بهمن شعله‌ور: در تمدن و فرهنگ آمریکا ریشه دوانده‌ام

  • مهرداد قاسمفر

بهمین شعله‌ور

سال‌هاست که در کتابخانه بسیاری از ایرانیان، مهم‌ترین دفتر شعر تی اس الیوت با نام آسرزمین هرز» و یا «خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنررا به ترجمه بهمن شعله‌ور می‌توان یافت.

این دو اثر مهم در ادبیات انگیسی‌زبان اگر چه از سوی مترجمان متعددی بارها در طول ۴۰ سال گذشته از نو ترجمه و به بازار فرستاده شده اما همواره، ترجمه‌های بهمن شعله‌ور بوده است که همچنان عنوان «بهترین» را به خود اختصاص داده‌اند. تا آنجا که نام بهمن شعله‌ور با نام این اثر الیوت در زبان فارسی یعنی «سرزمین هرز» چنان گره خورده است که گویی یکی را بی‌دیگری نمی‌توان به یاد آورد.

بهمن شعله‌ور البته رمانی به نام سفر شب نیز در کارنامه دارد که در زمان انتشارش، دهه چهل، وحتی تاکنون نیز با تحسین منتقدان ادبی روبه‌رو بوده است. با این حال شعله‌ور از اواخر دهه چهل خورشیدی به ناگاه در هیچ محفل و جلسه ادبی دیده نشد، هیچ مصاحبه‌ای از او به چاپ نرسید ؛ وهیچ خبری درباره اش منتشر نشد؛ به گونه‌ای که بسیاری در ایران سال‌ها باور داشتند که بهمن شعله‌ور نویسنده و مترجم درگذشته‌ای است.

تا اینکه سرانجام دو سال پیش سفری بی‌مقدمه به تهران داشت و عجیب نیست که توجه دوستدارانی که تنها نامی از او دیده و خوانده بودند را برانگیخت. با این حال شعله‌ور می‌گوید که همان روزها هم در مراسمی که در خانه هنرمندان قرار بود برای بزرگداشت وی برگزار شود، از شعرخوانی‌اش جلوگیری شد.

به هر حال، بهمن شعله‌ور ساکن پنسیلوانیای آمریکاست و علاوه بر ترجمه‌ها و رمانی که پیش از مهاجرتش در ایران منتشر کرد، در تمام این سال‌های دوری از وطن، در ایالات متحده آثار متعددی در شعر و داستان به زبان انگلیسی منتشر کرده و در گفت‌وگویی که در ادامه می‌خوانید می‌گوید دو کتابش، کاندیدای دریافت جوایز مهم ادبیات آمریکا، پولیتزر و نشنال بوک آوارد، بوده‌اند.

خبر قابل توجه دیگر اینکه این روزها بهمن شعله‌ور و تعدادی ازایرانیان آمریکا، انجمنی برای چاپ، انتشار و حتی ترجمه کتاب‌هایی که در ایران قادر به دریافت مجوز نیستند راه‌اندازی کرده‌اند.

همه اینها دلایلی بودند تا بهمن شعله‌ور مهمان ویژه برنامه هفتگی جنگ فرهنگی هنری رادیو فردا باشد.



  • رادیو فردا: آقای شعله‌ور، به گمانم نخستین پرسش باید این باشد که در این ۴۵ سال سکوت و دوری از ایران، در آمریکا به چه کارهایی مشغول بودید؟

بهمن شعله‌ور: من در آمریکا تحصیلاتم را ادامه دادم . لیسانس و بعد هم دو فوق لیسانس در رشته‌های ادبیات و هنرهای زیبا گرفتم. بعد از آن هم مدرک دکترایم را در رشته ادبیات انگلیس وادبیات جدید اروپا کسب کردم و بعد از آن مدرک طب گرفتم و سر انجام در دانشگاه‌های آمریکا در طول ۲۰ تا ۳۰ سال گذشته، هم در رشته ادبیات و هم در دانشکده روانپزشکی تدریس کرده‌ام.

  • در این مدت آیا فعالیت قلمی و نوشتاری ادبی هم در آمریکا داشتید؟

وقتی از ایران به آمریکا آمدم، بلافاصله در دانشگاه آیوا یک گروه متشکل از تعدادی نویسنده بین‌المللی، که در این دانشگاه فعالیت می‌کردند مرا دعوت کردند و یکسال به من فلوشیپ و بورسیه دادند که به عنوان نویسنده در گروهشان فعالیت کنم.

همانجا بود که من توانستم فوق لیسانس و دکترای خودم را بگیرم. اما در سال ۱۹۷۶ اولین کتابم را در آمریکا به زبان انگلیسی به اسم «اشعار در تبعید» منتشر کردم. بعد از آن هم چندین کتاب شعر دیگر به چاپ رساندم تا در سال ۱۹۸۸ که مهم‌ترین کتاب شعرم را به اسم «ریشه بر خاکستر آتشفشان» منتشر کردم که همین کتاب کاندیدای دریافت دو جایزه پولیتزر و جایزه کتاب ملی آمریکا ، شد. بعد از این البته باز هم آخرین رمانم بی‌لنگر در سال ۱۹۹۲ مجدداً کاندید دریافت این دو جایزه مهم آمریکا شد.

  • ناشر این کتاب‌ها که بود؟

ناشر این کتاب‌ها کانکوردز پرس بود.

  • بنا براین آثار شما دو بار کاندید دریافت جایزه پولیتزر وجایزه ملی کتاب آمریکا شد؟

بله. می‌دانید که معمولاً افراد و نهادهای شناخته شده در دنیای ادبیات می‌توانند آثار ادبی را کاندید این دو جایزه کنند. کتاب من تحت عنوان «بی لنگر» که نامش برگرفته از شعر مولانا «چون کشتی بی‌لنگر/ کژ می‌شد و مژ می‌شد» است، را خودم به چند زبان دیگر دنیا از جمله اسپانیایی، ایتالیایی و فرانسه هم ترجمه و منتشر کردم.

تمام موضوع این کتاب در حال و هوای قرن بیست و بیست ویکم می‌گذرد و خصوصاً آدم‌هایی را نشان می‌دهد که مثل همه ایرانیان مهاجر و بخصوص نسل جدید ایرانیان مهاجری که در اروپا و آمریکا به سر می‌برند، احساس می‌کنند نه ریشه در ایران دارند و نه ریشه در خارج از ایران. به قول یکی از قهرمانان کتاب که می‌گوید «ما ریشه‌هامان را سال‌هاست که در هوا نگه داشته‌ایم، جوری که این ریشه‌ها دارند محو می‌شوند و از بین می‌روند».

  • خود شما چهار- پنج دهه است که در آمریکا زندگی می‌کنید و تا جایی که من خبر دارم فقط یک یا دو بار به ایران سفر کرده‌اید...

بله. من در این مدت فقط دو بار به ایران سفر کردم.

  • ... سؤالم این است که تا چه حد این تمثیلی که شما از تعلیق هویت انسان در این کتاب ارائه می‌دهید ناظر بر موقعیت خود شما به عنوان خالق این اثر بوده است؟

حسنی که کار من داشت این بود که با فرهنگ و ادبیات آمریکا آشنایی داشتم. بعد هم وقتی به آمریکا آمدم توانستم در تمدن و فرهنگ آمریکا ریشه بدوانم. سال‌ها طول می‌کشد تا یک مهاجر بتواند آمریکا را بشناسد. بسیاری هستند که ۱۰ تا ۲۰ سال در آمریکا می‌مانند اما آمریکا را اصلاً نمی‌شناسند و به دلیل همین عدم شناخت هیچ وقت هم نمی‌توانند در آن ریشه بدوانند.

اما من تحصیلاتم را تا مقطع دکترا در رشته ادبیات انگلیس و آمریکا گذراندم. توانستم در اینجا ریشه بدوانم. در یکی از کتاب‌هایم به نام بازگشت اودیسه که الان آن را به زبان ایتالیایی برگردانده و آماده چاپ دارم، یک جور بازگشت به وطن را مطرح کرده‌ام؛ نه بازگشت الزاماً به ایران؛ بلکه بازگشت به وطن به معنای اینکه بالاخره در ذهنم یک جایی برای خودم پیدا کرده‌ام.

در ذهنم دوباره یک وطن ایجاد کرده‌ام؛ حرفی که کسی پیش از این درباره جیمز جویس، جایی نوشته بود و گفته بود که جویس وقتی از وطن خود ایرلند رفت، گویا تمام ایرلند را هم با خود برده بود؛ در کتاب‌های بعد از هجرتش تقریباً ایرلندی را می‌بینیم که در جایی دیگر به وجود آمده است.

من کتاب شعر دیگری به نام «انسان نو» منتشر کردم که آنهم اشاره دارد به ایجاد یک سرزمین جدید در جهان ذهنی‌ام. در تمام نوشته‌های من این سرگشتگی و بازگشت وجود دارد.

به یک معنا می‌شود گفت که اساساً شاعر و نویسنده، در تمامی اعصار، یک تبعیدی و یک بیگانه با جامعه خودش بوده است و تنها آنگاه که توانست وطن ذهنی خود را خلق کند، همان گونه که جیمز جویس درکتاب خود یولیسیس توانست این کار را بکند، آن موقع است که می‌تواند بگوید وطن دارد؛ خانه دارد.

اما تا زمانی که نتوانسته این فضای ذهنی را ایجاد کند، همیشه بی‌وطن است. حتی زمانی که در سرزمین خود است. با این تفاوت که ایرانی یا اساساً انسان مهاجری که مثلاً در اروپا یا آمریکا سرگردان است، این بی‌وطنی را به طور ملموسی حس می‌کند، اما در جامعه خودش اگرچه ظاهراً حس بی‌وطنی نمی‌کند اما باز احساس بیگانگی همیشه با اوست.

  • داستان ترجمه سرزمین هرز اثر تی اس الیوت چه بود؟ چطور شد که شما در آن سال‌ها این شعر را که یکی از کارهای مهم ادبیات قرن بیستم است برای ترجمه انتخاب کردید؟

من این شعر را به خواهش دو تن از دوستانم احمد شاملو و سیروس طاهباز ترجمه کردم واولین بار هم آنها آن را در مجله آرش به چاپ رساندند و خب از طرفی «سرزمین هرز» را برای این انتخاب کردم که آن زمان ترجمه این شعر الیوت برایم راحت‌تر بود. چون این شعر الیوت بیشترش ایده‌های شاعرانه است و همینکه آن را به نثری عالی بتوانی برگردانی برای ترجمه راحت است. ولی شعرهای ویلیام باتلر ییتس را مثلاً، من هنوز جرئت نکرده‌ام به فارسی ترجمه کنم.

  • شما همان سال‌ها، خشم و هیاهوی فاکنر را هم ترجمه کردید که بسیاری در ایران این اثر مهم را نیز با ترجمه شما شناخته و خوانده‌اند...

بله. راستش خشم و هیاهو را من در ۱۶ سالگی ترجمه کردم. من به نوعی با ادبیات آمریکا بزرگ شدم. پیش از ترجمه آثار فاکنر، علاقه داشتم یولیسیس از جیمز جویس را ترجمه کنم. ولی در آن زمان من با موسسه فرانکلین کار می‌کردم و فرانکلین فقط آثار آمریکایی را منتشر می‌کرد، به جای یولیسیس جیمز جویس به سمت فاکنر رفتم و کتاب او را ترجمه کردم.

با اینکه ظاهراً به نظر می‌رسید که فرانکلین بایستی به راحتی اجازه چاپ آن کتاب را از ناشر امریکایی می گرفت، اما به دلیل آنکه هدف مؤسسه فرانکلین این بود که کتاب‌هایی را از ادبیات آمریکا ترجمه و منتشر کند که هیچ نکته منفی از آمریکا ارائه ندهد، در حالی که تمام ادبیات مدرن آمریکا هر کدام یک جنبه منفی از این کشور را هم نشان می‌داد، در آغاز کار از همان آمریکا با ترجمه و انتشار این کتاب به فارسی مخالفت شد.

تا اینکه دوستم، منوچهر انور که در آن زمان یکی از ویراستاران موسسه فرانکلین بود، تلاش زیادی کرد تا به فرانکلین بقبولاند که ترجمه این کتاب به فارسی چاپ شود.

  • خب حالا شاید جای این سؤال خالی است که شما رمان سفر شب را می‌نویسید که در زمانه خودش بسیار مورد توجه قرار می‌گیرد با نقدهای بسیار. دو کتاب مهم ترجمه می‌کنید که هر دو این ترجمه‌ها هم همواره در فضای کتابخوانی ایران مورد توجه بوده و هستند؛ اما ناگهان همه چیز را رها کرده وچهار دهه به سکوتی طولانی تن می‌دهید. چطور برای آدمی با این موفقیت چنین اتفاقی می‌افتد؟

من رها نکردم. کار من متوقف نشد. منتها در ایران منعکس نمی‌شد. ببینید من سال ۱۹۶۸ به آمریکا مهاجرت کردم. در سال ۱۹۷۰ کتاب سفر شب را به انگلیسی ترجمه و منتشر کردم. در سال ۱۹۷۶ اولین کتاب شعر آمریکایی‌ام را نوشتم. بعد از آن هم مرتباً پنج - شش کتاب شعر دیگر به انگلیسی منتشر کردم. علاوه بر اینها کتابی به نام «خلاقیت هنری» که کتابی ادبی- روانپزشکی بود را نیز با همکاری یک روانکاو معروف آمریکایی به نام نیدرلند منتشر کردم.

بنا براین باید بگویم تقریباً در تمام این مدت دوری از ایران، من کارم را ادامه می‌دادم، منتها این کارها هیچ انعکاسی در ایران نداشت.

  • آقای شعله‌ور، می‌خواهم درباره فراخوانی که اخیراً برای چاپ کتاب‌های ممنوع نویسندگان امروز ایران منتشر کرده‌اید از شما بپرسم. ماجرای این فراخوان چیست؟

این فراخوان خطاب به تمام نویسندگان ایرانی معاصر است که کتاب‌هایشان در ایران اجازه چاپ ندارند. ما می‌خواهیم این آثار را در آمریکا چاپ و به طور وسیعی سعی کنیم توزیع شود.

مثلاً یکی از کتاب‌هایی که من مایل بودم آن را به انگلیسی برگردانم و منتشر کنم کتاب خروس از ابراهیم گلستان است. خود گلستان هم در این مورد موافقت کرد. ولی ترجیحاً می‌خواهیم اول روی کتاب‌هایی کار کنیم که در ایران اجازه چاپ ندارند ونسخه‌ای از آنها موجود نیست.

  • این یعنی اینکه همه نویسندگان که اثر غیر قابل چاپ با معیارهای وزارت ارشاد در ایران دارند می‌توانند هم از داخل و هم خارج از کشور برای پیشنهاد اثرشان با شما تماس بگیرند؟

بله. ما انجمنی ایجاد کرده‌ایم به نام «انجمن نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران ایرانی در تبعید». اخیراً یکی از نویسندگان از ایران برایم ایمیل زده بود که من در طول ۴۰ یا ۵۰ سال گذشته هیچ سفری به خارج از ایران نداشته‌ام. هیچ وقت هم اشتیاقی به سفرهای خارجی نداشته‌ام. ولی الان جوری شده است که دلم می‌خواهد به هر قیمتی شده از کشور خارج شوم.

اما جالب است که همین نویسنده مدتی بعد از این ایمیل در تظاهرات روز قدس شرکت کرده بود. بعد از آن دوباره به من ایمیل زد که امروز احساس کردم از نو زنده شدم، وقتی دیدم چندین هزار نفر دور و برم برای مطالباتشان راهپیمایی می‌کنند دیگر حتی احساس خطر هم نمی‌کردم؛ اولش می‌ترسیدم که در تظاهرات کشته بشوم . اما با دیدن این همه آدم که به حرکت افتاده‌اند، از نو احساس زندگی کردم.

  • آقای شعله ور، آیا شما شرایطی برای چاپ این آثار دارید؟ یا اینکه تنها شرط شما این است که آثار مذکور در ایران اجازه چاپ نیافته باشد؟

نه. طبیعی است که اول باید ما در مورد آن اثر به نتیجه برسیم که اثر خوب و قابل توجهی است. اثر علاوه بر این که باید از یک نویسنده ایرانی و غیر قابل انتشار در کشور باشد، بایستی حتماً اثری درخور و واجد ارزش هم باشد.

  • نویسندگان باید آثارشان را برای شما ایمیل کنند؟

بله. آنها می‌توانند اثرشان را به آدرس editor@IranianWriters.com ایمیل کنند. از تمام نویسندگانی که چه در داخل و چه در خارج از ایران به سر می‌برند و کتابشان در داخل کشور امکان چاپ ندارد، اگر اثر ارزنده‌ای داشته باشند استقبال می‌کنیم.

بعد از آن هم اگر کارمان گسترش پیدا کرد به جز برگرداندن اثر به زبان انگلیسی، آن را به سایر زبان‌های زنده دنیا هم ترجمه و منتشر خواهیم کرد.