جنگ فرهنگی رادیو فردا را میتوانید جمعهها در مجله شامگاهی پس از ساعت ۱۹:۳۰ و تکرار آن روز شنبه در مجله نیمه شب و مجله نیم روزی بشنوید
در این باره با نقاش سرشناس ایرانی، خانم فرح اصولی همراه میشویم. خانم اصولی از بینانگذاران گروه دنا که از هشت سال پیش به عنوان نخستین گروه هنرمندان زن ایرانی تشکیل شد نیز هست. ابتدا از او بپرسیم که درباره زنان نقاش ایرانی چگونه میاندیشد؟
فرح اصولی: من فکر میکنم که اگر ما از چند دهه پیش حوزه هنرهای تجسمی را بررسی کنیم میتوانیم ببینیم که تعداد زنان ایرانی در هر نسلی چندین برابر افزایش داشته است و کار آنان هم قویتر شده و هم اینکه تنوع بیشتری داشته است. هم اکنون ۹۵ درصد گالریداران ایرانی زن هستند که با محدوده هنرهای تجسمی سرو کار دارند.
البته قابل انکار نیست که در برخی از زمینهها هم زنان رشد قابل توجهی نداشتهاند مثلاً در طراحی گرافیک، هنرمند زنی که هم طراز مردان در این رشته باشد نداریم. اما رشد زنان در مجسمهسازی، نقاشی و ویدئو آرت قابل توجه بوده است و نقاشان برجسته زن در نسل جوان را بسیار شاهدیم.
قریب به یکماه پیش که من در جمع داوران فستیوال فجر حضور داشتم دیدم که تعداد زیادی هنرمند جوان در این فستیوال شرکت کرده بودند وقتی اسامی آنها را مورد بررسی قرار دادیم متوجه تعداد زیاد زنان شرکت کننده در این جشنواره شدیم و این امر نشان دهنده رشد تعداد هنرمندان زن در این حوزه است
در فاصله بیش از نیم قرن پیش تا کنون که هنر مدرن در ایران رشد و نمو کرد شما میتوانید چیزی به نام «هنر زنانه» را در ایران تجسم کنید؟
اتفاقاً این موضوع همیشه مورد توجه من بوده است. اما ما هنر زنانه و گرایش فمینیستی را در نقاشی ایرانی، حداقل در آثار نقاشان ۴۰ سال پیش تا کنون شاهد نیستیم یا آنقدر برجسته نیست که بشود از آن تحلیلی ارائه کرد. آن گرایشی را که هنرهای دیگر به سمت فمینیسم به وضوح میتوانیم ببینیم در این حوزه وجود ندارد.
مثلاً اگر بخواهیم مقایسه کنیم، فروغ فرخزاد چند دهه پیش از این با جسارت تمام، تمایلات یا دردهای اجتماعی و زنانه خود را به عنوان یک زن با صدای بلند اظهار میداشت اما من نمونه آن را در هنرهای تجسمی نمیبینم که به آن شکل و با آن جسارت مسائل خود را بیان کنند و یا اینکه حداقل در فضای نمایشگاههای عمومی شاهد آن نیستیم.
چرا این نوع نگاه در آثار نقاشان زن ایرانی به طور عام شکل نگرفته است؟
همواره یک سنت فکری در حوزه هنرهای تجسمی وجود داشته است. بر اساس این سنت هنرمند نقاش وارد عرصه نقد اجتماعی نمیشده است و نقاشان موفق عمدتاً کسانی بودهاند که به طور انتزاعی کار میکردهاند البته تفکری که از سی سال پیش در حوزه زنان بخصوص وجود داشته این بوده که وقتی میخواستند قدرت کاری یک زن را در نقاشی نشان بدهند میگفتند که «او دارای یک دست مردانه است» و وقتی که میخواستند ابتذال یک نقاشی را نشان بدهند میگفتند «این نقاشی نگاهی زنانه دارد»
اکنون که بعد از ۳۰ سال، دیدگاههای فمینیستی توانسته است خود را در دنیا جا بیندازد چیزی که از منظر یک زن خلق میشود میتواند جذاب باشد. دیگر نشان دادن زنانگی، ضعف نیست بلکه یک ویژگی در کار است.