«نگاه تازه» در این هفته ما، نگاهی است تازه به بحث «ترانه معترض» که در جریان حوادث و جنبشهای اخیر ایران، پس سالها رخوت دوباره جان گرفته و شکوفا شده است.
از نسل پیشین مانند گوگوش و داریوش و مرتضی و ستار و اندی گرفته تا نسل جدید مانند بابک امینی و سیاوش شمس و جدیدترها مانند گروه آبجیز و حامد نیک پی و ... هنرمندان بسیاری برای معترضان در ایران ترانه خوانده و آهنگ ساختهاند.
خیل عظیمی از خوانندگان آماتور هم، چه ایرانی و چه غیر ایرانی، به این «همبستگی هنری» پیوستهاند و صدایشان را از طریق اینترنت به گوش جهانیان رسانیدهاند.
چهرههای شاخص و مشهور بینالمللی نیز مانند جان بائز و بُن جووی (با همراهی اندی) به انگلیسی و فارسی ترانه خواندهاند که در ترانههای آنها میتوان بازتاب اعتراض معترضان به نتایج انتخابات و آنچه را منتقدان «خشونتهای دولتی» مینامند، به وضوح شنید.
مرگ «ندا آقاسلطان» هم که این روزها به سنبل اعتراض معترضان به نتایج انتخابات تبدیل شده است، دربرخی از این ترانهها نقشی تراژیک و محوری را بازی میکند.
ترانه و موسیقی معترض در ایران با انقلاب مشروطه و پیشگامی مشعلدارانی نظیر عارف قزوینی و ملک الشعرای بهار آغاز شد و در ادامه با کارهای جسته و گریختهای از دیگر ترانهسرایان و آهنگسازان ایرانی نظیر محمدعلی شیرازی با ترانههایی همچون «زندونی» با صدای داریوش و «همه جا غم» با صدای عارف ادامه پیدا کرد. آهنگسازانی همچون انوشیروان روحانی و همایون خرم برای این ترانهها آهنگ ساختند.
با حضور چهرههای جوان آن روزگار و همپا با تحولات جهانی ترانه معترض چهره عوض کرد. ایرج جنتی عطایی، شهیار قنبری ، اردلان سرفراز، فرهاد شیبانی، منصور تهرانی و بسیاری دیگر در کنار آهنگسازانی همچون واروژان، بابک بیات و اسفندیار منفردزاده به این عرصه آمدند. حاصل کار این هنرمندان را صداهایی متفاوت از صداهای رمانتیک نسل گذشته تکمیل میکردند، داریوش، ابی، فرهاد و فریدون فروغی خوانندگان معترض نسل نوی آن روزگار بودند.
مدت کوتاهی پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ (که به فاصله کمی پس از سقوط نظام پیشین شاهنشاهی، حاکمان روحانی جدید آن را «انقلاب اسلامی» نام دادند)، ساختن ترانه معترض، با مشکلات بسیاری روبه رو شد و تقریباً متوقف شد. اما شکل دیگری از این ترانه در خارج از مرزهای ایران رشد کرد، این ترانه بیش از آنکه به نقد معضلات اجتماعی بپردازد نوک تیز پیکان خود را متوجه نظام حکومتی موجود کرده بود.
تا اینکه در سالهای اخیر با حضور وسایل ارتباط جمعی ترانه معترض وارد فاز جدیدی شد و در پیوند با سبکهای دیگری از موسیقی جوانان به نقد های تند و تیز اجتماعی دامن زد که نمونه بارز آن را میتوان در همراهی با حرکتهای مسالمتآمیز معترضان به نتایج انتخابات دید و به ظاهر ترانه معترض بار دیگر میکوشد تا بخشی از رخدادهای اجتماعی و سیاسی دوران معاصر را ثبت و نقد کند.
در نگاه تازه این هفته محمد ضرغامی و محمدرضا کاظمی لحظاتی را در کنار هنرمندان این عرصه سپری کردهاند که در برنامههای آینده نیز ادامه خواهد یافت.
بابک امینی آهنگسازی که پیش از این هم مهمان برنامه نگاه تازه بود و آهنگهایی به یاد ماندنی از جمله برای گوگوش ساخته، مهمان نخست ما ست که پیرامون آهنگ و ترانهای که ساخته سخن میگوید.
بابک این ترانه را زمانی ساخت که جلوی تلویزیون نشسته بود و تظاهرات صدها هزار نفری معترضان به نتایج انتخابات را شاهد بود. بابک هرچند خود را «سیاسی» نمیداند ولی با دیدن «خشونتهای دولتی» دلش به درد میآید و دو - سه روزی نمیتواند اصلاً کار کند تا این که برای همدردی و همصدائی با جوانان میهنش آهنگی میسازد به نام «قرعه تلخ»، و تقدیم میکند «به آنانی که برای یافتن حتی سایهای از آزادی، از خود عبور کردند.»
او این آهنگ را با یاری دوست خواننده و شاعرش عادل قربانی ساخته است.
بابک امینی علت جهانی شدن موسیقی معترض را اینترنت میداند که با تکنولوژی مدرن میتواند هر صدایی را در کوتاه مدت به سراسر جهان مخابره کند.
بابک میگوید: «این نوع ترانهها میتواند به جوانان و به ویژه آنانی که در خیابانها برای آزادی فریاد میکشند، روحیه بدهد و آنان همین که بدانند هنرمند مورد علاقهشان به فکر آنان است، روحیه میگیرند و خود را تنها احساس نمیکنند».
سیاوش شمس مهمان دیگر برنامه ما ترانهای خوانده برای ندا. نام ترانه «من ندا هستم» هست و حال و هوای اندوهناک و غمگینی دارد.
سیاوش در ابتدا میخواست برای جوانان ایران آهنگی به انگلیسی بخواند. ولی پس از قتل ندا آقا سلطان به درخواست همسرش که یک آمریکایی آنگلو ساکسون است ترانه «من ندا هستم» را به فارسی میخواند.
همسر سیاوش آنچنان تحت تاثیر اعتراض های معترضان به نتایج انتخابات و مرگ ندا قرار گرفته بود که خواهش میکند کلام آن به فارسی باشد و در ادیت ادیت این ترانه با سیاوش همکاری میکند.
سیاوش میگوید همسرش وقایع ایران را مرتب پی میگیرد و مردم ایران را باعث افتخار میداند و عقیده دارد که جهانیان باید فرهنگ ایران را ستایش کنند. سیاوش از این که بیرون از ایران هست و نمیتواند در کنار هممیهنانش باشد، ناراحت است و برای همین هم این آهنگ را به رایگان در سایت خود «سیاوش دات کام» گذاشته تا هدیهای باشد برای ملت ایران.
سیاوش مرگ ندا را جرقهای میداند که برای هر هنرمندی میتواند منبع الهام باشد. او می گوید که آهنگ دیگری به نام «عشق» در دست تهیه دارد دارد و آن هم پیرامون حوادث اخیر پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران است.
آخرین مهمان ما یک هنرمند قدیمی است: اسفندیار منفردزاده، هنرمند ساکن سوئد.
اسفندیار منفردزاده از پیشگامان «ترانه معترض» در سالهای پیش از انقلاب اسلامی است که مخاطبان آثارش هنوز آهنگهای خاطرهانگیز او مانند «جمعهها» با ترانه شهیار قنبری و دو اجرای متفاوت از فرهاد و گوگوش، و همچنین ترانه «نماز (نیاز)» از شهیار قنبری و با صدای فریدون فروغی را به خاطر دارند.
در اوان انقلاب،اسفندیار منفردزاده با یک ترانه و یک سرود به صف انقلاب پیوست و به این ترتیب سرود «بهاران خجسته باد!» او یکی از سرودهای خاطرهانگیز انقلاب شد. شعر این سرود را کرامتالله دانشیان، همرزم خسرو گلسرخی سروده بود که هر دو پیش از انقلاب و در دوران نظام پهلوی اعدام شدند.
اثر دیگرآقای منفردزاده ترانۀ «وحدت» بود با صدای فرهاد و شعر سیاوش کسرایی که به جنبههای عدالتخواهی پیامبر اسلام توجه داشت.
آقای منفردزاده با نگاهی منتقدانه به مقوله ترانه معترض در دوره اخیر میپردازد. او از این که در این سی سال گذشته «ترانه معترض» به رخوت گرفتار آمده و اثری درخور خلق نشده، ابراز ناراحتی میکند.
او با اشاره به ترانه «دوباره میسازمت وطن» با شعر سیمین بهبهانی که از آن با عنوان نمونه موفقی از ترانه معترض در این سالها نام میبرد، میگوید که در این سی سال سه هزار آهنگ و ترانه ساخته شده و سهم ترانه معترض نزدیک به صفر بوده است.
او حتی کارهای جوانانی را که هم اکنون به کارهای اعتراضی رو آوردهاند جدی و اثرگذار نمیداند و پخش سریع آن را نتیجه تکنولوژی امروز میداند نه عمق و تأثیرگذاری اینگونه کارها.
اسفندیار منفردزاده موج اخیر ترانه معترض را سوار شدن بر موج و «عقب نماندن از قافله جنبش» عنوان میکند. هرچند در ادامه میگوید به احساسات این هنرمندان احترام میگذارد.
او براین باوراست که شعارهای مردم از این دست ترانهها جلوتر است و این به گفته آقای منفردزاده جنبش، میرحسین موسوی یکی از کاندیداهای اصلاحطلب را هم پشت سر گذاشتهاست.
اسفندیار منفردزاده معتقد است که در زمان او «ترانه معترض» به موسیقی رخوتناک و بیخاصیت و «بیخطر» رسمی رادیو و تلویزیون «تحمیل» شد و راهش را در میان جوانان باز کرد. او میگوید که آن نوع ترانهها با نمادها و سمبلهای خاص خود در تاریخ نقش بستند.
آقای منفردزاده دوران پیش از انقلاب را «دوران خوش اختناق» میداند که «خوش» بود، چون آزادیهای اجتماعی وجود داشت و «اختناق» بود برای این که آزادیهای سیاسی نبود. اما دوران کنونی را دوران خفقان و فشار میداند که به گفته او اغلب هنرمندان به دم و دستگاه رادیو و تلویزیون و دیگر مراکز دولتی میپیوندند و در کنارآن کسانی که او سانسورکنندگان مینامد انجام وظیفه میکنند.
آقای منفردزاده در پایان از جامعه ایرانی داخل و خارج انتقاد میکند که به نوعی «بیمارگونه» میخواهند خوش باشند و فقط «زندگی» کنند.
از نسل پیشین مانند گوگوش و داریوش و مرتضی و ستار و اندی گرفته تا نسل جدید مانند بابک امینی و سیاوش شمس و جدیدترها مانند گروه آبجیز و حامد نیک پی و ... هنرمندان بسیاری برای معترضان در ایران ترانه خوانده و آهنگ ساختهاند.
خیل عظیمی از خوانندگان آماتور هم، چه ایرانی و چه غیر ایرانی، به این «همبستگی هنری» پیوستهاند و صدایشان را از طریق اینترنت به گوش جهانیان رسانیدهاند.
چهرههای شاخص و مشهور بینالمللی نیز مانند جان بائز و بُن جووی (با همراهی اندی) به انگلیسی و فارسی ترانه خواندهاند که در ترانههای آنها میتوان بازتاب اعتراض معترضان به نتایج انتخابات و آنچه را منتقدان «خشونتهای دولتی» مینامند، به وضوح شنید.
مرگ «ندا آقاسلطان» هم که این روزها به سنبل اعتراض معترضان به نتایج انتخابات تبدیل شده است، دربرخی از این ترانهها نقشی تراژیک و محوری را بازی میکند.
ترانه و موسیقی معترض در ایران با انقلاب مشروطه و پیشگامی مشعلدارانی نظیر عارف قزوینی و ملک الشعرای بهار آغاز شد و در ادامه با کارهای جسته و گریختهای از دیگر ترانهسرایان و آهنگسازان ایرانی نظیر محمدعلی شیرازی با ترانههایی همچون «زندونی» با صدای داریوش و «همه جا غم» با صدای عارف ادامه پیدا کرد. آهنگسازانی همچون انوشیروان روحانی و همایون خرم برای این ترانهها آهنگ ساختند.
با حضور چهرههای جوان آن روزگار و همپا با تحولات جهانی ترانه معترض چهره عوض کرد. ایرج جنتی عطایی، شهیار قنبری ، اردلان سرفراز، فرهاد شیبانی، منصور تهرانی و بسیاری دیگر در کنار آهنگسازانی همچون واروژان، بابک بیات و اسفندیار منفردزاده به این عرصه آمدند. حاصل کار این هنرمندان را صداهایی متفاوت از صداهای رمانتیک نسل گذشته تکمیل میکردند، داریوش، ابی، فرهاد و فریدون فروغی خوانندگان معترض نسل نوی آن روزگار بودند.
مدت کوتاهی پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ (که به فاصله کمی پس از سقوط نظام پیشین شاهنشاهی، حاکمان روحانی جدید آن را «انقلاب اسلامی» نام دادند)، ساختن ترانه معترض، با مشکلات بسیاری روبه رو شد و تقریباً متوقف شد. اما شکل دیگری از این ترانه در خارج از مرزهای ایران رشد کرد، این ترانه بیش از آنکه به نقد معضلات اجتماعی بپردازد نوک تیز پیکان خود را متوجه نظام حکومتی موجود کرده بود.
تا اینکه در سالهای اخیر با حضور وسایل ارتباط جمعی ترانه معترض وارد فاز جدیدی شد و در پیوند با سبکهای دیگری از موسیقی جوانان به نقد های تند و تیز اجتماعی دامن زد که نمونه بارز آن را میتوان در همراهی با حرکتهای مسالمتآمیز معترضان به نتایج انتخابات دید و به ظاهر ترانه معترض بار دیگر میکوشد تا بخشی از رخدادهای اجتماعی و سیاسی دوران معاصر را ثبت و نقد کند.
در نگاه تازه این هفته محمد ضرغامی و محمدرضا کاظمی لحظاتی را در کنار هنرمندان این عرصه سپری کردهاند که در برنامههای آینده نیز ادامه خواهد یافت.
بابک امینی آهنگسازی که پیش از این هم مهمان برنامه نگاه تازه بود و آهنگهایی به یاد ماندنی از جمله برای گوگوش ساخته، مهمان نخست ما ست که پیرامون آهنگ و ترانهای که ساخته سخن میگوید.
بابک این ترانه را زمانی ساخت که جلوی تلویزیون نشسته بود و تظاهرات صدها هزار نفری معترضان به نتایج انتخابات را شاهد بود. بابک هرچند خود را «سیاسی» نمیداند ولی با دیدن «خشونتهای دولتی» دلش به درد میآید و دو - سه روزی نمیتواند اصلاً کار کند تا این که برای همدردی و همصدائی با جوانان میهنش آهنگی میسازد به نام «قرعه تلخ»، و تقدیم میکند «به آنانی که برای یافتن حتی سایهای از آزادی، از خود عبور کردند.»
او این آهنگ را با یاری دوست خواننده و شاعرش عادل قربانی ساخته است.
بابک امینی علت جهانی شدن موسیقی معترض را اینترنت میداند که با تکنولوژی مدرن میتواند هر صدایی را در کوتاه مدت به سراسر جهان مخابره کند.
بابک میگوید: «این نوع ترانهها میتواند به جوانان و به ویژه آنانی که در خیابانها برای آزادی فریاد میکشند، روحیه بدهد و آنان همین که بدانند هنرمند مورد علاقهشان به فکر آنان است، روحیه میگیرند و خود را تنها احساس نمیکنند».
سیاوش شمس مهمان دیگر برنامه ما ترانهای خوانده برای ندا. نام ترانه «من ندا هستم» هست و حال و هوای اندوهناک و غمگینی دارد.
سیاوش در ابتدا میخواست برای جوانان ایران آهنگی به انگلیسی بخواند. ولی پس از قتل ندا آقا سلطان به درخواست همسرش که یک آمریکایی آنگلو ساکسون است ترانه «من ندا هستم» را به فارسی میخواند.
همسر سیاوش آنچنان تحت تاثیر اعتراض های معترضان به نتایج انتخابات و مرگ ندا قرار گرفته بود که خواهش میکند کلام آن به فارسی باشد و در ادیت ادیت این ترانه با سیاوش همکاری میکند.
سیاوش میگوید همسرش وقایع ایران را مرتب پی میگیرد و مردم ایران را باعث افتخار میداند و عقیده دارد که جهانیان باید فرهنگ ایران را ستایش کنند. سیاوش از این که بیرون از ایران هست و نمیتواند در کنار هممیهنانش باشد، ناراحت است و برای همین هم این آهنگ را به رایگان در سایت خود «سیاوش دات کام» گذاشته تا هدیهای باشد برای ملت ایران.
سیاوش مرگ ندا را جرقهای میداند که برای هر هنرمندی میتواند منبع الهام باشد. او می گوید که آهنگ دیگری به نام «عشق» در دست تهیه دارد دارد و آن هم پیرامون حوادث اخیر پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران است.
آخرین مهمان ما یک هنرمند قدیمی است: اسفندیار منفردزاده، هنرمند ساکن سوئد.
اسفندیار منفردزاده از پیشگامان «ترانه معترض» در سالهای پیش از انقلاب اسلامی است که مخاطبان آثارش هنوز آهنگهای خاطرهانگیز او مانند «جمعهها» با ترانه شهیار قنبری و دو اجرای متفاوت از فرهاد و گوگوش، و همچنین ترانه «نماز (نیاز)» از شهیار قنبری و با صدای فریدون فروغی را به خاطر دارند.
در اوان انقلاب،اسفندیار منفردزاده با یک ترانه و یک سرود به صف انقلاب پیوست و به این ترتیب سرود «بهاران خجسته باد!» او یکی از سرودهای خاطرهانگیز انقلاب شد. شعر این سرود را کرامتالله دانشیان، همرزم خسرو گلسرخی سروده بود که هر دو پیش از انقلاب و در دوران نظام پهلوی اعدام شدند.
اثر دیگرآقای منفردزاده ترانۀ «وحدت» بود با صدای فرهاد و شعر سیاوش کسرایی که به جنبههای عدالتخواهی پیامبر اسلام توجه داشت.
آقای منفردزاده با نگاهی منتقدانه به مقوله ترانه معترض در دوره اخیر میپردازد. او از این که در این سی سال گذشته «ترانه معترض» به رخوت گرفتار آمده و اثری درخور خلق نشده، ابراز ناراحتی میکند.
او با اشاره به ترانه «دوباره میسازمت وطن» با شعر سیمین بهبهانی که از آن با عنوان نمونه موفقی از ترانه معترض در این سالها نام میبرد، میگوید که در این سی سال سه هزار آهنگ و ترانه ساخته شده و سهم ترانه معترض نزدیک به صفر بوده است.
او حتی کارهای جوانانی را که هم اکنون به کارهای اعتراضی رو آوردهاند جدی و اثرگذار نمیداند و پخش سریع آن را نتیجه تکنولوژی امروز میداند نه عمق و تأثیرگذاری اینگونه کارها.
اسفندیار منفردزاده موج اخیر ترانه معترض را سوار شدن بر موج و «عقب نماندن از قافله جنبش» عنوان میکند. هرچند در ادامه میگوید به احساسات این هنرمندان احترام میگذارد.
او براین باوراست که شعارهای مردم از این دست ترانهها جلوتر است و این به گفته آقای منفردزاده جنبش، میرحسین موسوی یکی از کاندیداهای اصلاحطلب را هم پشت سر گذاشتهاست.
اسفندیار منفردزاده معتقد است که در زمان او «ترانه معترض» به موسیقی رخوتناک و بیخاصیت و «بیخطر» رسمی رادیو و تلویزیون «تحمیل» شد و راهش را در میان جوانان باز کرد. او میگوید که آن نوع ترانهها با نمادها و سمبلهای خاص خود در تاریخ نقش بستند.
آقای منفردزاده دوران پیش از انقلاب را «دوران خوش اختناق» میداند که «خوش» بود، چون آزادیهای اجتماعی وجود داشت و «اختناق» بود برای این که آزادیهای سیاسی نبود. اما دوران کنونی را دوران خفقان و فشار میداند که به گفته او اغلب هنرمندان به دم و دستگاه رادیو و تلویزیون و دیگر مراکز دولتی میپیوندند و در کنارآن کسانی که او سانسورکنندگان مینامد انجام وظیفه میکنند.
آقای منفردزاده در پایان از جامعه ایرانی داخل و خارج انتقاد میکند که به نوعی «بیمارگونه» میخواهند خوش باشند و فقط «زندگی» کنند.