برنامه «نگاه تازه» را میتوانيد پنج شنبهها ساعت ۱۹:۳۰ و تکرار آن را ساعت نيم بامداد يا ۱۳ بعد از ظهر جمعهها به وقت ايران از راديو فردا بشنويد.
خانم «کارولینا پژیپلاتوا» نه تنها رانندهای است قهرمان، بلکه در زمینه بازرگانی و تجارت هم بسیار کارآمد است. مدیر شرکتی است با یک میلیون یورو درآمد در سال. این شرکت لوازم توانبخشی میفروشد.
خانم کارولینا در عین حال مدیر باشگاه رانندگی بانوان کشور چک نیز هست. اما با افسوس یاد میکند که زنان چک این روزها خیلی به مسابقات اتوموبیلرانی علاقه نشان نمیدهند به نظر او زنان در ایام کمونیستی که آزادی محدود بود و سرگرمی و تفریح کم، بیشتر به این نوع مسابقهها علاقه نشان میدادند.
کارولینا با یک ماشین پلاستیکی ساخت آلمان شرقی به مدت چهارده سال در مسابقات «رالی» شرکت کردهاست و حالا ماشین محبوبش سوباروی مدل ترایبهکا است. او به عنوان مربی به زنان یاد میدهد که چگونه این ورزش را بیاموزند.
شوهر این خانم از رانندگی بدش میآمده و فقط ماشین کوچکی داشت که برای خرید مایحتاج روزانه مصرف می شد. اما خانم کارولینا دلباخته رانندگی بود و رانندگی را به عنوان یک ورزش بسیار دوست داشت و هنوز هم میراند.
اما در طرف مقابل خانم لاله صدیق، در ایران مردسالار راه پر سنگلاخ و پر دستاندازی را پیموده است.
به سراغش در تهران رفتهایم و میپرسیم اصلاً چرا رفته به سراغ رانندگی و مسابقات اتوموبیلرانی؟
میگوید که این بر میگردد به زمان دوازه – سیزده سالگیاش: «جنگ ایران و عراق بود و تهران خالی از سکنه. چون علاقه زیادی به رانندگی داشتم و بچه پر شر و شوری بودم ماشین بابام را یواشکی بر میداشتم و در خیابانهای خلوت تهران میراندم.»
یک بار مشکلی برایش پیش میآید. در خیابان جردن با یک وانت تصادف میکند. راننده موقعی که میبیند یک نوجوان کم سن و سال با گذاشتن چند بالش زیرش رانندگی میکند، حیرت کرده و از خسارت چشم پوشی میکند.
لاله هم ماشین را درست سر جای قبلیاش پارک میکند و پدرش همواره فکر میکرده که غریبهای هنگام عبور از کوچه با ماشین تصادف کرده و رفته است. اما وقتی لاله گواهینامهاش را میگیرد، ماجرا را برای پدرش فاش میکند.
لاله صدیق در کنکور قبول میشود و پدرش یک ماشین به عنوان جایزه برای او هدیه میدهد. محل دانشگاه جنوب تهران بود و لاله برای رفتن به آنجا میبایست از لابهلای ماشینهای سنگین بزرگ، با رانندههای مرد، عبور میکرد یا ویراژ میداد. از آن زمان در حقیقت تمرین اتوموبیلرانی هم او آغاز میشود.
در ایران این مسابقهها مختلط است و برعکس ورزشهای دیگر زنانه - مردانه نیست. میپرسیم این مسئله مشکلی نمیآفریند؟
لاله پاسخ میدهد که در اوایل مشکلات زیادی داشته است. از جمله آقایان شرکت کننده که حضور یک زن را به عنوان رقیب بر نمیتافتند، پیچ چرخهای ماشیناش را شل میکردند یا باک بنزینش را خالی میکردند که در همان یکی دو دور اول از دور مسابقات خارج شود. اما هنگامی که پشتکار و «سماجت» لاله را میبینند، کم کم عادت میکنند و به او دیگر به عنوان یک «رقیب» نگاه میکنند و حضورش را میپذیرند.
حضور لاله در مسابقات اتوموبیلرانی خانمهای دیگری را در ایران تشویق میکند که وارد عرصه مسابقات بشوند و این برای لاله دستاورد بسیار بزرگی است که خانمها را به میدان مسابقه بکشاند.
امروزه لاله در ایام مسابقات از برو بچههای فامیل و همسایه به عنوان مراقب یا محافظ ماشین استفاده میکند تا پیچ چرخها شل نشوند و باک بنزین خالی نگردد!
در مسابقات اتوموبیلرانی فقط چشم نیست که باید «تیزبین» باشد، بلکه گردن و کتف و کمر و دستها هم باید قوی و نرمشپذیر باشند. لاله با طنز خاص خود میگوید در این سالها حسابی «گردن کلفت» شده است!
به گفته لاله، این ورزش هم مانند ورزشهای دیگر بدنسازی خاص خود را دارد.
نام لاله صدیق در کتاب «مشهورترین زنان زمانه» به ثبت رسیده و دومین کسی از ایران است که نامش در این کتاب به ثبت رسیده است.
لاله، اما مهمترین واقعه زندگیاش را پیشنهادی میداند که از آمریکا، برای شرکت در یک مسابقه بینالمللی دریافت کرده است.
این مسابقات قرار است در ماه مه برگذار گردد و برای لاله این دعوت بسیار مهم است که در سطح بینالمللی مسابقه بدهد. لاله این دعوت را یک «عیدی» بزرگ میداند.
لاله در این راه البته با «دست اندازی» هم مواجه میشود! از جمله این که امسال برای کار نکردهای شش ماه محرومیت کشید و از مسابقات پارسال «اوت» شد. می گوید که برای یک ورزشکار حرفهای دور بودن در چند مسابقۀ بسیار لطمه میزند.
با این همه، لاله میخواهد در این عرصه بماند و با ناملایمات بجنگد و پیش براند.