ایران و مراکش؛ پیشینه روابط، بهانه قطع رابطه

  • مهرداد قاسمفر
مراکش يا آن گونه که اعراب می‌نامندش، مغرب، تبديل به نخستين کشور عرب شد که درست در دوره تلاش‌های جمهوری اسلامی برای تنش‌زدايی با کشورهای عرب، روابط خود را با ايران قطع می‌کند.

اما پيشينه مناسبات اين کشور که در دورترين نقطه شمال غربی قاره آفريقا واقع شده با ايران چگونه بوده است؟

روابط گرم در سال‌های پيش از انقلاب تا پناهندگی دادن به شاه پس از انقلاب و سپس حمايت رسمی جمهوری اسلامی از جبهه پليساريو که با مراکش در جنگ داخلی بود و مهم‌تر از همه پيشنهاد حسن دوم، پادشاه مراکش، در اجلاس سران عرب در سال ۱۹۸۲ برای حمايت يکپارچه اعراب از صدام و مسايلی از اين دست نشان می‌دهند که روابط دو کشور به رغم فاصله جغرافيايی همواره از فراز و فرودهای بسيار برخوردار بوده است.

اما از سال‌های دولت آقای هاشمی رفسنجانی، روابط اين دو کشور دچار تحولات مثبتی شد.

حسن هاشميان، کارشناس مسايل خاورميانه در تهران، در مورد روابط مراکش و ايران به راديو فردا می‌گويد: « در دوره آقای هاشمی رفسنجانی در سال ۱۹۹۱ دوباره روابط بهبود پيدا کرد، البته بيشتر در زمينه‌های فرهنگی و علمی و حتی اجازه داده شد که عده‌ای از طلبه‌های مغربی در قم بتوانند درس بخوانند. همچنين وزرای خارجه ايران از علی اکبر ولايتی گرفته تا آقای خرازی که وزير امور خارجه ايران در دوره آقای خاتمی بود و منوچهر متکی، وزير امور خارجه دولت نهم، همگی به کشور مغرب سفر کرده و تلاش کردند که روابط بين دو کشور را توسعه دهند.»

آقای هاشمیان با اشاره به بهبود روابط بين دو کشور می افزايد: « در سال ۲۰۰۷ نيز آقای احمدی نژاد، شخصا به عنوان رييس جمهور ايران از پادشاه فعلی مغرب يعنی محمد ششم دعوت کرد که از تهران ديدار کند.»

وزارت خارجه مراکش در يادداشت کوتاهی گفته است: ايران در تلاش برای تغيير در بنيادهای مذهبی مراکش است.

محجوب الزبيری، کارشناس مسايل ايران و خاورميانه در دانشگاه اردن، اين نگرانی را مربوط به وجود برخی تمايلات تاريخی در اين کشور سنی مذهب می‌داند.

او در اين باره به راديو فردا می‌گويد:« مسئله مذهب هميشه مطرح است و ما می‌بينيم که کشور مغرب از نظر فرهنگی و از نظر صوفيگری، ارتباط نزديکی با مسايل شيعيان دارد. بر اساس تحقيقات بسياری که من انجام داده ام، با اين که اکثريت مردم مغرب سنی مذهب هستند اما ظاهراً يک فرهنگ خاص ميان مغربی‌ها وجود دارد. به نظر می‌رسد دولت مغرب از استفاده ايران از اين فرهنگ نگران است.»

ظاهراً برخی رفتارهای جمهوری اسلامی نيز اين بدگمانی‌ها را در دولت مراکش تقويت کرده است.

حسن هاشميان معتقد است: ‌«مشارکت ايرانی‌ها به خصوص آقای محمدعلی تسخيری در يک سلسله دروس حسنيه که مربوط به مسايل دينی است که پادشاه سابق مراکش آن را مطرح کرده بود، اين مسئله را به دنبال داشت که مغربی‌ها فکر کردند ايران گروه‌های شيعه مغرب را تقويت می‌کند و مذهب مالکی که يکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت است را زير سؤال می‌برد. در اين ميان مغربی‌ها متوجه شدند که جمعيت‌های شيعی از جمله جمعيت الغدير رواج زيادی پيدا کرده و يک سری نشريات شيعی گسترش يافته است از جمله المنهاج و الحوار. همچنين با رشد سريع دو جنبش اسلامی شيعی، يعنی جنبش عدالت و نيکوکاری و جنبش تمدن جايگزين، مغربی‌ها فکر کردند ايران به ترويج نگاه اسلامی خود در اين کشور می‌پردازد.»

اما آيا اين تصميم دولت مراکش را بايد نشانه‌ای از شرايطی دانست که ترسيم کننده روابط آتی ايران و کشورهای عرب منطقه است؟

محجوب الزبيری در پاسخ اين سؤال می گويد: «‌ من در چهارچوب روابط کشورهای عربی با ايران، نسبت به اتفاق اخير نگاه می‌کنم. اين روابط هميشه بحرانی بوده است و نيازی نيست بحران‌های ديگری به وجود آيد. ما برای ارزيابی نياز به زمان بيشتری داريم و اکنون زود است.»

حسن هاشميان نيز در پاسخ اين سؤال می‌گويد: «‌ اين اقدام نمی‌تواند يک عمل انفرادی خاص مغرب باشد. فضايی که ايجاد شده يک فضای منفی است و هر نقطه از جهان عرب که چنين اتفاقی بيفتد در ديگر مناطق عرب تأثير می‌گذارد. متأسفانه يک شرايط روانی عربی ضد ايران شکل گرفته است. مسئله ديگر اين که اين فضا بعد از صحبت وزير امور خارجه عربستان سعودی شکل گرفته که خواهان تشکيل يک جبهه بر ضد ايران است. در نتيجه تلاش‌های ضد ايرانی بيشتر منسجم می‌شود و اين مسئله هرگز به نفع ايران نيست.»

اگرچه ايران هنوز واکنشی رسمی به اين تصميم مراکش نشان نداده و منوچهر متکی از بيانيه وزارت خارجه ايران در هفته پيش رو سخن گفته است، اما به عنوان اولين نتيجه اين اتفاق می‌توان از لغو بازی تدارکاتی ايران و مراکش که قرار بود ۱۲ فروردين ماه در اسپانيا برگزار شود، ياد کرد.