جنگ فرهنگی رادیو فردا را میتوانید جمعهها در مجله شامگاهی پس از ساعت ۱۹:۳۰ و تکرار آن روز شنبه در مجله نیمه شب و مجله نیم روزی بشنوید
از این میان میتوانیم نامهایی چون زهرا خانلری، سیمین دانشور، مهشید امیرشاهی، فریده گلبو، گلی ترقی، طاهره صفارزاده، شهرنوش پارسیپور، غزاله علیزاده، منیرو روانیپور، زویا پیرزاد، فریبا وفی و دهها نام دیگر را در عرصه قصهنویسی زنان ایرانی به یاد بیاوریم.
اگرچه به گفته ناتالی ساروت، تقسیم ادبیات به ادبیات مردانه و ادبیات زنانه، شاید خیلی موجه نباشد اما دیدگاههایی هم هستند که معتقدند به هر حال جنسیت نویسنده در خلق جهان ویژه او مؤثر است.
در این مورد با فرزانه طاهری، نویسنده، مترجم و از اعضای مؤسس بنیاد «هوشنگ گلشیری» همراه میشویم و اول از همه از او میپرسیم که آیا میتوانیم سیمین دانشور را به عنوان اولین زنی بدانیم که شیوه و سبک ادبیات مدرن را در میان زنان ایران در آثاراش خلق کرد؟
فرزانه طاهری: شاید بشود گفت در حوزه داستان مدرن کوتاه، بله . با ایشان شروع میشود اگر چه مجموعه اولشان در ادامه همان سبک رمانتیسم قبل از آن قرار دارد.
پس از ایشان تا کنون زنان زیادی در حوزه ادبیات داستانی کار کردند. در این فاصله موقعیت زنان را در ادبیات، چگونه ترسیم میکنید؟
در یک مقایسه با دوران پیش از انقلاب، تعداد زنان داستاننویس در ایران، چندین برابر افزایش داشته است. اما شاید زیاد نتوانیم مقایسه کیفی انجام دهیم. برای اینکه پیش از انقلاب نویسندگان بسیار خوبی داشتیم اما بعد از انقلاب تعداد صداها خیلی بیشتر بوده است که البته این افزایش تعداد صداها شاید به عوامل اجتماعی برمیگردد که خود انقلاب باعث شد که زنان به صحنههای اجتماعی متمایل شوند و یا شاید بخشی از این تمایل به محدودیتهایی برمیگردد که باعث شد کار نوشتن تشویق شود.
اگرچه پیش از انقلاب میتوانستیم فرض کنیم که داستان برخی از زنان داستاننویس را یک مرد نوشته است اما امروز صداها زنانهتر شده و میتوانیم زنانهنویسی را در آثار زنان بعد از انقلاب ببینیم.
اگر بخواهیم ادبیات زنانه را بپذیریم شما مختصات این نوع ادبیات را چگونه دستهبندی میکنید؟
بخش مهمی از ویژگی ادبیات زنانه، توجه به جزییات است. بخش دیگری هم شکل زبان است، کاربرد کلمات خاص، مضامین و مفاهیم خاص و مسئله تقابل با شکلهای گوناگون مظاهر مردسالاری حاکم و یا حتی شاید نوعی سازش زنانه که در برخی از داستانها شاهد آن هستیم. هم اکنون بخشی از ادبیات دنیا کاملاً بیانگر روح زنان است یعنی به طور مشخص میتوان از خلال آن به روانشناسی زنانه دست پیدا کرد و جهان زنانه را تحلیل کرد.
نویسندگان زن ایرانی چقدر در خلق این جهان زنانه موفق بودهاند؟
ادبیات زنانه میتواند مشخصاً فمینیستی نباشد. به این معنا که به این قصد نگاشته نشده باشد. بر اثر یک ضرورت درونی یا بیرونی نوشته شده باشد اما نتیجه آن شناساندن شعور زنانه یا حساسیتهای زنانه باشد. از نظر من قطعاً این جای خالی امروز پر شده است برای اینکه در ادبیات مردانه، شما شاهد اهداف عجیب و دست نیافتنی هستید اما در جهان زنانه، شما شاهد ریزبینی و جزیینگری خاص زنان هستید.
باز هم تأکید می کنم شاید آثار امروزی در قالب فمینیسم نوشته نشده باشد اما نهایتاً به این هدف میرسد و موفق هم بوده است .
وضعیت ادبیات داستانی به گونهایاست که اگر بخواهیم از کسانی نام ببریم که دارای آثار پرفروش بودهاند معمولاً نام یک زن را میتوان در آن آثار دید یا حداقل چند نفر اول این سطر را میتوان در میان زنان جستجو کرد. برخی بر این اعتقادند که موقعیت زنان نویسنده به این دلیل ایجاد شده است که آنها توانستهاند زبان ادبیات امروز را از آن زبان فاخر جدا کنند و یه یک زبان ساده روی آوردهاند. برخی نیز معتقدند این دگرگونی در ادبیات امروز ایران بوده است که زنان توانستهاند ظرافت ایجاد ارتباط با مخاطب را کشف کنند، شما این قضیه را چگونه میبینید؟
این آثار پرفروش به نیازهای دیگری پاسخ میدهد. یعنی نویسندگان این آثار که عمدتاً زنان هستند به خاطر رعایت اصل ارتباط نیست که این طور مینویسند. بلکه آنها فقط میتوانند همین جور بنویسند و آنهایی هم که این آثار را میخرند و میخوانند. دشوارتر از این نمیتوانند بخوانند. این کتابها نیاز به تعمق بسیار ندارند و میشود بر سطح آن لغزید.
این مسئله چقدر با جنسیت زنانه ارتباط دارد؟
من واقعاً نمیدانم، شاید پیدا کردن چهره خود در این رمانها، دیدن آرزوهایی که تحقق نیافتهاند و این یافتن خودش لذتبخش است.
بعد از انتشار کتاب خانم فتانه حاجسیدجوادی که آغازگر این نوع ادبیات عامهپسند بود، اسمهای دیگری هم به این حوزه افزوده شد که آنها این نوع از ادبیات را به عمق هدایت کردند و کماکان پرفروش ماندند مثل خانم فریبا وفی یا زویا پیرزاد، این نوع ادبیات چقدر از دنیای زنانه بهره برده است؟
من البته بین خانم حاجسیدجوادی و خانم زویا پیرزاد تفاوتهای بسیاری میبینم. خانم حاجسیدجوادی بر مرز ادبیات پرفروش و ادبیات جدی ایستاده است در حالی که خانم پیرزاد کاملاً در حوزه ادبیات جدی است. ظرافت و فن نوشتن را در کارشان میتوانیم ببینیم او هوشمندانه مینویسد.
بخشی که کار خانم حاج سید جوادی را شگفتآور کرد این بود که برخی از روشنفکران آن دوره هم به دفاع از این اثر پرداختند و پیام ارتجاعی این کتاب به مذاق بسیاری خوش آمد که همان تحقیر طبقه پایین و ستایش طبقه اشراف بود، در واقع نوعی دهنکجی به ارزشهایی بود که در جامعه کهنه شده بود . روشنفکران هم مرعوب تیراژ بالای این کتاب شدند.
اما من خانم پیرزاد را در این حوزه نمیبینم. او ادبیات تولید میکند اما اقبال پرفروش بودن را هم داشته است.
شما آینده ادبیات زنانه را در ایران چگونه ترسیم میکنید؟
اکنون بازار کتاب سرشار از کتابهای پرفروش اما مبتذل است. آنقدر قید و بندهای ادبیات جدی پیچیدهاند که من واقعاً نگران آینده هستم. زنان همیشه درگیر نوعی خودسانسوری تاریخی بودهاند. بخصوص وقتی که مینویسند و قرار است که درونشان را افشا کنند. این خودسانسوری قوی است و با سانسور بیرونی نهادینه میشود. سالها طول میکشد که زنان در زمان نوشتن احساس آزادی کنند.
من نگران کل ادبیاتم، اینجا دیگر تقسیمبندی ادبیات زنانه و مردانه معنایی ندارد.