روزنامه « گاردین» نوشته است: همزمان با تشدید بحران اقتصادی در سراسر جهان به ویژه آلمان، کتابخوانهای آلمانی به کتابهای کارل مارکس روی آوردهاند.
« کارل مارکس بار دیگر بازگشته است»، این نظر ناشران و کتابفروشان در آلمان است که میگویند آثار وی اين روزها به سرعت و در ابعاد بیسابقهای به فروش میرسد.
دلیل اصلی علاقه به آثار کارل مارکس، بحران اقتصادی اخیر در جهان و آلمان اعلام شدهاست.
یورن شوترومپف مدیر بنگاه انتشاراتی « کارل – دییتز»، نا شر آثار کارل مارکس در برلین، میگوید: «مارکس دوباره بازگشته است و ما شاهد علاقه بیسابقهای به آثار او هستیم و انتظار میرود که فروش کتابهای او در ماههای آینده رو به افزایش باشد.»
به گفته ناشران، پرفروشترین اثر کارل مارکس، جلد اول کتاب او به نام « کاپیتال» است.
به گفته یورن شوترومپف، بخش اعظم خریداران آثار مارکس، «نسل جوان دانش پژوهان و پژوهشگران هستند که اخیراً دریافتهاند وعدههای نئولیبرایسم (لیبراسیم نو) برای به ارمغان آوردن خوشبختی برای بشريت، حقیقت ندارد.»
- « بهطور کلی، باید اذعان کرد بخشهای معینی از فرضیههای کارل مارکس چندان هم بد نیستند.»
کتابفروشیها در سراسر آلمان، افزایش فروش آثار کارل مارکس را تائید می کنند و میگویند: فروش کتابهای وی حداقل سه برابر شده است.
گاردین نوشت: محبوبیت آثار نوشتاری معمولاً متناسب با زمانه دستخوش تغییر میشود و شاید این نکته مثبتی باشد که می بینیم همیشه موفقیت و فروش آثار مکتوب محصول تبلیغات و روشهای بازاریابی حیلهگرانه نیست. مسلماً اگر کارل مارکس زنده بود، از موفقیت آثار خود تحت تأثیر گسترش یک بحران اقتصادی در نظام سرمایهداری بسیار خوشنود میشد.
در ماههای اخیر، تعداد بیشتری از شخصیتهای آلمانی، خود را علاقمند و یا پیرو دیدگاههای کارل مارکس معرفی میکنند؛ حداقل آن بخش از دیدگاههای این فیلسوف قرن نوزدهم که معتقد بود سرمایهداری و یا کاپیتالیسم افراطی به خاطر طمع شدید و ذاتیاش، سرانجام، خود را نابود خواهد کرد.
چندی پیش که « اسکار لافونتن» از سیاستمداران چپ گرا و رهبر « حزب چپ» آلمان اعلام کرد که بخشی از فرضیههای کارل مارکس را در برنامههای این حزب خواهد گنجاند و بر این مبنا طرفدار ملی کردن بخشهای مالی و انرژی در آلمان است، مطبوعات عامه پسند و دست راستی آلمان از جمله « بیلد» به او حمله کردند.
این مطبوعات نوشتند که آقای لافونتن « عقل خود را از دست داده و یک چپ گرای دیوانه است.»
اما حتی به تازگی، « پی یر اشتاینبروک»، وزیر اقتصاد آلمان، که بدون تردید تحت تأثیر بحران اقتصادی اخیر خواب و خوراک ندارد، اعلام کرد که طرفدار برخی از دیدگاههای کارل مارکس است.
او در مصاحبهای با مجله آلمانی « اشپیگل» گفت: « بهطور کلی، باید اذعان کرد بخشهای معینی از فرضیههای کارل مارکس چندان هم بد نیستند.»
و بالاخره برای کتابخوانهایی که هنوز به مرحله علاقهمندی به فرضیهها و دیدگاههای سیاسی کارل مارکس نرسیدهاند، مکاتبات وی با دوست و همفکرش؛ فردریش انگلس، همزمان با یکی از بحرانهای اقتصادی قرن نوزدهم آمریکا میتواند کتابی سرگرم کننده و جالب باشد.
مارکس در یکی از این نامهها در سال ۱۸۵۷ میلادی، در کمال اعتماد به نفس، سقوط کامل بازار مالی آمریکا – وال استریت – را پیش بینی کرد و خطاب به انگلس نوشت:« بحران و سقوط مالی در آمریکا، مایه بسی مسرت است. این بحران به این زودیها به پایان نخواهد رسید.»