«برای تغییر قوانین تبعیض آمیز امضاء جمع می کنیم»

  • شیرین فامیلی

در سال گذشته جمهوری اسلامی ايران، تعدادی از اعضای اين کمپينگ ار بازداشت و بازجويی کرده است. (عکس ا ز سایت کسوف)

کارزار جمع آوری يک ميليون امضاء برای تغيير قوانين تبعيض ‎آميز جمهوری اسلامی ايران، حاصل تجمع آرام ۲۲ خرداد ماه ۱۳۸۵ در ميدان هفت تير تهران است.


در آن تاريخ عده ای از مردم و فعالان اجتماعی به دعوت چند سازمان غير دولتی مدافع حقوق زنان و کودکان در اعتراض به برخی قوانين جمهوری اسلامی که آن را تبعيض آميز می خواندند، در يکی از ميدان های مرکزی شهر تهران تجمع کردند.


اما نيروی انتظامی جمهوری اسلامی ايران با به کار گيری ماموران زن تجمع کنندگان را مورد ضرب و شتم قرار داد، عدهای را دستگير و جمعيت را متفرق کرد.


چند تن از فعالان حقوق زنان در ايران، برای پيگيری اهداف قطعنامه ای که برای اين تجمع تنظيم شده بود، کارزار يک ميليون امضا را به وجود آوردند. اعضای اين کاراز تلاش می کنند به منظور درخواست تغيير قوانين تبعيض ‎آميز جمهوری اسلامی ايران، يک ميليون امضا از مردم سراسر ايران جمع کنند.


اما در سال گذشته جمهوری اسلامی ايران، تعدادی از اعضای اين کمپينگ ار بازداشت و بازجويی کرده است. اولين دستگيری ۱۳ فروردين ماه ۱۳۸۶ گزارش شد و آخرين اقدام در مورد اعضای اين کارازر هم ممنوع الخروج شدن پروين اردلان، يکی از بنيان گذاران اين کارزار بود.

اعضای کارزار جمع آوری يک ميليون امضا، در کوچه و خيابان از مردم درخواست می کنند که اگر مايلند، در يکی از خانه های يک فرم چاپ شده نامشان را بنويسند و امضا کنند.


سمیه فرید،يکی از اعضای کارزار يک ميليون امضا در تهران، در گفت وگو با با رادیو فردا در باره نحوه جمع اوری امضا برای این کارزار می گويد که بيشتر در مسير رفت و برگشت به محل کارش امضا جمع می کند:


رادیو فردا: چطور سر صحبت را با مردم باز می کنيد؟


  • «با گفتن اينکه ما يک عده فعال زن هستيم و اين بيانه ايست که تهيه کرده ايم و می خواهيم قوانين را تغيير بدهيم، اين مسئله هميشه خيلی ميان مردم ايجاد اميد می کند».
یکی از فعالان کمپین یک میلیون امضاء

فریده : اغلب برگه را می دهم و می گويم که اگر می خواهيد بخوانيد تا با هم صحبت کنيم. معمولاً درباره مسائل حقوقی با خانم هايی که پهلوی هم می نشينند، حالا توی اتوبوس يا تاکسی، سر بحث راحت تر باز می شود. چون به هرحال درد مشترک زنان ايرانی است.


خيلی وقت ها حتی بحث باز شده است، مثلاً دارند درباره طلاق يا مشکلاتشان صحبت می کنند و من مي گويم که ما يک عده زن فعال هستيم و می خواهيم برای تغيير قوانين امضا جمع کنيم. اين مسئله هميشه خيلی ميان مردم ايجاد اميد می کند.


گاهی اوقات هم که جمع ساکت باشد، با گفتن اينکه ما يک عده فعال زن هستيم و اين بيانه ايست که تهيه کرده ايم و می خواهيم قوانين را تغيير بدهيم، برگه را به آنها می دهم، می خوانند، اگرسئوالی داشتند می پرسند، اگر بخواهند امضا می کنند و می روند.


تا به حال بيشتر از کدام قشر جامعه امضا جمع کرده ايد؟


من از همه جور آدمی امضا گرفته ام، از کارگر، معلم، دکتر، جوان، پير، حتی از آدم هايی که چادر سر کرده بوند، تسبيح به دست داشتند و ذکر می گفتند. برگه من را گرفتته اند و امضا کرده اند، بدون اينکه اعتراضی بکند يا بگويد که مثلاً غير اسلامی است و يا هر چيز ديگری.


واقعاً نمی توانم جدا کنم و بگويم که اينجور آدم ها امضا کردند و آنجور آدم ها امضا نکردند. يک روز از آقايی امضا گرفتم که اهل زاهدان بود و آمده بود کرج کارگری کند تا پول دربيآورد بفرستد برای خانواده اش. وقتی برگه را ديد خوشحال شد و گفت که شما نمی دانيد خواهران و مادرانمان چقدر به خاطر اين قوانين بدبختی کشيده اند. برگه را امضا کرد داد به من و فضايی درست کرد که همه مردهايی که آنجا بودند هم برگه را امضا کردند.


برخوردهای مخالف هم حتماً داشته ايد؟


خوب آقايان معمولاً برخورد بد بيشتر دارند، چون به هرحال احساس می کنند که اين قوانين اگر تصويب شود ممکن است به ضررشان باشد، در حاليکه واقعاً اين طور نيست. مثلاً يک روز در مترو، توی قطار داشتم امضا جمع می کردم. پنج شش تا آقا نشسته بودند من برگه را دادم يک آقا امضا کرد و خيلی استقبال کرد و گفت که چقدر خوب است، من کمکتان می کنم و حاضرم برای شما امضا جمع کنم.


ما آقای ديگری کنارش نشسته بود، برگه را به او دادم امضا نکرد، خيلی برخوردش توهين آميز بود. می گفت که شما مي خواهيد قوانين اسلام را تغيير بدهيد. بين آن هفت هشت تا مرد بحث شد، وقتی داشتم پياده می شدم با اينکه امضا نکردند ولی همه آنها برايم آرزوی موفقيت کردند.


تابه حال با نيروهای انتظامی و پليس هم برخورد داشتيد؟


برخوردی به آن شکل که پليس بخواهد مرا دستگير کند، نه تابحال نداشته ام، فقط يک بار با آقايی برخورد کردم که نظامی بود. برگه را به او دادم، گفتم اين را بخوانيد، اگر موافق بوديد امضا کنيد. برگه را گرفت و پرسيد شما کی هستيد، اسمتان چيست، اين برگه را ازکجا آورده ايد ... اول برخوردش خيلی تند بود و من کمی نگران شدم ولی بعد چون با همسرم بودم، با او صحبت کرديم، قانع شد اما برگه را پس داد وگفت که به خاطر موقعيتش نمی تواند امضا کند.


در اين مدت که مشغول اين کار هستيد، مردم بيشتر استقبال کرده اند يا مخالفت؟


من اصلاً نمی توانم بگويم کل جامعه ايران مخالف است يا موافق، ممکن است آدم ها بعضی مواقع به خاطر ترسشان امضا نکنند، پيش خودشان بگويند ما کنکور داريم، امتحان داريم و... ولی چيزی که من در دل آدمها ديدم اينست که خيلی ها موافق هستند. حتی آقايانی که می گويند اگر اين تغيير اتفاق بيفتد موقعيت ما به خطر می افتد هم می دانند که حرف ما راست است و از اينکه اين حرف راست يک وقت به ضرر آنها تمام شود می ترسند.


يک روز خانمی برگه مرا امضا کرد که شوهرش معتاد بود و هر روز کتکش می زد. آن خانم آنروز از خانه فرار کرده بود و با اشک برگه را امضا کرد. آنقدر من از اين صحنه ها ديدم که مطمئن هستم موفق می شويم، مطمئن هستم که ما پيروز می شويم يعنی که روز خوب برابری حتماً می رسد.