پنج کلید برای بازگشایی رمز «جمهوری ایرانی»



در جامعه‌ای که آزادی بیان و رسانه‌ها وجود ندارد، باورها و آرای عمومی در شعارها منعکس می‌شود. شعارها نبض جامعه استبدادی و تحت ستم هستند و از بررسی انواع آنها می‌توان به مطالبات و دغدغه‌های گروه‌هایی از مردم پی برد.

از همین جهت شعارها و میزان تکرار و سطح گستردگی و نوع بیان آنها را باید بیانگر نوع و میزان گستردگی مطالبات عمومی و حس و حال مردم دانست. شعارها غیر از بیان آرا و عقاید مردم در فضای عمومی نمایانگر مطالبات معوقه و نیز خشم فرو خورده عموم مردم یا بخش‌هایی از آنها هستند.

شعار «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» نخستین بار در هشتم مرداد ۱۳۸۸ در تهران پس از سرکوب‌های شدید خیابانی در ۳۰ خرداد و ۱۸ تیر از سوی مردم معترض مطرح شد. این شعار نتیجه مستقیم برخورد خشن حکومت با مطالبه مدنی «رای من کو» شگل گرفت.

در این حال حرکت بخشی از مردم از یک حرکت در چارچوب نظام سیاسی موجود به جنبشی علیه حکومت تحول یافت؛ بخشی از مردمی که از پیگیری مطالبات خود در چارچوب نظام موجود مأیوس شده بودند اصل و هویت نظام را رد و نفی کردند.

گرچه میرحسین موسوی و مهدی کروبی صراحتاً این شعار و مانند آنها را ساختار شکن خوانده‌اند و همچنان به جمهوری اسلامی و ساختارهایش وفادارند، این شعار در روز قدس توسط جمع گسترده‌تری مطرح شد. همان طور که حکومت با روی بازتری نظامی و امنیتی بودن خود را به رخ مردم می‌کشید مردم معترض نیز با صراحت بیشتری اصل نظام جمهوری اسلامی را نفی و رد می‌کردند. بدین ترتیب با اصرار رژیم بر اصلاح‌ناپذیری خود، مخالفان به نفی کلیت آن دعوت شدند.

اکنون پنج پرسش در مورد این شعار در پیش روی ماست: هدف از این شعار چیست و چرا در این مقطع به این نحو بیان می‌شود؟ اگر جمهوری ایرانی قرار است در برابر جمهوری اسلامی قرار گیرد رابطه اسلام و ایران به کجا خواهد انجامید؟ آیا این شعار به همان نحو که برخی تصور می‌کنند بیانگر این امر است که ایدئولوژی جنبش سبز سکولاریسم است؟ نتایج و پیامدهای این شعار برای جنبش سبز چه خواهد بود؟ بخش اصلاح طلب جنبش سبز که علی رغم انتقاد به رهبری موجود و نامشروع دانستن دولت به قانون اساسی رژیم وفادار است چه موضعی در برابر این شعار گرفته یا خواهد گرفت؟

نفی جمهوری مقید

کسانی که این شعار را سر می‌دهند با تأکید بر دو اصل استقلال و آزادی که در انقلاب ۱۳۵۷ مورد نظر بودند اسلامیت حکومت را سر منشأ استبداد دینی، حکومت مطلقه فقیه، و امتیازات بی‌شمار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برای روحانیت و اعضای خانواده آنان و وفاداران به آنها دانسته و نفی می‌کنند.

مردمی که چنین شعاری می‌دهند جمهوریت و دمکراسی محض و بی‌قید و شرط می‌خواهند. تجربه حکومت جمهوری اسلامی به دموکراسی خواهان و جمهوری خواهان نشان داد که دموکراسی و جمهوری هدایت شده یا مقید در نهایت به استبداد مذهبی و تمامیت‌طلبی می‌انجامد.

بنا براین «جمهوری ایرانی» در واقع تصحیح یک اشتباه توسط بخشی از ایرانیان است که بر اساس اعتماد به روحانیت و آیت‌الله خمینی به حکومتی مطلقه تن در دادند.

اسلام و ایران

شعار فوق بر خلاف ادعای مقامات جمهوری اسلامی نافی اسلام نیست بلکه اسلامگرایی را از حکومت به بیرون می‌راند. حدود سی سال است که هیئت حاکمه آن قدر تساوی اسلام و اسلامگرایی را تکرار کرده است که این موضوع به باور خود آنها نیز تبدیل شده و غیر آن را نمی‌توانند تصور کنند.

در شعارهای همین مردمی که شعار «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» را می‌دهند شعارهای «الله اکبر»، «نصر من الله و فتح قریب»، «یا حسین» و مانند آنها نیز به چشم می‌خورد اما جنبش سبز این شعارها را نه به عنوان نمادهای اسلامگرایی بلکه به عنوان بخشی از فرهنگ مردم سر می‌دهد.

سکولار یا دموکرات

شعار فوق متوجه به نفی قید اسلامیت برای جمهوری و مطالبه جمهوریت محض است. این شعار بیشتر از آنکه سکولاریسم را طلب کند حاکمیت مردم و دموکراسی را طالب است. خواست اصلی اعضای جنبش سبز دموکراسی است و سبزها با استبداد، خواه سکولار و خواه دینی، مخالف هستند.

تنها وجهی از سکولاریسم که لازمه حکومت دموکراتیک است، یعنی جدایی نهادهای دینی از نهادهای سیاسی، مورد وفاق همه اعضای جنبش است. بدین ترتیب جنبش سبز دموکرات است و برای دموکرات بودن بر تفکیک نهادهای سیاسی و دینی نیز اصرار می‌ورزد. به همین دلیل روحانیت غیرحکومتی مورد اکرام و تقدیر فعال‌ترین نیروهای این جنبش واقع می‌شوند.

چشم‌انداز جنبش ملی سبز

شعار فوق جنبش را در سطح یک جنبش ملی قرار می‌دهد. خواست «جمهوری ایرانی» منعکس کننده این مطلب است که مطالبات مردم تنها در سطح نفی یک فرد یا گروه محدود نمانده است بلکه مردمی که به خیابان‌ها می‌آیند دارای یک چشم‌انداز نو هستند.

با تداوم جنبش، حداقل برای بخشی از کسانی که در گذشته امید به اصلاح در چارچوب نظام جمهوری اسلامی داشته‌اند این نکته روشن‌تر شده است که تحولات سیاسی ناشی از جنبش سبز برگشت‌ناپذیرند و جمهوری اسلامی دیگر چارچوبی برای اصلاح‌طلبی نیست.

ایران برای همه ایرانیان

اصلاح‌طلبان حکومتی و غیر حکومتی در سال ۱۳۷۶ شعار «ایران برای همه ایرانیان» را سر دادند. این شعار در عین آنکه در چارچوب نظام جمهوری اسلامی مطرح می‌شد ظاهراً نافی امتیازات اقشاری خاص و مدافع حاکمیت مردم و دموکراسی بود.

شعار «جمهوری ایرانی» تکامل یافته «ایران برای همه ایرانیان» است. از این جهت اصلاح‌طلبان ایرانی با توجه به فشاری که بر روی آنها بالاخص پس از انتخابات وارد شده باید آمادگی این شعار را داشته باشند.

رهبران اصلاح‌طلب در جنبش سبز عمدتاً از امواج سبز پیروی می‌کنند و در برابر حکومت غدار و هیولای سپاه چاره‌ای جز پناه آوردن به مردم ندارند. حتی اگر رهبران سیاسی سازی مخالف نگاه و حس و حال مردم بزنند (مثل شعار «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران») مردم راه خود را خواهند رفت (مردم فقط شعار دادند «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»).

گفت‌وگوی میان «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد» و «جمهوری ایرانی» نه تنها پاشنه آشیل جنبش سبز نیست بلکه یکی از نقاط قوت حیات فکری و نظری جنبش است. داد و ستد میان هویت ایرانی و اسلامی در نبود عنصر اسلام‌گرایی نه یک مشکل بلکه یک امتیاز برای جنبش سبز است. همچنین گسترده‌تر شدن مطالبه تفکیک نهادهای دینی از نهادهای دولتی یک گسست مهم از گفتمان جمهوری اسلامی به شمار می‌آید.