جواد شمقدری، سینمای ایران و سیاست‌های متناقض و سردرگم

  • مهرداد قاسمفر

جواد شمقدری، معاونت سینمایی وزارت ارشاد

از اولین روزهای مهرماه که جواد شمقدری، معاون هنری محمود احمدی‌نژاد، به معاونت سینمایی وزارت ارشاد منصوب شد تا امروز، اظهار نظرها و عملکرد او، وضعیت متناقضی را در چشم‌انداز اهل سینمای ایران ایجاد کرده است.

مواردی چون دفاع شمقدری از مقوله سانسور در سینمای ایران، تهدید به تحریم جشنواره های بین المللی،حمله به فیلمسازی چون بهمن فرمان آرا و ابراز تردید در وطن دوستی او آن هم به این دلیل که این کارگردان ایرانی ریاست هیات داوران فستیوال فیلم دبی را پذیرفته است وغیره و غیره...تا طیف دیگری از مواضع او چون تلاش برای رفع توقیف فیلم‌هایی چون کتاب قانون ساخته مازیار میری و به رنگ ارغوان اثر ابراهیم حاتمی کیا یا اعلام اینکه فلان بازیگر ایرانی مشکلی برای ورود به کشور ندارد ومواردی از این دست.مواردی که ترکیب آنها ،اهل سینما و ناظران آن را دچار سردرگمی در مواضع ارشاد کرده است.

در برنامه این هفته از پرویز جاهد، کارشناس سینما، نویسنده و منتقد، دعوت کردم تا برای مروری بر سیاستهای معاونت سینمایی وزارت ارشاد در برنامه جنگ فرهنگی با ما همراه باشد.



  • آقای جاهد، روز چهارشنبه نهم دی ماه، رسماً اعلام شد که فیلم «به رنگ ارغوان» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا، از توقیف خارج شده است. با توجه به این خبر و از سوی دیگر مجموعه سیاست‌های معاونت سینمایی در چند ماهه اخیر، آیا می‌شود گفت سینمای ایران در موقعیت قابل اعتمادتری قرار گرفته؟

پرویز جاهد، کارشناس سینما، نویسنده و منتقد
اول اینکه از توقیف خارج شدن فیلم آقای حاتمی‌کیا، واقعاً برای اهالی سینما و همه دوستداران آن، خبر خوشی است. امیدوارم فیلم‌های توقیفی دیگر هم به همین شکل از توقیف خارج شوند. ولی اینکه این سیاست‌ها چقدر واقعیت دارند؟ و یا اینکه تا چه حد با سیاست‌های دولت جدید و معاونت سینمایی به شکل برنامه‌ریزی شده اعمال می‌شوند، من واقعاً مطمئن نیستم.

درست است که آقای شمقدری در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود این قول را داده بود که فیلم‌های توقیفی را از توقیف خارج می‌کند ولی از آن سو هم حرف‌هایی که چه از سوی ایشان و چه از سوی همکاران و دوستان ایشان در معاونت سینمایی گفته می‌شود، در واقع آینده خوبی را نشان نمی‌دهد.

مثلاً اینکه ما در آینده شاهد باشیم که فیلم‌هایی چون سنتوری یا فیلم ده آقای عباس کیارستمی و دایره و طلای سرخ آقای جعفر پناهی و یا فیلم‌های آقای قبادی بتوانند از سانسور خارج شوند، من خیلی مطمئن نیستم.

  • اتفاقاً جالب است که آقای شمقدری در یکی از مصاحبه‌های مطبوعاتی‌اش در پاسخ به این سؤال که چرا فیلم سنتوری مجوز اکران نمی‌گیرد؟ گفت که این فیلم دیگر از دستور کار خارج شده است ، برای اینکه بسیاری از مردم این فیلم را از مسیر شبکه‌های غیر رسمی توزیع سی دی در خیابان‌ها تهیه کرده و دیده‌اند و سینمای ایران و مردم ،امروز احتیاج به فیلم‌هایی دارند که تازه باشند و قبلاً ندیده‌ باشند. با این حال نکته این است که همین فیلم به رنگ ارغوان اگر چه در خیابان‌ها به شکل گسترده ای توزیع نشده تا مردم آن را ببینند ولی با توجه به نوع فیلمهای حاتمی کیا و تغییر سریع شرایط اجتماعی در ایران، این فیلم (به رنگ ارغوان)هم می‌تواند شامل عدم تازگی‌ای باشد که آقای شمقدری در باره فیلم سنتوری می‌گوید. به نظر شما در این بحث این تناقضی برجسته نیست؟

دقیقاً؛ شما درست می‌گویید. این بزرگترین لطمه‌ای است که سینمای ایران از سانسور و توقیف شدن فیلم‌ها خورده است. بخصوص با توجه به حساسیت‌های ویژه‌ای که یک فیلمساز دارد و می‌خواهد مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه خود را در فیلمش بازتاب دهد و مایل است آن فیلم به نمایش در بیاید تا تأثیرش را بر تماشاگر ببیند.این داد و ستد فکری و تعامل بین فیلمساز و تماشاگر عملاً با اعمال سانسور فیلم از او گرفته می‌شود و حالا بعد از چند سال قرار است این فیلم به نمایش دربیاید و قطعاً آن تأثیری که در زمان واقعی نمایش خود می‌توانست داشته باشد را نخواهد داشت.

  • به نظر می‌رسدمجموع مواضعی که آقای شمقدری از مهرماه که معاونت سینمایی وزارت ارشاد به ایشان سپرده شده تا به حال گرفته‌اند، مثل اظهار نظری که در مورد خانم گلشیفته فراهانی داشتند و گفتند که ایشان می‌توانند بدون هیچ اشکالی به ایران بازگردند. یا صدور مجوز اکران برای فیلم‌هایی مثل رنگ ارغوان و کتاب قانون که در زمان مدیریت ایشان صادر شد، یا دیدار با محمدرضا گلزار که عملاً برای اکران فیلم‌هایش با مشکل مواجه بود و این موضوع به یک جنجال خبری مبدل شده بود، خیلی‌ها این اظهار نظرها را وقتی در کنار سایر سیاست‌های ایشان می گذارند، مثل اظهار نظری که همین هفته قبل در مورد آقای فرمان‌آرا بیان کردند یا نگاهی که اساساً به مقوله سانسور دارند و آن را در سینمای ایران کاملاً مقبول می‌دانند و این دو تفکر را با هم مقایسه می‌کنند به نوعی سیاست‌های اولیه ایشان را شکلی از عوام‌فریبی یا یک جور پوپولیسم تفسیر می‌کنند...

متأسفانه در حرف‌های آقای شمقدری و دیگر همکارانشان در وزارت ارشاد و عمل ایشان، تناقض‌هایی دیده می‌شود. مثلاً آقای شمقدری از یک طرف از تشکیل شورای عالی سینما و کمک برنامه‌ریزی شده دولت به سینما حرف می‌زند، از سوی دیگر تأمین ۸۰ درصد منابع مالی سینما توسط دولت را مورد انتقاد قرار می‌دهد و از دولتی بودن سینما و اقتصاد دولتی سینما در ایران انتقاد می‌کند. در صورتی که ما می‌دانیم که سینمای ایران یک سینمای کاملاً دولتی است و بدون وجود دولت اصلاً حیاتش با مشکل مواجه خواهد شد.

در چنین شرایطی شما چطور می‌توانید از قطع سوبسید سینما حرف بزنید و از سوی دیگر هم از کمک‌های برنامه‌ریزی شده دولت به سینما دفاع کنید؟

یا مثلاً ایشان می‌گویند در سینما، فضا بایستی بازتر شود و این فضای باز باید تا سطح رئیس دولت هم برسد. اما از طرف دیگر می‌آید از جنگ نرم یا انقلاب مخملی در میان سینماگران ایرانی صحبت می‌کند و اینکه در سینمای ایران عده‌ای درصدد راه انداختن انقلاب مخملی هستند.

وقتی یک مسئول سینمایی چنین نگاهی به بدنه سینمای ایران داشته باشد چطور می‌تواند بین دستگاه سینمایی دولتی و سینماگر اعتماد ایجاد کند؟ تمام این رابطه از هم پاشیده می‌شود چرا که وقتی شما این نگاه بدبینانه و توطئه‌آمیز را به سینماگران ایران داشته باشید آن وقت چطور می‌توانید به آنها اعتماد کنید؟

  • پس به عبارتی اگر این نوع اظهار نظرها و برخوردهای تبلیغاتی‌شان را کنار بگذاریم، به نظر می‌رسد که مشکلات سینمای ایران همچنان پابرجاست. مشکلاتی چون وابستگی شدید سینما به دولت، بحث قانونی بودن سانسور و اعمال نظارت شدید در عرصه سینما و برخوردهای گزینشی با سینماگران و موارد و مشکلات بسیار دیگر،همچنان و کماکان وجود دارند.

آقای جاهد معتقد است که در حرف‌های آقای شمقدری و دیگر همکارانشان در وزارت ارشاد و عمل ایشان، تناقض‌هایی دیده می‌شود
واقعاً نمی‌خواهم بدبین باشم. ببینید! علیرغم همه مشکلاتی که وجود دارد، علیرغم سانسور و مشکلات مالی، علیرغم سرمایه های ضعیف و کم بودن سالنهای سینما در ایران و سایر مشکلات، باز هم درایران سالی ۷۰ فیلم تولید می‌شود. اما در طول سال فقط ۴۵ فیلم در نوبت اکران قرار می‌گیرد. تکلیف بقیه فیلم‌ها چه خواهد شد؟

تعداد سالن های سینما در ایران به نصف تعداد سالن‌های سینما در زمان شاه کاهش پیدا کرده است. در صورتی که جمعیت ایران دو برابر شده است. اینها مشکلات اساسی سینمای ایران است. دولت باید برای احداث سالن‌های سینما سرمایه‌گذاری کند. چرا که هیچ تهیه‌کننده خصوصی نمی‌آید ۱۰ میلیارد تومان برای ساخت یک سالن سینما هزینه کند و بخواهد بعدها با پول فروش بلیط، سرمایه‌اش را برگرداند. این دولت است که باید در این زمینه‌ها چاره‌ای کند. اینها مسائل اصلی سینمای ماست.

ترغیب بخش خصوصی برای سرمایه‌گذاری در حوزه فیلم هم یکی از مهم‌ترین وظایف دولت است. چطور ممکن است که تهیه‌کننده‌ای مجوز فیلمش را از وزارت ارشاد گرفته باشد، آن فیلم هم در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده باشد و در نهایت علیرغم تلاشش، فیلم توقیف شود، ودر این صورت آیا او می‌تواند به بازگشت سرمایه‌اش اطمینانی هم داشته باشد؟

تا زمانی که این مشکلات وجود دارد صحبت از سینمای مستقل اصلاً معنا ندارد. سینمای امروز ایران، یک سینمای دولتی است و چرخ‌های آن با سوبسیدهای دولتی می‌چرخد.این فیلم‌ها با کمک تجهیزات دولتی در لابراتوارهای دولتی و حمایت‌های دولتی ساخته می‌شوند.

طبیعی است که این حمایت‌های دولتی از آن سو توقع و انتظار را هم در دولت ایجاد خواهد کرد که مدعی باشد و بخواهد کنترل بیشتری بر فیلم‌ها داشته باشد این یک مکانیزم اجرایی برای دولت است که این کنترل‌ها را شدت ببخشد. کما اینکه در طی سال‌های گذشته شدت هم بخشیده است.