد.
«سرحد» فیلم تلخی است که بهرغم گذشت بیش از ۳۵ سال از زمان ساخت، بهدلیل پابرجا بودن تمام شرایط بنیادین داستانش و نیز مهارت پرویز صیاد در روایت داستان، همچنان زنده و دیدنی است.