روزنامه گاردین چاپ لندن به بهانه برملا شدن ساختگی بودن یک کتاب خاطرات دیگر، نگاهی به سوابق رسواییهایی نظیر آن در بازار نشر آمريکا طی سالهای اخیر دارد.
گاردین مینویسد: ضربالمثل انگلیسی که میگوید «اگر خیلی خوب به نظر برسد احتمالاً واقعیت نیست» باید آویزه گوش ناشرانی شود که شاهد برملا شدن ساختگی بودن یک کتاب خاطرات دیگر هستند. تازهترین مورد از این رسوایی کتابی است به نام «فرشته پای سیم خاردار» که داستان غمانگیز نجات یک پسر نوجوان يهودی از اردوگاههای مرگ آلمان نازی است. اوپرا وینفری یکی از معروفترین چهرههای تلویزیون آمریکا این کتاب را «ارزندهترین داستان عاشقانه» توصیف کرده بود.
به نوشته گاردین، کتاب «فرشته پای سیم خاردار» خاطرات هرمن رزنبلات است که تعریف میکند چگونه زمانی که در یک بازداشتگاه یهودیان در آلمان به سر میبرد توانست با کمک یک دختربچه ۹ ساله از مرگ نجات یابد.
این دختربچه مدت هفت ماه هر روزه برای او از روی حصار و سیم خاردار بازداشتگاه غذا پرت میکرد و او به همین طریق توانست از آن شرایط سخت جان سالم به در ببرد. نکته تعجب برانگیز و معجزهآسا این است که در تمام این مدت هیچ کس این دختر بچه را ندید. بعدها این دو در آمریکا ساکن شدند و به صورت تصادفی با یکدیگر آشنا شده و زندگی عاشقانه آنها آغاز شد.
به نوشته گاردین، تمام این حسن تصادفها و اتفاقات معجزهآسا در داستان باعث شک و تردید بنگاه ناشر این کتاب، برکلی، یا سوء ظن رسانههای آمریکایی نشد.
این کتاب قرار بود ماه آینده وارد بازار شود تا این که مجله «نیو ریپابلیک» از چند کارشناس و مورخ هولوکاست در مورد جزئیات این داستان نظرخواهی کرد. از جمله مواردی که این کارشناسان گفتند این بود که به خاطر نحوه ساختمان بازداشتگاه «اشلیبن» بعید است این دو نفر توانسته باشند در کنار حصار همدیگر را ملاقات کنند.
به دنبال انتشار این حقایق هرمن رزنبلات، نویسنده کتاب، اعتراف کرد که داستان حقیقی نیست و ساخته و پرداخته ذهن خود اوست و به ناگزیر دستمزدی را که برای نگارش کتاب دریافت کرده بود پس داد.
روزنامه گاردین سپس به موارد دیگری از انتشار داستانهای ساختگی تحت عنوان کتاب خاطرات اشاره میکند. در ماه مارس خانم میشا دفونسکا نویسنده کتاب «میشا، خاطراتی از سالهای هولوکاست» اعتراف کرد که داستان وی یعنی فرار از یک بازداشتگاه آلمان نازی در ۶ سالگی، پیمودن نیمی از خاک اروپا با پای پیاده و بعد هم زندگی با گلهای از گرگها همه ساختگی بوده است. از کتاب خاطرات وی حتی یک فیلم سینمایی هم تهیه شد و بعدها معلوم شد که این زن حتی یهودی هم نیست.
نمونههای دیگری که روزنامه گاردین به آن اشاره میکند از جمله دو کتاب به قلم جیمز فری، نویسنده آمریکایی، است. کتاب اول او به نام «یک میلیون قطعه کوچک» به خاطر تعریف و تمجید برخی شخصیتهای رسانهای به یکی از کتابهای پر فروش زمان خود بدل شد.
در این کتاب او مدعی شده بود که کتاب جنگ و صلح تولستوی را در دوران بازداشت خود خوانده است. بعدها معلوم شد که وی فقط چند ساعت در بازداشت بوده. بنگاه انتشاراتی رندوم هاوس، ناشر این کتاب، حدود ۲.۳۵ میلیون دلار خسارت بازپرداخت مبلغ خرید این کتاب را به مشتریان متحمل شد.
در کتاب دوم خود نیز همین نویسنده مدعی است که چندین کتاب مطول را در دوران همبند بودن با یک تبهکار بیسواد در زندان برای وی خوانده است. بعدها یکی از مجلات آمریکا برملا کرد که نویسنده قاعدتاً میباید هر بعدازظهر ۱۱۵ صفحه از اين کتابها را بازخوانی میکرده است.
در پایان روزنامه گاردین این سؤال را مطرح میکند: آیا طولانیتر شدن فهرست کتابهای خاطرات جعلی و ساختگی و رسواییهای نویسندگان آن دیگران را از این کار منع خواهد کرد؟ یا اين که با توجه به اشتهای عظیم خوانندگان برای داستانهای اغراقآمیز و درآمدهای سرشار نویسندگان و ناشران، این پدیده به حیات خود ادامه خواهد داد؟