جنگ فرهنگی رادیو فردا را میتوانید جمعهها در مجله شامگاهی پس از ساعت ۱۹:۳۰ و تکرار آن روز شنبه در مجله نیمه شب و مجله نیم روزی بشنوید.
در همین رابطه با زاوان قوکاسیان، تحلیلگر، منتقد فیلم و نویسنده سینما گفتوگو کردهایم تا در مورد چرایی موفقیت بیسابقه این فیلم در گیشه بپرسیم.
رادیو فردا: آقای قوکاسیان، شما موفقیت فیلم اخراجیهای دو از آقای مسعود دهنمکی را در گیشه، حاصل چه فرآیندی میدانید؟
زاوان قوکاسیان: بخشی از موفقیت این فیلم به علت استفاده از بازیگران خوب است. اما از سوی دیگر با توجه به این که این فیلم از خط قرمزهای معمول فراتر رفته و آقای دهنمکی آزادی کامل داشته است تا بتواند طنزی فراتر از طنز فیلمهای معمول در فیلم مطرح کند مورد توجه واقع شده است.
برای مردم این خودش یک امتیاز بزرگ است که بتوانند بروند سینما و آزادانه بخندند و گاهی اوقات هم از خط قرمزها عبور کنند و شاهد آن باشند که مسائلی که همواره به طور جدی طرح شده است این بار در قالب طنز مطرح شود.
تمام فیلمهایی که در ارتباط با جنگ در این چند ساله ساخته شدند، به جز فیلم «گیلانه» و «باشو غریبه کوچک»، تمام آنها را میشود در یک گروه دستهبندی کرد. همه آنها جنگ را از یک منظر و دیدگاه نگاه میکنند.
فیلمهای «گیلانه» و «باشو غریبه کوچک» از چه منظری به جنگ نگریستهاند؟
این دو فیلم جنگ را متعلق به یک طرز تفکر نمیدانند. مقداری جنگ را ایرانیتر میبینند، تا اسلامیتر.
باید این را در نظر بگیرید که خود آقای دهنمکی با چند فیلم مستندی که قبل از این کار ساخت به عنوان یک منتقد اجتماعی توجه عموم مردم را به خود جلب کرد. در مرحله بعد از آن تجمع اینهمه بازیگر خوب، داستان شیرین و شکستن خط قرمزها میتوانند عواملی باشند که باعث جذابیت فیلم برای بیننده میشوند. بعد از آن نباید از تبلیغات زیاد رسانهها خصوصاً تلویزیون از این فیلم غافل شد.
از منظر دیگری اگر نگاه کنیم به اعتقاد من به نفع سینمای ایران است که این فیلمها در گیشه پرفروش باشند. اگر دقت کنید فیلمهای دیگری که دارند خوب میفروشند، به جز فیلمهایی که نگاه درستی دارند، در این دو سه ساله بسیار ضعیف بودهاند. در این دو سه ساله فیلمهای بسیار بدی تولید شده است که حتی اطلاق آن به «فیلم فارسی» هم به نوعی توهین به فیلم فارسی است. در مقابل این گونه فیلمها، فیلم اخراجیها، شریفتر بوده است.
شما به یک سری عناصر مثل تبلیغات، عبور از خط قرمزها و دیدگاه متفاوت نسبت به مقوله جنگ اشاره کردید. اما واقعیت این است که پیش از آن همه این عناصر هم در برخی از فیلمها حضور داشتند، مثلاً فیلم دعوت از ابراهیم حاتمیکیا که چند ماه پیش اکران شد. این فیلم تبلیغات بسیار خوبی هم داشت. فیلم مارمولک هم پیش از این از خط قرمزهای بسیاری عبور کرد. فیلم «لیلی با من است» سالها قبلتر، همراه با فضایی کمیک نگاه متفاوتی نسبت به جنگ داشت. همه این فیلمها هم نسبتاً با حمایت منتقدان روبهرو بودند اما هیچ کدام موقعیت اخراجیها را به دست نیاوردند چرا؟
بله، خود ده نمکی را نباید دست کم گرفت. من نمیخواهم به هیچ کس توهینی بشود دهنمکی شکل دیگری از مخملباف است. او واقعاً نوع دیگری از مخملباف است. به نظر من سینما این قدرت شگفتانگیز را داشته است که این انسان را تا این حد متحول و عوض کند. با آن نگاه جدی و آن تحلیلی که شما دارید نمیشود این نوع سینما را بررسی کرد. این موضوع کمی فضای متفاوتی دارد.
در این فیلم دیالوگها راحتتر بیان میشوند. گیرهایی که در فیلمهای دیگر وجود دارد در این فیلم نیست. اینها را فقط خود آقای دهنمکی میتواند بگوید و لاغیر. مطمئن باشید که قسمت سوم اخراجیها هم ساخته خواهد شد و جذابیت بیشتری برای مردم خواهد داشت. به نظر من این یک موقعیت خاص است.
همزمان با فیلم اخراجیها از آقای دهنمکی، فیلم بهرام بیضایی هم اکران میشود. کارگردانی که بسیاری او را یکی از بزرگترین کارگردانهای تاریخ سینمای ایران میدانند اما فیلم او فقط ۸۰ میلیون می فروشد و اخراجیها تقریباً ۱۰ تا ۱۲ برابر بیشتر، بدون اینکه قصد مقایسه بین این دو کارگردان را داشته باشم اما باید بگویم به هر حال این تفاوت بسیار چشمگیر است. آیا این تفاوت را میشود نمایشگر ذائقه و انتظار واقعی مردم از هنر هفتم دانست؟
اولاً در مورد فیلم آقای بیضایی من اطمینان دارم که خوب خواهد فروخت و با استقبال مواجه خواهد شد. بعد از ۱۵ فروردین ماه که زندگی به شکل عادی خود بازگردد مورد استقبال قرار میگیرد و من اعتقاد دارم که بیشتر از سگکشی فروش خواهد داشت. ولی فراموش نکنیم که تماشاگری که میرود فیلم بیضایی را میبیند با تماشاگری که میرود تا فیلم اخراجیها را ببیند خیلی تفاوت دارد.
«آقای دهنمکی دارد به سمت یک سینمای پر مخاطب میرود و در این دو فیلم اخراجیها به خوبی دانسته است که چگونه باید با تماشاگر ارتباط برقرار کند»
اگر فیلم بیضایی میتوانست دو میلیارد بفروشد شاید آن وقت تیراژ کتاب ما هم در حد هزار کتاب یا دو هزار کتاب باقی نمیماند. معهذا بر این باورم که فیلم بیضایی هم فیلم بسیار خوش ساختی است که با تماشاگر ارتباط خوبی برقرار میکند. یادمان باشد که فیلم بیضایی دارد با مسائلی مبارزه میکند که دستمایه فیلمهای مبتذل هستند.شما بین دهنمکی امروز و مخملباف دهه ۶۰ قیاسی کردید. با توجه به اینکه مخملباف هم با چند فیلم اولش مخالفان بسیاری داشت، اما بعد از فیلم بایکوت و باسیکلران، دکتر هوشنگ کاووسی از مخملباف دفاع کرد. آیا شما هم برای دهنمکی آینده رو به صعودی را به عنوان یک کارگردان قوی پیشبینی میکنید؟
نه، نه، نه، مخملباف قبل از فیلمسازی، رمان نوشته بود. صرف نظر از مصاحبههای ابتداییاش که خیلی مصاحبههای توهینآمیزی بود، اما رگههای قوی در کارش داشت. او هم در فروش پرش عجیبی کرد.از این جهت این دو را در یک منظر با همدیگر مقایسه کردم که با روی آوردن به فضای فرهنگی و کارکردن در حوزه سینما و هنر، آن روحیه خشن، تلطیف شده و میتواند به روشنبینی نزدیکتر شود.
اولاً موقعیتها و تاریخ ساخت فیلمهای این دو کارگردان با همدیگر بسیار متفاوت است. یعنی شرایط سینمای ایران در دهه ۶۰ با الان تفاوت اساسی دارد. شرایط ساخت فیلم امروز پیچیدهتر شده است. اما میتوانم پیشبینی کنم که آقای دهنمکی دارد به سمت یک سینمای پر مخاطب میرود و در این دو فیلم اخراجیها به خوبی دانسته است که چگونه باید با تماشاگر ارتباط برقرار کند.
فیلم «درباره الی» هم فیلمی بود که هم در داخل و هم در خارج از ایران تحسین شد و جوایز بسیاری کسب کرد. قرار بود این فیلم هم در نوروز امسال اکران شود اما به طور ناگهانی اجازه اکران نیافت. عدهای گفتند که دلیلش این بوده که به موفقیت فیلم دهنمکی در اکران آسیبی وارد نشود. آیا به نظر شما اگر فیلم درباره الی اکران میشد، باز هم اخراجیها میتوانست اینهمه پرفروش بماند؟
بله، شاید فیلم «درباره الی» به خاطر بازی خانم گلشیفته فراهانی میتوانست موفق باشد اما تماشاگر معمولی را نمیتوانست در سینما راضی کند.
نهایتاً شما به عنوان یک منتقد و تحلیلگر سینمای ایران، وضعیت تازهای را که این دو فیلم آقای دهنمکی در سینمای ایران ایجاد کرده است چگونه تحلیل میکنید؟
من از این منظر به آن نگاه میکنم که این فیلم توانسته است مردم را به سینما جلب کند. مردم بعد از انقلاب با سینما قهر کرده بودند. این فیلم دارد مردم را با سینما آشتی میدهد و این اتفاق کمی نیست.
بسیاری از منتقدان بر این باورند که اگر این شرایطی که برای آقای دهنمکی فراهم شد برای سایر کارگردانها و فیلمسازان ایرانی هم فراهم میشد. آنها هم میتوانستند همین موقعیت را در فروش کسب کنند.
ببینید، فیلم قاعده بازی از آقای معتمدی، فیلم خوش ساختی بود. طراحی صحنه خوبی داشت. بازیگران خوبی داشت. اما آن فیلم نتوانست موفق باشد. خود من پیشبینی کرده بودم که موفق خواهد بود. از بسیاری جهات هم از خط قرمزها عبور کرده بود. اما موفق نشد. دهنمکی به نظر من یک استثنا است و با هیچ کدام از این معیارها قابل مقایسه و سنجش نیست.