دو اقتصاددان آمریکایی برنده جایزه امسال نوبل اقتصاد شدند. کمیته سوئدی اهداکننده جوایز نوبل روز دوشنبه اعلام کرد که «النوار آستروم» و «اولیور ویلیامسون» به خاطر پژوهش و ارایه فرضیههای جدید در اقتصاد برنده این جایزه شدهاند.
دکتر کامران دادخواه، استاد رشته اقتصاد در دانشگاه بوستون آمریکا، در گفتوگو با رادیو فردا، ابتدا درباره این دو اقتصاددان چنین میگوید: بله دو نفر هستند؛ يکی خانم الينور اوستروم، استاد علوم سياسی در دانشگاه اينديانای آمريکا که حدود ۷۶ سال دارد و ديگری آقای اوليور ويليامسون، اقتصاددان و استاد دانشگاه کاليفرنيا در برکلی که ۷۷ سال دارد.
اين دو نفر کارهايی انجام دادهاند در زمينه اين که سيستم اقتصادی يا نهادهای سيستم اقتصادی به چه ترتيبی فراهم میشوند، مثلاً اينکه چرا مردم با هم همکاری میکنند و در منابع مشترک سهيم میشوند و آن را اداره میکنند يا چرا يک شرکت بزرگ و کوچک میشود و بعضی کارهای خود را به خارج سفارش میدهد.
- آقای دادخواه، در طول ۲۹ سالی که از آغاز اهدای جايزه نوبل اقتصاد می گذرد، ۲۴ بار اين جايزه به پژوهشگران آمريکايی اهدا شده است. آيا میتوان اين را نشانه پويايی سيستم اقتصادی آمريکا دانست؟
تقريباً تمام جايزههايی که در زمينههای علمی داده شده، چه درفيزيک، شيمی، پزشکی و يا اقتصاد به آمريکايیها اهدا شده است، زيرا اينجا يک دستگاه عظيم علمی با چند هزار دانشگاه و مؤسسات تحقيقاتی وجود دارد و دولت و مردم برای اين تحقيقات پول زيادی میدهند و علاوه بر آن آزادی فکر و انديشه وجود دارد، يعنی دولت دخالت چندانی بر اين که چه بگويند و چه انجام دهند ندارد، بنابراين اينجا علم و دانش پويا است.
البته شما يک سيستم اقتصادی پويا لازم داريد که بتواند اين هزينهها را تحمل کند و از طرف ديگر همين دانش کمک میکند آن اقتصاد شکوفا و پويا باشد. اين رابطه دوطرفه است، از يک طرف دانش به اقتصاد کمک میکند و بعد اقتصاد بهتر پول بيشتری دراختيار دانش قرار میدهد. اين درسی است برای کشورهای ديگر که به چه ترتيب میتوانند پيشرفت کنند.
- آقای دادخواه، فرضيه آقای ويليامسون فرضيهای است که بر اساس آن شرکتهای تجاری به عنوان ساختاری برای حل و فصل تعارضات سازمانی به کار گرفته میشوند. درمورد اين فرضيه بيشتر توضيح دهيد.
بحث اصلی آقای ويليامسون در مورد هزينه انجام عمليات است. يعنی آيا هزينه اين معاملات کمتر است اگر ما در داخل شرکت امور را انجام دهيم يا سادهتر است که بخشی از آن را به خارج سفارش دهيم.
آقای ويليامسون وارد بحثهای تئوری میشود و اين که چگونه اين مسئله برای هر شرکتی قايل حل است. به عنوان مثال شرکتی احساس میکند اگر تمام عمليات را در داخل سازمان انجام دهد بهتر است، دراين حالت شرکت بزرگ و بزرگتر میشود، ولی به جايی میرسد که اين بزرگ شدن به ضررش خواهد بود. اين جاست که سعی میکند بخشی از عمليات را به خارج سفارش دهد.
- فرضيه خانم اوستروم درباره چگونگی اداره اموال مشترک توسط گروههايی است که از آن استفاده میکنند. در مورد اين فرضيه نيز بيشتر توضيح دهيد.
بحث خانم اوستروم از اينجا آغاز میشود که اگر افراد فقط علاقهمند باشند منافع خودشان را حفظ کنند بهترين کار اين است که با ديگران همکاری نکنند، پس چرا بايد بخشی از امور خود را دست ديگران بسپارند.
به عنوان مثال در ايران در گذشته حق آب وجود داشت و افراد در روستاها يا شهرها تعيين میکردند هر کدام چه سهمی از آب داشته باشند و با هم همکاری میکردند تا اين منبع را تقسيم کنند.
خانم اوستروم چنين مسئلهای را بررسی کرده و اينکه چنين سيستمی چگونه کار میکند. يکی از نتايج اصلی بحث اين است که اگر در اين حالت جمعيت به حال خود واگذار شوند و از جانب دولت يا از بيرون بر آنها نظارتی نشود، وضع خيلی بهتر خواهد بود.