پرسپکتیوز یا «دورنماها» نمایشگاهی است که به ابتکار مؤسسه هنری کندل استار با مدیریت مایکل بنسون و فریبا فرشاد روز دوشنبه ۱۵ مارس در هتل چرچیل در لندن افتتاح شد و به مدت دو ماه دائر خواهد بود.
انتخاب کلمه «پرسپکتيو» برای اين نمايشگاه جنبه ای دوپهلو دارد، چون تابلوهايی که از پنج هنرمند در اين نمايشگاه به نمايش گذاشته شده هم از نظر فکر و ايده از چند بعد برخوردارند و هم از جنبه تکنيک هنر نقاشی. اين تابلوها هر يک به گونهای به بيننده چشماندازی فراتر از يک صفحه را نشان میدهند.
فريبا فرشاد، يکی از مديران مؤسسه هنری «کندل استار» که برگزارکننده اين نمايشگاه است، در ميان هياهو و جنجال بازديد کنندگان در مورد اين نمايشگاه به راديو فردا میگويد: «میخواستيم نمايشگاهی برگزار کنيم که پر از رمز و راز باشد و هنرمندانی در آن شرکت کنند که کارهايشان پيچيدگی و رمزی داشته باشد و بلافاصله آنچه را میبينيم متوجه نشويم. به عنوان مثال ما دو تن از نقاشان معروف انگليسی را انتخاب کرديم، يکی از آنها پاتريک هيوز است که نقاشی بينالمللی و در تمام دنيا معروف است».
ياسی گلشنی، تنها هنرمند ايرانی اين نمايشگاه است. تابلوی دو قسمتی او چيدمانی است گنجه مانند که در دو سوی دری در مقابل سالن نصب شده و به محض ورود به نمايشگاه توجه بيننده را به خود جلب میکند.
مايکل بنسون در معرفی ياسی گلشنی به هنرمندان و هنردوستانی که از کشورهای مختلف به هتل چرچيل برای تماشای تابلوها آمده بودند، گفت که چيدمان اين هنرمند ايرانی يکی از کارهای پر رمز و رازی است که آيندهای درخشان دارد.
فريبا فرشاد مدير نمايشگاه درباره کار ياسی گلشنی میگويد: «ياسی به عنوان يک هنرمند اينستاليشن يک گنجه اسرارآميز دارد که در هر کدام از اين جعبهها يک داستان و شرح حالی نهفته است. شعرها و روزنامههای ايرانی که او روی جعبهها پيچيده، خودش يک کتاب است».
ياسی گلشنی اما به اثر خود در عين اسرارآميز بودن نامی ديگر میدهد و به راديو فردا میگويد: «اسم اين کار ‘هزار و يک گره’ بود که در ادامه کارهای قبلی من است. اينها يک مجموعه است که اين اثر شماره هفت آن مجموعه است. کار بعدی من يک سری جعبههای پر و خالی است و در توضيحاتم گفته بودم يکی از دلايلی که از جعبه خوشم میآيد اين است که همه آدمها يک جنبه اسرارآميز و يک سری رمز و رازهايی هميشه با خود دارند و اين جعبهها همين حالت را برای من دارد. اين جعبهها مجموعهای است که من از سال ۲۰۰۱ شروع کردم و به مرور اشيای مختلفی در آن گذاشتم و از آن کارهای مختلف ساختم».
ياسی گلشنی میافزايد: «تازگی کارهای اخيرم اين بود که گرههايی را که قبلاً کار کرده بودم در اين جعبهها گذاشتم. اين گرهها فقط گره نيستند بلکه روزنامههای فارسی هستند که بخشی از کارند، يعنی فقط نتيجه نهايی کار نيست که ديده میشود، آنچه مهم است زمانی است که من اينها را کار میکنم. وقتی شما با روزنامههای فارسی سروکار داريد اغلب اخباری بدی در آن وجود دارد که گاهی اوقات تحمل آن قدرت مافوق بشری میخواهد. من با اين روزنامهها حس و حال مخصوصی دارم گاهی آنها را مچاله يا پاره میکنم و يا گره میزنم که همه اينها برای من جزيی از کار است».
اين نقاش ايرانی در توضيح چشمهايی که روی اين گنجهها گذاشته و گرههايی که زده بود، چنين میگويد: «اين چشمها خودش يک مجموعه کار است که از سال ۱۹۹۷ شروع کردم و ايده آن از اينجا آغاز شد که وقتی به اروپا مهاجرت کردم مثل اين بود که نگاههايی دنبال من است. گويی هميشه آدم مجبور به خود سانسوری است، اين خود سانسوری در تمام اين سالها مرا آزار داده و هنوز فکر میکنم از آن به طور کامل خلاص نشدهام. اين نگاهها فقط به سياست و حکومت مربوط نمیشود خيلی از آنها به رسومات و وابستگیها ارتباط دارد که باعث میشود همواره آدم نگاههايی را به دنبال خود داشته باشد. ضمن اين که ممکن است اين نگاهها عزيز هم باشند و فقط جنبه منفی در آن نمیبينيد، يعنی ريشهای است که شما را وصل میکند به يک فرهنگ و تاريخی که بسيار مهم است».
ياسی گلشنی با تأکيد بر اينکه نمیخواهد در کارهايش فقط ذکر مصيبت کند و از سياهی و گره و تلخی حرف بزند، میافزايد: «مهم اين است که چگونه میتوان از اينها عبور کرد و از بن بست رد شد. مهم اين است که بتوانيم دوباره سرپا شويم و مقاومت کنيم در مقابل اين همه اخبار بدی که میرسد. شايد اين يک نوع نحوه برخورد من است در مقابل اخباری که میرسد و فشارهای موجود و در حقيت يک نوع مقاومت و ايستادگی است».
انتخاب کلمه «پرسپکتيو» برای اين نمايشگاه جنبه ای دوپهلو دارد، چون تابلوهايی که از پنج هنرمند در اين نمايشگاه به نمايش گذاشته شده هم از نظر فکر و ايده از چند بعد برخوردارند و هم از جنبه تکنيک هنر نقاشی. اين تابلوها هر يک به گونهای به بيننده چشماندازی فراتر از يک صفحه را نشان میدهند.
فريبا فرشاد، يکی از مديران مؤسسه هنری «کندل استار» که برگزارکننده اين نمايشگاه است، در ميان هياهو و جنجال بازديد کنندگان در مورد اين نمايشگاه به راديو فردا میگويد: «میخواستيم نمايشگاهی برگزار کنيم که پر از رمز و راز باشد و هنرمندانی در آن شرکت کنند که کارهايشان پيچيدگی و رمزی داشته باشد و بلافاصله آنچه را میبينيم متوجه نشويم. به عنوان مثال ما دو تن از نقاشان معروف انگليسی را انتخاب کرديم، يکی از آنها پاتريک هيوز است که نقاشی بينالمللی و در تمام دنيا معروف است».
ياسی گلشنی، تنها هنرمند ايرانی اين نمايشگاه است. تابلوی دو قسمتی او چيدمانی است گنجه مانند که در دو سوی دری در مقابل سالن نصب شده و به محض ورود به نمايشگاه توجه بيننده را به خود جلب میکند.
مايکل بنسون در معرفی ياسی گلشنی به هنرمندان و هنردوستانی که از کشورهای مختلف به هتل چرچيل برای تماشای تابلوها آمده بودند، گفت که چيدمان اين هنرمند ايرانی يکی از کارهای پر رمز و رازی است که آيندهای درخشان دارد.
فريبا فرشاد مدير نمايشگاه درباره کار ياسی گلشنی میگويد: «ياسی به عنوان يک هنرمند اينستاليشن يک گنجه اسرارآميز دارد که در هر کدام از اين جعبهها يک داستان و شرح حالی نهفته است. شعرها و روزنامههای ايرانی که او روی جعبهها پيچيده، خودش يک کتاب است».
ياسی گلشنی اما به اثر خود در عين اسرارآميز بودن نامی ديگر میدهد و به راديو فردا میگويد: «اسم اين کار ‘هزار و يک گره’ بود که در ادامه کارهای قبلی من است. اينها يک مجموعه است که اين اثر شماره هفت آن مجموعه است. کار بعدی من يک سری جعبههای پر و خالی است و در توضيحاتم گفته بودم يکی از دلايلی که از جعبه خوشم میآيد اين است که همه آدمها يک جنبه اسرارآميز و يک سری رمز و رازهايی هميشه با خود دارند و اين جعبهها همين حالت را برای من دارد. اين جعبهها مجموعهای است که من از سال ۲۰۰۱ شروع کردم و به مرور اشيای مختلفی در آن گذاشتم و از آن کارهای مختلف ساختم».
ياسی گلشنی میافزايد: «تازگی کارهای اخيرم اين بود که گرههايی را که قبلاً کار کرده بودم در اين جعبهها گذاشتم. اين گرهها فقط گره نيستند بلکه روزنامههای فارسی هستند که بخشی از کارند، يعنی فقط نتيجه نهايی کار نيست که ديده میشود، آنچه مهم است زمانی است که من اينها را کار میکنم. وقتی شما با روزنامههای فارسی سروکار داريد اغلب اخباری بدی در آن وجود دارد که گاهی اوقات تحمل آن قدرت مافوق بشری میخواهد. من با اين روزنامهها حس و حال مخصوصی دارم گاهی آنها را مچاله يا پاره میکنم و يا گره میزنم که همه اينها برای من جزيی از کار است».
اين نقاش ايرانی در توضيح چشمهايی که روی اين گنجهها گذاشته و گرههايی که زده بود، چنين میگويد: «اين چشمها خودش يک مجموعه کار است که از سال ۱۹۹۷ شروع کردم و ايده آن از اينجا آغاز شد که وقتی به اروپا مهاجرت کردم مثل اين بود که نگاههايی دنبال من است. گويی هميشه آدم مجبور به خود سانسوری است، اين خود سانسوری در تمام اين سالها مرا آزار داده و هنوز فکر میکنم از آن به طور کامل خلاص نشدهام. اين نگاهها فقط به سياست و حکومت مربوط نمیشود خيلی از آنها به رسومات و وابستگیها ارتباط دارد که باعث میشود همواره آدم نگاههايی را به دنبال خود داشته باشد. ضمن اين که ممکن است اين نگاهها عزيز هم باشند و فقط جنبه منفی در آن نمیبينيد، يعنی ريشهای است که شما را وصل میکند به يک فرهنگ و تاريخی که بسيار مهم است».
ياسی گلشنی با تأکيد بر اينکه نمیخواهد در کارهايش فقط ذکر مصيبت کند و از سياهی و گره و تلخی حرف بزند، میافزايد: «مهم اين است که چگونه میتوان از اينها عبور کرد و از بن بست رد شد. مهم اين است که بتوانيم دوباره سرپا شويم و مقاومت کنيم در مقابل اين همه اخبار بدی که میرسد. شايد اين يک نوع نحوه برخورد من است در مقابل اخباری که میرسد و فشارهای موجود و در حقيت يک نوع مقاومت و ايستادگی است».